Dictiornary-Farsi | PROFILE INTERCONNECT SYSTEMS OPEN GOVERNMENT | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (10 milliseconds)

English	Persian
Full phrase not found.

Full phrase Google translation result





Other Matches

interconnect	بهم پیوستن
interconnect	بهم وصل کردن
interconnect	اتصال دادن
interconnect	اتصال به یکدیگر
interconnect	با یکدیگر اتصال دادن
interconnect	با هم اتصال دادن
profile	فرم
profile	شکل
profile	فرم دادن
profile	شکل دادن
profile	پروفیل
profile	برش عمودی تصویر جانبی
profile	سیستم پرسنلی ذخیره انبوه کامپیوتر
profile	شناسه، شاخصه، شناسنامه
profile	برش نما
profile	برش عمودی
profile	مقطع
profile	نمایه
profile	مقطع عرضی
profile	نیمرخ برش عمودی
profile	امکانی در ویندوز برای ذخیره سازی تنظیمهای مختلف برای کاربران مختلف PC
profile	نقشه برش نما
profile	عکس نیمرخ
profile	برجسته نمودار یا منحنی مخصوص نمایش چیزی
profile	نیمرخ
profile	برش طولی
profile	نمودارخصوصیات
profile	نیمرخ خصوصیات
profile	برش
tooth profile	شکل دندانه
physical profile	نیمرخ بدنی
outboard profile	نیمرخ خارجی
bottom profile	نمایه بستر
electromagnetic profile	مجموعه اطلاعات مربوط به وسایل الکترومانیتکی والکترونیکی و رادار
profile of the road	خط پروژه
profile of the road	نیمرخ جاده
profile line	نیمرخ زمین
profile drag	پسای مقطع پسای نیمرخ
user profile	جدول نمودار استفاده کننده
profile drag	پسای مزاحم
profile chart	نمودار نیمرخ
profile analysis	تحلیل نیمرخ
physical profile	براوردبنیه کلی بدنی یاقدرت بدنی و کارایی
rolled profile	نیمرخ نورد خورده
longitudinal profile	پروفیل طولی
low profile <adj.>	بی سر و صدا
river profile	نیمرخ رودخانه
test profile	نیمرخ ازمون
soil profile	مقطع خاک
soil profile	پروفیل خاک
strict profile	نیمرخ کامل
downstream profile at crown	نیمرخ کلید در پایین دست
downstream profile at crown	نیمرخ پایاب در کلید
tooth profile error	خطای فرم دندانه
age earnings profile	برنامه درامد در دوران زندگی
strict profile view	نمای نیمرخ کامل
government	دولت
government	حکومت
government	فرمانداری طرز حکومت هیئت دولت
government	عقل اختیار
government	صلاحدید
self-government	حکومت بدست مردم
self government	حکومت به دست مردم
government	سرپرستی
the policy of the government	سیاست دولت
cabinet government	حکومت حزب حائز اکثریت
central government	حکومت مرکزی
parliamentary government	حکومت پارلمانی
the policy of the government	رویه دولت
presidential government	حکومت جمهوری
seat of government	مقر حکومت
puppet government	دولت پوشالی
puppet government	حکومت پوشالی
state government	دولت مرکزی
representative government	حکومتی که وضع قوانین ان بانمایندگان ملت باشد
coalition government	حکومت ائتلافی
colonial government	دولت یا حکومت مستعمراتی
government sector	بخش دولتی
military government	حکومت نظامی فرمانداری نظامی
government securities	اوراق بهادار دولتی
government stock	سهام دولت
government stock	اوراق بهاداردولتی
government treasury	خزانه دولت
mixed government	حکومتی که در ان جنبههای پادشاهی واشرافی و دمکراسی با هم به کار گرفته شود
mixed government	حکومت مختلط
military government	حکومت نظامی
military government	دولت نظامی
local government	استانداری
local government	حاکم محلی
government regulation	مقررات دولتی
government property	مال دولتی
constitutional government	حکومت مشروطه
democratic government	حکومت ملی
federal government	حکومت متحده
federal government	دولتهای متشکله یک دولت اتحادی که از نظر دول خارجی فقط واحدهای اداری مستقل تلقی می شوند
government bonds	اوراق قرضه دولتی
government broadcasting	پخش برنامههای دولتی
government budget	بودجه دولت
government circles	دوایر حکومتی
government control	نظارت دولتی
government departments	دوایر دولتی
government enterprise	موسسات تولیدی دولتی
government expenditures	هزینههای دولت
government house	اداره حکومتی
government house	اقامتگاه رسمی فرماندار
government officials	مامورین دولتی
local government	حکومت محلی
government office	اداره دولتی
national government	ائتلافدولت
A new government wI'll take office .	حکومت جدیدی سر کار خواهد آمد
government department	وزارتخانه دولت
government control	کنترل دولتی
government dificit surplus	کسر بودجه
government owned industries	صنایع متعلق بدولت
To accord recognition to a new government.	دولت جدیدی را برسمیت شناختن
counsel briefedby the government	وکیل تسخیری
government transfer payments	پرداختهای انتقالی دولت
counsel briefed by the government	وکیل تسخیری
government owned industries	صنایع دولتی
The corruption in government offices .	فساد دردستگاههای دولتی
systems	نظم ترتیب
systems	طرز روش
systems	اصول وجود
systems	اسلوب
systems	رشته دستگاه
systems	سازمان
systems	ترتیب
systems	روش اصول
systems	مجموعه سازمان
systems	نظام سیستم
systems	منظومه
systems	مقررات مربوط به اعطای امتیازهای اضافی به نسبت ضعف یا قدرت اسب
systems	سلسله
systems	تشکیلات
systems	دستگاه
systems	سلسله رشته
systems	نظام
systems	همستاد روش
systems	همست
systems	سیستم
systems	طریقه
systems	جهاز
systems	طرز اسلوب
systems	هر گروه از سخت افزار یا نرم افزار یا وسیله جانبی و... که با هم کار می کنند
systems	سازگان
systems	نظم منظومه
systems	قاعده رویه
government-run [television, newspaper etc.] <adj.>	دولتی
government-run [television, newspaper etc.] <adj.>	حکومتی
systems analysis	سیستمی که نرم افزار سیستم می نویسد
Monetary systems.	سیستم های پولی ( مالی )
framing systems	سیستمهای قابدار
systems analyst	تحلیل گر سیستم
embedded systems	سیستمهای تعبیه شده
bifurcated systems	سیستمهای دو چنگاله
operating systems	سیستم عامل
systems engineer	مهندس سیستم
systems disk	دیسک سیستم ها
systems console	میزفرمان سیستم ها
systems console	پیشانه سیستم ها
systems approach	رویکرد نظام نگر
systems analyzer	تحلیل گر سیستم
systems analysis	تحلیل سیستم ها
systems analysis	1-بررسی فرایند یا سیسیتم برای مشاهده اینکه آیا میتواند در حین اجرا کاراتر باشد. 2-بررسی سیستم موجود با هدف بهبود یا جایگزینی آن
systems flowchart	روندنمای سیستم
systems house	خانه سیستم ها
systems programming	برنامه نویسی سیستم
systems programmer	برنامه نویس سیستم
systems programer	برنامه نویس سیستم
systems program	برنامه سیستم
systems progarmmer	برنامه نویس سیستم ها
systems manual	کتاب راهنمای سیستم
systems library	کتابخانه سیستم ها
systems analysis	برنامهای که نحوه کار سیستم کامپیوتری را کنترل میکند
nervous systems	دستگاه پی
nervous systems	دستگاه عصبی
nervous systems	سلسله عصب
pos systems	فروشگاههای زنجیرهای وسوپرمارکتها که اخیرا " ازسیستمهای POS استفاده می کنند
systems analyst	تحلیلگر سیستم
systems software	نرم افزار سیستم
systems analysis	تحلیل سیستم
systems analysis	نظام شناسی
systems analysis	شخصی که بررسیهای سیستم را انجام میدهد
systems analysis	ترکیب محصولات مختلف از تولید کننده مختلف برای یک سیستم
association in information systems	professionals
association in information systems	انجمن متخصصین سیستمهای اطلاعاتی
public address systems	دستگاه بلندگو مخصوص اجتماعات بزرگ
systems network architecture	روشهای طراحی IBM که نحوه ارتباطات در شبکه را بیان میکند و امکان ارتباط سخت افزارهای مختلف را فراهم میکند
certified systems professionals	CSP
computerised ordering systems	سیستم سفارش کامپیوتری خرید کامپیوتری
systems network architecture	معماری شبکه سیستم ها
systems application architecture	معماری کاربردی سیستم ها
information processing systems	نظامهای خبرپردازی
man machine systems	نظامهای انسانی- ماشینی
The US government agencies dropped the ball in preventing the attack.	سازمان های دولتی ایالات متحده در جلوگیری از حمله ناکام شدند .
small computer systems interface	واسط موازی سریع استاندارد , برای اتصال کامپیوتر به وسایل جانبی
a comparison of the tax systems in Italy and Spain	مقایسه سیستم های مالیاتی در ایتالیا و اسپانیا
open out	توسعه دادن
open	نوار مغناطیسی در نوردی که هنوز در کارتریج یا کاست بسته شده است
to open out	باز کردن