English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 185 (8 milliseconds)
English Persian
Port-au-Prince شهر پورت اوپرنس
Other Matches
prince مثل شاهزاده رفتار کردن سروری کردن
prince شاهزاده بودن
prince فرمانروای مطلق
prince ولیعهد
prince شاهزاده
prince of historians سلطان المورخین
prince of historians سلطان مورخین
prince of darkness اهریمن یا شیطان
prince consort همسر شاهزاده
prince bishop شاهزاده اسقف
merchant prince بازرگان دولتمند
prince's metal ترکیب مس و روی
prince of the blood شاهزاده اصیل
prince regent شاهزاده نایب السلطنه
the prince of the faithful امیر المومنین
Prince of Wales ولیعهد ذکور وارث تاج وتخت انگلیس
Crown Prince نایب السلطنه
Crown Prince ولیعهد
prince's metal مسبار
prince's feather تزئین برجسته پشت صندلی
prince's feather تاج خروس
prince royal پسر ارشد پادشاه انگلیس
reed & prince screw پیچی با سر شکافدار
port پورت خروجی کامپیوتر با اتصال استاندارد که چاپگر به آن وصل است تا حروف داده را دریافت کند.
port مدخل
port باب
port سوکت یا اتصال فیزیکی که امکان ارسال داده بین اتصالات داخلی کامپیوتر و وسیله خارجی دیگر فراهم میکند
port اتصال به کامپیوتر که امکان ارسال داده آسنکرون میدهد
port سوکت و مدار واسط که goystick وارد آن میشود
port مدار یا اتصالی که به کامپیوتر امکان خارج کردن یا ارسال داده به ماشین دیگر یا وسیله دگر میدهد
port مدار و اتصالی که امکان ارسال و دریافت داده موازی میدهد
port دریچه تبدیل برنامه
out port ساحلی مورد استفاده سر پل
out port بندرخارج از محوطه
out port بندر دور از مقصد
last port شیپور عزا
last port شیپور خاموشی
i/o port مدخل ورودی و خروجی
way port بندر سر راه
port مجرای عبورروغن
port بندر ورودی
port دماغه
port فرودگاه هواپیما
port حمل کردن مزغل تیراندازی
port مامن مبدا مسافرت
port سمت چپ ناو
port بندرگاه
port مجرا
port بندر
port درب درگاه
port روزنه دید حمایل نگهداشتن تفنگ حمایل فنگ
port ترابردن
port شیار هادی دهانه
port بردن
port ببندر اوردن حمل کردن
port شراب شیرین بارگیری کردن
port در رو مخرج
port دورازه
port دروازه
port لنگرگاه
port مدار یا اتصال که به کامپیوتر امکان دریافت داده از وسایل خارجی دیگر میدهد
port یچ ای که به کاربر امکان میدهد که وسیله جانبی که کامپیوتر
port وسیلهای که بین پورت ورودی /خروجی و چندین وسیله جانبی قرار دارد. و به کامپیوتر امکان دستیابی به تمام آنها را میدهد
port دریچه
port روزنه
port بزرگ کردن لوله اگزاست سمت چپ قایق
port بندر گاه
port دهانه
port به آن وصل است را انتخاب کند
port درگاه
port ریل اطراف ناو
port مداری که داده موازی در کامپیوتر به سریال تبدیل میکند تا امکان دستیابی سریال فراهم کند
port watch نگهبان بندر
port of embarkation بندر عزیمت
port of destination بندر مقصد
port of debarkation بندرپیاده شدن کالا یا نیروها
port [software] دریچه ای [مدار و اتصالی] که امکان ارسال و دریافت داده را میدهد [نرم افزار] [رایانه شناسی]
port of debarkation بندر مقصد حمل کالا
port installations تاسیسات بندری
sally port دروازه عبور از قلعه
port of embarkation بندر سوار شدن یا بار کردن کالاها
port of entry بندر مقصد
port of entry بندرمحل ورود
secondary port ,
terminal port بندر مقصد
port of entry مرز ورود کالا یا فرد به کشور
port of exit مرز خروج کالا یا فرد ازکشور
port watch پست نگهبانی بندر
port hole مزغل
terminal port بندر بارانداز اخرین بندر حرکت
treaty port بندر پیمانی
video port قسمتنمایش
car port گاراژ بی دیوار ولی سقف دار
car port سایبان اتومبیل
ejection port دهانهپرتاب
keyboard port قسمتاتصالصفحهکلید
modem port قسمتقرارگیریمدم
network port قسمتکارباشبکهاینترنت
port glass جام شرابقرمزوشیرینپرتقالی
port hand دستسویچپ
printer port قسمتاتصالبهچاپگر
supply port درگاه تدارکاتی
supply port درگاه تامین
free port بندری که معاف ازحقوق گمرکی میباشد بندری که قابل استفاده همه کشتیهای تجارتی میباشد
put into port وارد بندر شدن
registered port بندر مشخص
sally port دروازه بزرگ قلعه
sally port درب ورودی بزرگ
sally port دریچه
sally port درب اصلی قلعه یا استحکامات
secondary port بندر فرعی
secondary port subordinatestation : syn
secondary port station secondary
serial port مدخل سری
serial port درگاه ترتیبی
transfer port دریچهانتقال
port hole روزنه
port of call بندرواقع در مسیر کشتی پاتوق
controlled port بندرکنترل شده
deflation port سوپاپ بزرگ در بالای بالن برای خروج هوا هنگام نشستن
destination port بندر مقصد
destination port بندر تحویل کالا
exhaust port مجرای خروجی
exhaust port دریچه خروجی
freeing port شکاف یک طرفه
gas port محفظه عبور گاز
gas port میله تنظیم گاز
gas port لوله عبور گاز
gun port مزغل
controlled port بندر نظامی کنترل شده
control port درگاه کنترل
compensating port مدخلی در سیلندر اصلی ترمزکه در مواقعی که از ترمزاستفاده نمیشود سیلندر چرخ را به تانک روغن متصل کرده و از انبساط سیال در اثرگرما و نهایتا در گیر شدن ترمزها جلوگیری میکند
port of call بندر لنگراندازی
port of call بندر توقف
admission port سوپاپ ورودی
admission port دریچه پذیرش
aerial port لنگرگاه هوایی
aerial port باراندازی هوایی
attention to port احترام به سمت چپ یا راست کشتی افراد نظر به راست یاچپ ناو
captain of the port افسر انتظامات بندر
home port پایگاه اصلی
free port بندر ازاد
cargo port دریچه بارگیری ناو
hard port فرمان سمت را به سمت مغناطیسی تغییر دهید درعملیات دریایی
hard port ناو را باچرخش سریع به سمت جلوهدایت کنید
port complex مجتمع بندری
parallel port درگاه موازی
port arms فرمان پیش فنگ پیش فنگ کردن
memory port درگاه حافظه
midi port دریچه یا درگاه IDI
minor port بندر کوچک
port arms پیش فنگ
naval port بندر دریایی
inlet port دریچه ورودی
port complex لنگرگاه
main port refrencestation : syn
high port حالت دست فنگ
high port حالت سخمه به جلو یا سخمه کوتاه
home port پایگاه مادر
inlet port سوپاپ ورودی
intake port دریچه ورودی
intake port سوپاپ ورودی
main port ,
main port بندر اصلی
main port port principal
aerial port squadron گردان بارانداز هوایی
peripheral device port قسمتاصلیتنظیماتمحیط
aerial port squadron گردان عملیات بارانداز هوایی
port a punch card علامتی تجاری برای نوع خاصی از کارت منگنه باقسمتهای سوراخ شده که میتواند با یک مداد یا قلم کاملا"برداشته شود
spent fuel port قسمتسوختمصرفشده
port auxiliary service یگان خدمات بندری
one port radial pump تلمبه شعاعی یک پرهای
dual port ram حافظه تسهیم شده
port hand buoy بویه سمت چپ
convoy assembly port بندر محل تجمع کاروان دریایی
convoy assembly port بندر محل تجمع ستون موتوری
cargo handling at port جابجایی کالا در بندر
continue port/starboard چرخش به سمت چپ یا راست را ادامه دهید
yhis port is not yet peopled این بندر هنوز اباد نشده است
named port of destination بندر مقصد مشخص
check port/starboard جهت تعقیب رادار به سمت دماغه کشتی یا دم هواپیما
named port of shipment بندر مشخص برای حمل
disc drive port قسمتوروددیسک
Free pree (trade,port). مطبوعات ( تجارت ،بندر ) آزاد
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com