Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English
Persian
Machine- made carpets .
فرشهای ماشینی ( غیر دستباف )
Other Matches
machine made
ساخت ماشین
machine made
ماشینی
carpets
فرش
carpets
قالی
carpets
زیلو
Mamluk Carpets
فرش مملوک
[ریشه این نام مربوط به سربازان و درباریان مصر و سوریه قدیم می باشد. طرح های اولیه آن بصورت نقوش هندسی پیچیده به همراه ترنجی بزرگ بافته شده اند.]
to e. carpets to the europe
فرش به اروپا فرستادن
made-up
ساختگی
they were made one
با هم یکی شدند
i made little of it
چندان سودی از ان نبردم استفادهای از ان نکردم
made up
جعلی
made up
مصنوعی بزک کرده
made-up
مصنوعی بزک کرده
made-up
جعلی
it is made
ساخته میشود
it is made
ساخته شده است
made
تربیت شده
made
ساخته شده
they were made one
یعنی باهم عروسی کردند
made up
تقلبی
i made him go
او راوادار به رفتن کردم
well made
خوش ساخت
self made
خود ساخته
self-made
خود ساخته
made
مصنوع ساختگی
he was made to go
وادار به رفتن شد
to have something made
[by somebody]
بدهند
[به کسی]
چیزی را برای کسی بسازند
he was made to go
او را وادارکردند برود
i made him go
او را وادار کردم برود
made up
ساختگی
made-up
تقلبی
have it made
<idiom>
موفق بودن
It is made of wood.
از چوب سا خته شده است
purpose made
کالاهای خاص
made to order
فرمایشی
made to order
سفارشی
home-made
ساخت میهن
made of iron
اهنین
made ground
خاک دستی
tailor made
سفارشی
home-made
وطنی
made fern
جمازنر
i am not made of salt
مگر من نمک هستم که ازباران بترسم
home made
ساخت بومی
home made
ساخت داخلی
he made his money f.
پول خودرابه باد داد
hand made
دست ساز
hand made
ساخته دست
hand made
دستی
half made
نیم دیوانه
half made
اندکی دیوانه
i made him laugh
او را خنداندم
i made him my proxy
او را وکیل خود نمودم
made fern
کرف
ready made
اماده
ready-made
اماده
he made me wait
مرا منتظر یا معطل نگاه داشت
i made up my mind to go
بر ان شدم که بروم
i made up my mind to go
نصمیم گرفتم که بروم
i made up my mind to
بر ان شدم که ...
i made up my mind to
تصمیم گرفتم که ...
i made him my proxy
او رااز جانب خود وکیل کردم
course made good
track
It was made known to all and sundry .
هر فلان فلان شده ای ازموضوع باخبر شده بود
to see what
[mettle]
he is made of
<idiom>
تا ببینیم او
[مرد]
چقدر توانایی
[تحمل]
دارد
home-made
<adj.>
در خانه ساخته
[تهیه]
شده
custom made
سفارشی
custom-made
سفارش داده شده
custom-made
سفارشی
custom made
سفارش داده شده
we made a night of it
چه شب خوشی گذراندیم چه شبی کردیم
what made you so late
چه شد که این همه دیر کردید
hand-made
دستباف
what a night we made of it
چه شبی کردیم چه شبی گذراندیم
made-to-measure
لباسدوختنی
tailor-made
سفارشی
purpose made
کالای سفارشی
I'm not made of money!
<idiom>
من که پولدار نیستم!
[اصطلاح روزمره]
man-made
ساخت بشر
man made
ساخته دست انسان
man made
مصنوعی
man-made
مصنوع انسان انسانی
man made
مصنوع انسان انسانی
man made
ساخت بشر
man-made
مصنوعی
man-made
ساخته دست انسان
home-made
<adj.>
خانگی
Marriage are made in heaven .
<proverb>
عقدشان توى آسمان بسته شده است .
he made an honest woman of her
پس ازانکه اورافریفته بود بااوازدواج کرد
It set me thinking . It made me think .
مرابفکر واداشت ( انداخت )
boxes are made of wood
جعبه ها از چوب ساخته میشوند
man-made fiber
الیاف مصنوعی
man-made fiber
الیاف شیمیایی
he made a stift denial
پاک حاشاکرد
he made a show of goung
چنان وانمودکردکه گویی میرود
hand made brick
اجر ساخته شده با قالب دستی
boxes are made of wood
جعبه ها را از چوب میسازند
he made a p or post of money
پول هنگفتی دراورد
custom made tests
ازمونهای کار- ویژه
gift made for a consideration
هبه معوض
I made good my escape .
موفق به فرار شد
The singer made some recordings ,.
آوازه خوان چند صفحه پرکرد
What a mes I made of my life .
دیدی چه بروز خودم آوردم
speed made good
SO ground the speedover : syn
man made canvas
روکش نایلونی
party against whom a protest is made
معترض علیه
party against whom a protest is made
واخوانده
p made with starch and cooled
یخ دربهشت
man made wealth
ثروت ساخت بشر
man made stone
سنگ دست ساز
man made static
پارازیت غیر جوی
man made feature
عارضه مصنوعی
teacher made test
ازمون معلم ساخته
man made goods
کالاهای ساخت بشر
we made heavy weather of it
انرا خیلی سخت دیدیم
I made a decent profit.
سود خوبی بر دم
I made a mistake . I was wrong.
من اشتباه کردم
He made over the house to his son .
خانه رابه اسم پسرش کرد
I am very glad to have made your acquaintance.
از آشنایی با شما بسیار خوشوقت شدم
They shook hand and made up.
با یکدیگر دست دادند وآشتی کردند
She made a good wife.
اوزن خوبی ازآب درآمد
what a pretty mess he made
خوب سرهم بندی کرد
judge made law
نظام حقوقی مبتنی بر سوابق قضایی و ارا محاکم
I have made an appointment with my dentist .
از دندانسازی وقت گرفتم
made or built up mast
دگل چند تیکه
The blow made my head swin.
در اثر ضربه سرم گیج خورد
man made fibre rope
طناب نایلونی
I made a lot of profit in the deal .
دراین معامله فایده زیادی بردم
It made me sick . It turned my stomach.
دلم را بهم زد
The conjurer made the rabbit disappear .
شعبده باز خرگوش را غیب کرد
Every man is made for a special job.
<proverb>
هر کس را بهر کارى ساختند .
His invevtion made a noise in the world.
اختراعش دردنیا سروصدائی براه انداخت
We made a long step toward success.
قدم بزرگه بسوی موفقیت برداشتیم
The blow made me giddy young girl .
دختر گیج وسر بهوایی است
As sure as
[God made]
little green apples he'll be back.
او
[مرد]
صد در صد دوباره می آید.
She created a grave scandal . You cant imagine what a scene she made .
جنجالی (الم شنگه یی ) راه انداخت که نگه ونپرس
machine
نرم افزاری که با سخت افزار سیستم به نزدیکی کار میکند
machine
فرمولی که کامپیوتر آنالوگ نوشته است تا حل کند
machine
عمل پردازش دستورات در برنامه توسط کامپیوتر
machine
که قابل اجرا روی هر سیستم کامپیوتری باشد
machine
غیراستاندارد یا آنچه روی سخت افزار یا نرم افزار تولیدکننده دیگر بدون تغییرات قابل استفاده نباشد
machine
تولید برنامه کد ماشین از برنامه HLL با ترجمه و اسمبلر کردن هر دستور HLL
machine
دستوری که توسط ماشین تشخیص داده میشود و بخشی از مجموعه دستورات محدود آن است
machine
1-روش نوشتن کد ماشین . 2-کد ماشین
machine
زبان برنامه نویسی که روی کامپیوتری که کامپایلر مناسب دارد قابل ترجمه و اجرا است
two way machine
ماشین دو راهه
machine
یری را تقلید می کنند و حاوی دلایل اولیه و سایر خصوصیات انسان هستند
machine
کامپیوتر یا سیستم یا پردازندهای که از قط عات مختلف متصل بهم برای انجام یک عمل تشکیل شده است
machine
تعداد قط عات متحرک جدا یا بخشها که با هم کار می کنند تا فرآیندی را انجام دهند
machine
کمترین دوره زمانی CPU برای اجرای یک دستور
machine
زبان برنامه نویسی که حاوی دستوراتی است به صورت کد دورویی که مستقیما توسط واحد پردازش مرکزی بدون ترجمه فهمیده میشود
machine
بایت تشکیل شده است برای عملوند و داده و آدرس
machine
دستوری که مستقیما CPU را کنترل میکند و بدون نیاز به ترجمه تشخیص داده میشود
machine
ذخیره شده روی یک رسانه که مستقیما وارد کامپیوتر میشود
machine
کامپیوتری که حاوی کمترین کد ROM است تا سیستم را ازدیسک راه اندازی کند. هر زبان مورد نیاز باید جداگانه بار شود
machine
شماره یا آدرس مطلق که نقط های در حافظه که کلمه داده قابل یافتن و دستیابی است را مشخص میکند
machine
خطای ناشی از خرابی قطعه
machine
ماشین شبیه سایز شده و عملیات آن
machine
کامپیوتری که میتواند کد اصلی با کامپایل کند
machine
ماشین
machine
بیت اجرا میشود
machine
سیستم کامپیوتری که برای ترجمه متن و دستورات از یک زبان به دیگری به کار می رود
machine
شیارانداختن روی فلز
d.c. machine
ماشین جریان مستقیم ماشین جریان دائم
machine
تراشیدن ماشین
machine
براده برداشتن
machine
تراشکاری کردن صیقل کردن
machine
ماشین کردن با ماشین رفتن
machine
دستگاه
machine sensible
قابل درک توسط کامپیوتر
machine
خطای ناشی خرابی سخت افزار
machine oriented
ماشین گرا
planing machine
ماشین کندگی
scouring machine
ماشین سایش
printer machine
ماشین چاپ
machine ringing
زنگ ماشینی
machine representation
نمایش ماشیی
machine gun
تیربار
machine recognization
بازشناختی توسط ماشین
punching machine
دستگاه پانچ
machine readable
قابل خواندن توسط ماشین
punching machine
دستگاه منگنه
printer machine
دستگاه چاپ
machine readable
خواندنی توسط ماشین
punching machine
ماشین سوراخکن
planer machine
ماشین صفحه تراش
machine gun
به مسلسل بستن
spreading machine
مقسم بتن
spininning machine
ماشین یا دستگاه ریسندگی
machine gun
مسلسل
sowing machine
بذر افشان
sowing machine
ماشین تخم کاری
snow machine
ماشین ایجاد کننده برف مصنوعی
smart machine
ماشین هوشیار
shaping machine
دستگاه صفحه تراش
sequential machine
ماشین ترتیبی
seeding machine
ماشین تخم کاری
seaming machine
ماشین درزگیری
scouring machine
ماشین سمباده
sanding machine
ماشین سنباده زنی وصیقل کاری
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com