Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English
Persian
Full phrase not found.
Full phrase Google translation result
Other Matches
word processing
پردازش کلمه
word processing supervisor
نافر پردازش کلمه
word processing system
سیستم پردازش کلمه
word processing society
انجمن پردازش کلمه
word processing program
برنامه پردازش کلمه
word processing center
مرکز پردازش کلمه
word processing operator
متصدی پردازش کلمه
His word is his bond. HE is a man of his word.
حرفش حرف است
He is a man of his word . He is as good as his word .
قولش قول است
batch processing
دسته پردازی
batch processing
پردازش دستهای
batch processing
سیستم پردازش داده ها که در آن اطلاعات در دسته هایی جمع آوری می شوند و سپس در یک ماشین اجرا می شوند
list processing
لیست پردازی
geometry processing
فرآیندی که نیاز به محاسبه سه مختصات z,y,x دارد از یک شی سه بعدی تا روی صفحه نمایش داده شود
interactive processing
پردازش فعل و انفعالی پردازش محاورهای
background processing
کار با حق تقدم پایین که وقتی اجرا میشود که دیگر کاری با حق تقدم از آن بیشتر موجود نباشد
background processing
فرآیندی که از تواناییهای -on line سیستم استفاده نمیکند
picture processing
پردازش تصویری
parallel processing
پردازش موازی
overlap processing
پردازش و خروجی توسط یک سیستم کامپیوتری
overlap processing
اجرای همزمان فعالیتهای ورودی
nonoverlap processing
نوشتن و پردازش داخلی فقط در یک اسلوب سری صورت می گیرد
nonoverlap processing
روشی که به وسیله ان خواندن
list processing
پردازش لیست
background processing
پردازش زمینهای
inquiry processing
فرایند انتخاب یک رکورد از یک فایل و نمایش فوری محتویات ان
call processing
فراخوان پردازی
foreground processing
پردازش پیش صحنی
cooperative processing
سیستمی که در آن یک یا چند کامپیوتر در یک شبکه توزیع شده می توانند بخشی از برنامه یا کار یا مجموعهای از داده ها را اجرا کنند
file processing
پردازش فایل
file processing
پرونده پردازی
document processing
متن پردازی
document processing
پردازش مدرک
distrubuted processing
پردازش توزیعی
direct processing
پردازش مستقیم
foreground processing
اجرای خودکار برنامههای کامپیوتر که برای به انحصاردر اوردن امکانات کامپیوترطراحی شده اند
continuous processing
پردازش پیوسته
simultaneous processing
پردازش همزمان
information processing
پردازش اطلاعات
information processing
نتیجه گیری ازاخبار
information processing
تقویم اخبار
in line processing
پردازش درون برنامهای پردازش درون خطی
image processing
پردازش تصویر
command processing
پردازش دستورالعمل
image processing
تصویر پردازی
concurrent processing
پردازش همزمان
demand processing
پردازش بر اساس نیاز
transfer processing
امور اداری نقل و انتقال وتسویه حساب با یکان اولیه برای انتقال به یکان دیگر
processing unit
واحد پردازش
processing symbol
علامت پردازش
random processing
پردازش تصادفی
processing program
برنامه پردازش
processing program
برنامه پردازشی
data processing
داده پردازی
data processing
پردازش داده ها
data processing
مرتب کردن داده ها
processing unit
واحدپردازشگر
processing unit
واحد پردازنده
text processing
پردازش متن
serial processing
پردازش سری
serial processing
پردازش نوبتی
sequential processing
پردازش ترتیبی
batch processing
سیستم کامپیوتری که قادر به پردازش گروهی از کارهاست
remote processing
پردازش از راه دور
random processing
پردازش داده به ترتیب مورد نیاز و نه ترتیب ذخیره شده
random processing
با دست یابی تصادفی
data processing
تهیه اطلاعات
data processing
پرورش اطلاعات
priority processing
پردازش اولیه
priority processing
اولویت پردازی
post processing
پس پردازش
processing of the order
انجام سفارش
post processing
پس پردازی
data processing
امایش اطلاعات
processing element
عنصر پردازشی
data processing
پبشرفت تدریجی داده ها فرایند داده ها روند داده ها
data processing
تهیه و تولیداطلاعات
electronic data processing
پردازش الکترونیکی داده
stacked job processing
پردازش پشته یی
order processing time
زمان انجام سفارش
unit central processing
واحد پردازش مرکزی
distributed processing system
سیستم پردازش توزیعی سیستم پردازش غیر متمرکز
decentralized data processing
پردازش داده نامتمرکز
distributed data processing
داده پردازی توزیعی
distributed data processing
پردازش داده توزیع شده
direct access processing
پردازش به روش دستیابی مستقیم
decentralized data processing
پردازش داده و ذخیره سازی در چند مرحله ونه در یک محل مرکزی
digital signal processing
پردازش دیجیتالی سیگنال
transaction oriented processing
پردازش تغییرگرا
dispersed data processing
پردازش اطلاعات به صورت توزیعی
order processing time
مدت انجام سفارش
information processing machine
computer
list processing langauge
زبان لیست پردازی
list processing langauge
زبانهای پردازش لیست
information processing carriculum
دوره پردازش اطلاعات
mechanical data processing
پردازش داده مکانیکی
oil processing area
منطقهپردازشنفت
multiple job processing
پردازش چند کاره
natural language processing
پردازش زبان طبیعی
information processing center
مرکز پردازش اطلاعات
real time processing
پردازش بلادرنگ
string processing languages
زبانهای پردازش رشته
remote batch processing
پردازش دستهای از راه دور دسته پردازی از راه دور
integrated data processing
پردازش داده مجتمع
scientific data processing
پردازش داده علمی
scientific data processing
داده پردازی علمی
information processing systems
نظامهای خبرپردازی
data processing cycle
چرخه پردازش داده
data processing center
مرکز داده پردازی
data file processing
پردازش فایل داده
business data processing
داده پردازی تجاری
data processing management
مدیریت پردازش داده
businedd data processing
داده پردازی تجاری
central processing unit
واحد پردازش مرکزی
centralized data processing
پردازش تمرکز یافته داده پردازش داده متمرکز
central processing unit
واحدپردازنده مرکزی
data processing center
مرکز پردازش داده
data processing center
مرکزداده پردازی
automated data processing
پردازش داده به صورت خودکار
automatic data processing
پرورش اطلاعات خودکارسیستم اطلاعات کامپیوتری
data processing technology
تکنولوژی پردازش داده
data processing system
سیستم پردازش داده
data processing manager
مدیر پردازش داده
automatic data processing
پردازش خودکار داده ها
administrative data processing
پردازش دادههای اداری
data processing curriculum
دوره تحصیلات پردازش داده
computer processing cycle
چرخه پردازش کامپیوتر
canadian information processing society
انجمن کانادایی پردازش اطلاعات
automatic data processing system
سیستم پرورش خودکاراطلاعات سیستم پرورش اطلاعات کامپیوتری
electronic data processing system
سیستم پردازش الکترونیکی داده
data processing management association
انجمن مدیریت پردازش داده
that is not the word for it
لغتش این نیست
word
واژه سخن
take my word for it
قول مراسندبدانید
word
کلمه
word
اطلاع
at his word
بحرف او
the last word
حرف اخر
at his word
بفرمان او
the last word
سخن قطعی
the last word
ک لام اخر
the last word
سخن اخر
a word or two
چند تا کلمه
[برای گفتن]
not a word of it was right
یک کلمه انهم درست بود
word
حرف
word
عبارت
word
لغات رابکار بردن
word
بالغات بیان کردن
word
تقسیم کلمه در انتهای خط , که بخشی از کلمه در انتهای خط می ماند و بعد فضای اضافی ایجاد میشود و بقیه کلمه در خط بعد نوشته میشود
word
تعداد کلمات در فایل یا متن
word
زمان لازم برای ارسال کلمه از یک محل حافظه یا وسیله به دیگری
word
نشانه شروع کلمه در ماشین با طول کلمه متغیر
word
کلمات داده ارسالی در امتداد باس موازی یکی پس از دیگری
word
طول کلمه کامپیوتری که به صورت تعداد بیتها شمرده میشود
say a word
سخن گفتن
say a word
حرف زدن
to say a word
سخن گفتن
to say a word
حرف زدن
word
سیستم در برنامه کاربردی ویرایش یا کلمه پرداز که در آن لازم نیست اپراتور انتهای خط را مشخص کند, و پیاپی تایپ میکند و خود برنامه کلمات را جدا میکند و به صورت یک متن خط به خط درمی آورد
word
موضوع زبان مجزا که با بقیه استفاده میشود تا نوشتار یا سخنی را ایجاد کند که قابل فهم است
word for word
<adv.>
مو به مو
word for word
<adv.>
کلمه به کلمه
word for word
<adv.>
نکته به نکته
word
پیغام خبر
word
واژه
word
قول
word
عهد
word
فرمان
word
بخشهای داده مختلف در کامپیوتر به شکل گروهی از بیت ها که در یک محل حافظه قرار دارند
word
مشابه 10721
May I have a word with you?
ممکن است دو کلمه حرف با شما بزنم ؟
to word up
کم کم درست کردن کم کم رسانیدن
in a word
خلاصه
to word up
کم کم برانگیختن خردخردکوک کردن
word
روش اندازه گیری سرعت چاپگر
in one word
خلاصه اینکه مختصرا
in one word
خلاصه
word
لغت
in a word
خلاصه اینکه مختصرا
word
لفظ
to keep to one's word
سرقول خودایستادن
to keep to one's word
درپیمان خوداستواربودن
i came across a word
بکلمه ای برخوردم
to keep to one's word
درست پیمان بودن
I want to have a word with you . I want you .
کارت دارم
get a word in
<idiom>
یافتن فرصتی برای گفتن چیزی بقیه دارند صحبت میکنند
word
گفتار
Could I have a word with you ?
عرضی داشتم (چند کلمه صحبت دارم )
upon my word
به شرافتم قسم
have a word with
<idiom>
بطورخلاصه صحبت ومذاکره کردن
in a word
<idiom>
به طور خلاصه
say the word
<idiom>
علامت دادن
last word
بیان یا رفتار قاطع
last word
اتمام حجت
last word
حرف اخر
keep one's word
<idiom>
سرقول خود بودن
last word
<idiom>
نظر نهایی
All you have to do is to say the word.
کافی است لب تر کنی
keep to one's word
سر قول خود بودن
word for word
طابق النعل بالنعل
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com