English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 65 (1 milliseconds)
English Persian
Naval blockade . محاصره دریایی
Other Matches
blockade محاصره دریائیsortie
blockade مسدود کردن
blockade بلوکه کردن
blockade محاصره
blockade راه بندان
blockade محاصره کردن
blockade راه بندکردن
blockade انسداد بستن
blockade سدراه کردن
blockade سد راه
blockade محاصره اقتصادی
paper blockade محاصره بی حاصل
lift a blockade محاصره را پایان دادن
paper blockade محاصره کاغذی
narcotic blockade سد تخدیر
blockade runner شخصی یا ناوی که ازمحاصره دشمن میگذرد
blockade currency پولی که تبدیل ان به پول دیگرقانونا " منع شده باشد
Economic enciclement ( blockade , embargo ) . محاصره اقتصادی
0To break thru a blockade ( siege ) . محاصره را شکستن
naval وابسته به نیروی دریایی
naval وابسته به کشتی
naval دریایی
naval افسرنیروی دریایی
naval نیروی دریایی
naval forces نیروی دریایی
naval establishment قسمت دریایی
naval forces نیروهای دریایی
naval gunfire تیراندازی توپخانه دریایی اتش توپخانه دریایی
naval pipe مجرای زنجیر
naval port بندر دریایی
naval stores کالای دریایی
naval support یکان پشتیبانی کننده دریایی
naval vessel ناو
naval war جنگ دریایی
naval war جنگ با کشتی
naval support پشتیبانی دریایی
naval stores ذخایر و اماد دریایی
naval establishment تاسیسات دریایی
naval district ناحیه عملیات دریایی
naval activity یکان دریایی
naval activity تاسیسات دریایی قسمت دریایی
naval aircraft هواپیمای ناوپایه
naval architect ارشیتکت کشتی ساز
naval attache وابسته دریایی
naval attache وابسته نیروی دریایی
naval auxiliary پایگاه لجستیکی دریایی
naval aviation قسمت هوایی نیروی دریایی هواپیمایی نیروی دریایی
naval aviation هوا دریا
naval district ناحیه دریایی
naval conscript ناوی وفیفه
naval campaign نبرد دریایی
naval campaign جنگ دریایی
naval station پایگاه دریایی
naval base پایگاه دریایی
naval appropriation bill بودجه نیروی دریایی
air and naval gunfire تیراندازی توپخانه دریایی وهوایی
armed naval vessel ناو جنگی
bureau of naval personnel اداره پرسنل نیروی دریایی دفتر پرسنل دریایی
chief of naval operations فرمانده عملیات دریایی
air and naval gunfire اتش توپخانه دریایی و هوایی
evening naval twilight شفق دریایی
evening naval twilight غروب دریایی
naval landing party تیم اب خاکی نیروی دریایی تیم اماده کردن ساحل برای عملیات اب خاکی
deputy chief of naval operation جانشین فرماندهی نیروی دریایی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com