English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
My stomach is out of order. مزاجم مرتب کارنمی کند
Other Matches
marching order [travel order] دستور پیشروی [ارتش]
stomach اشتها تحمل کردن
stomach میل
stomach معده
f.of the stomach ته یاقعر معده
stomach دل
stomach یمینه
grumbling in the stomach غرغرشکم
stomach pump پمپ شکم
stomach pump تنقیهی معده
foul stomach رودل
foul stomach معده پر
stomach pumps تنقیهی معده
stomach pumps پمپ شکم
grumbling in the stomach غراغر
muscular stomach سنگدانgadget
I have stomach ache. دلم درد می کند.
cramp of stomach درد معده
have butterflies in one's stomach اضطراب داشتن
have butterflies in one's stomach دلهره داشتن
stomach upset شکم درد [پزشکی]
stomach upset دل درد [پزشکی]
stomach upset درد شکم [پزشکی]
stomach upset ناراحتی معده [پزشکی]
upset stomach ناراحتی معده [پزشکی]
stomach pain معده درد [پزشکی]
his stomach sticks out شکمش پیش امده است
pit of the stomach گودال زیر جناغ سینه
surfeited stomach ثقل
stomach ache دل درد
to overload stomach چپاندن
to overload stomach تپاندن
to overload stomach پر خوردن
surfeited stomach امتلامعده
surfeited stomach رودل
stomach throw افکندن حریف از پشت
stomach-aches دل درد
turn one's stomach <idiom> باعث حال به هم خوردگی
it turned my stomach دلم رابهم زد
to stay one's stomach شکم خودرا اندکی سیرکردن
stomach-ache دل درد
to sit heavy on the stomach گوارا نبودن دیر هضم بودن
proud or hight stomach باد
eyes are bigger than one's stomach <idiom> بیش از فرفیت غذا خوردن
to sit heavy on the stomach سنگین بودن
To drink on an empty stomach. روی شکم خالی مشروب خوردن
proud or hight stomach غرور
It makes my stomach turn [over] . <idiom> دلم را به هم میزند. [اصطلاح روزمره]
Dont swim on a full stomach . روی شکم شنا نکن
It made me sick . It turned my stomach. دلم را بهم زد
order [placed with somebody] سفارش [ازطرف کسی]
out of order <idiom> کارنکردن
order off حکم خروج
out of order درهم برهم
out of order نادرست
out of order <idiom> برخلاف قانون ،نامناسب
out of order خراب
to order <idiom> به ترتیب
in order to <idiom> اعتماد شخص را بدست آوردن
well-order خوش ترتیب [ریاضی]
out of order از کار افتاده
re order سفارش دوم باره
in order درست
in order that برای اینکه
in order that he may go برای اینکه برود
in order that i may go برای اینکه بروم
to the order of در وجه
to the order of به حواله کرد
to the order of بحواله کرد
In this order. In this way. باین ترتیب
in order دایر
first order مرتبه اول
in order that تا اینکه
order about پیوسته پی فرمان فرستادن
second order مرتبه دوم
in order صحیح
order ن
order سفارش دادن دستور دادن
order مرتب کردن
order حکم
order حواله
order حواله کرد حواله کردن دستور
order خرید سفارش خرید
order سفارش دادن
order دستور دادن سفارش
order امر
order مرتبه
order راسته
order کد عمل
order پردازندهای که عملیات ریاضی و منط قی را کدگشایی کند و انجام میدهد مط ابق کد برنامه
order رتبه
order دستور سفارش
order دستورالعمل دستور
order سفارش دادن تنظیم کردن
order نظم
order سفارش
order دستور
order منظم کردن
order دستورالعمل
order دستورعملیاتی
order دستور دادن
order ترتیب
order ترتیب انجام کار
order فرمان نظم
order نظم دادن
order سفارش دادن کالا یا جنس
order سبک معماری
order شیوه
order نظام معماری
by order of فرمان
in order to ... برای [اینکه]
order [placed with somebody] دستور [ازطرف کسی]
by order of حسب الامر
in order to ... تا [اینکه ]
reculaulation order تنظیم محاسبه مجدد
route order ترتیب حرکت در روی جاده حرکت به ستون راه
review order لباس وتجهیزات و وسائل کامل
German Order سبک معماری آلمانی [نوعی از سبک معماری کرنتی قرن هجدهم انگلستان]
Giant Order شیوه غول ستونی [معماری]
referral order درخواست برای اماد غیرموجود یا جایگزین در انبار
Orinthian Order معماری کلاسیک [در یونان و رم]
superior order دستور مافوق
superior order امر مافوق
stop order دستور عدم پرداخت از طرف صادر کننده سند مالی به مرجع پرداخت کننده
Doric Order سبک معماری دوریک
sort order نظم ترتیب
short order خوراکی که زود مهیا میشود
second order reaction واکنش مرتبه دوم
second order factor عامل مرتبه دوم
second order conditions شرایط مرتبه دوم
second order conditions شرایط ثانوی
French Order سبک معماری فرانسوی
route order فرمان ستون راه رو
purchase order سفارش خرید
purchase order دستور خرید
partial order ترتیب جزئی
partial order پاره ترتیب
Lattice [order] توری [ترتیب] [ریاضی]
Lattice [order] شبکه [ریاضی]
order time زمان سفارش کالا
order off the field حکم خروج
Order theory ترتیب جزئی [ریاضی]
order of the day دستور جلسه
order of the day معادل agenda
order of the day برنامه روزانه
order of service سوت داور بمعنای دستورسرویس دادن
pay order لیست پرداخت حقوق
pay order سندپرداخت حقوق
public order نظم عمومی
provisional order دستور موقت اداری
Gigantic Order [شیوه ستون سازی توسکاری همراه با شیوه غول ستونی] [معماری]
Ionic Order [معماری یونی یا سبک بالشی از سبک های معماری کلاسیک در یونان و رم]
processing of the order انجام سفارش
probation order دستور یا حکم تعلیق مجازات
post order حواله پستی
place an order سفارش دادن
review order لباس وتحملات سان
phantom order قرارداد تولید وسایل نظامی درزمان جنگ قرارداد تبدیل کارخانههای شخصی به کارخانجات نظامی
payable to order قابل پرداخت به حواله کرد
order of matrix مرتبه ماتریس
to order somebody back کسی را احضار کردن
to order somebody back کسی را فراخواندن
in good order <adj.> منظم
in good order <adj.> مرتب
pecking order <idiom> راه ارتباط بایکدیگر
points of order اخطار نظامنامهای
point of order اخطار نظامنامهای
work order برگ کار
work order درخواست انجام کار حکم کار
word order ترتیب وقوع کلمه در عبارت یا جمله
Is your passport in order ? آیا گذرنامه ات مرتب وآماده است ؟
corinthian order ساختارقرمتی
To order a meal. سفارش غذا دادن ( درهتل ؟رستوران )
structure [first order] ساختار [ریاضی]
In chronological order. بترتیب تاریخ ( بطور مسلسل )
social order سازمانوساختاراجتماعی
postal order هزینهپستی
law and order اطاعتازقانون
doric order سبکمعمارییونانقدیم
to order somebody back کسی را معزول کردن
word order ترتیب واژه ها
American order [سرستونی شبیه ستون کرنتی با برگ های کنگره ای
arch order [شیوه ی ستون بندی طاق]
assemblage of Order ستون بندی مختلط
to set in order منظم کردن
to set in order درست کردن
Attic Order ستون بندی آتنی
balustrade Order ترتیب نرده ستون ها
Bassae Order [معماری یونی یونان]
third order reaction واکنش مرتبه سه
the line is out of order سیم خراب است
the goods are on order کالا را سفارش داده ایم
Agricultural Order سرستون [سر ستون کرنتی با تومارهای پیچیده شده به شکل سر حیوانات یا آرایش برگ کنگره ای]
transaction in order liability avoid to
warning order دستور اماده باش اعلام اماده باش
warning order دستور اگهی
trial order سفارش ازمایشی
in good order <adj.> تروتمیز
in order to prevent برای جلوگیری کردن
good order خوش ترتیب [فلسفه]
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com