Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English
Persian
Remove something root and branch.
چیزی را از ریشه وبن نابود کردن
Other Matches
root and branch
ازریشه
root and branch
اساسا
root and branch
کاملا
remove
برداشتن مهر
remove
برداشت کردن
remove
عزل کردن
remove
برچیدن زدودن
remove
بردن
remove
دور کردن برطرف کردن
remove
رفع کردن
remove
بلندکردن
remove
از جا برداشتن
remove
برداشتن
remove
دورکردن برطرف کردن
remove
بردن جابجا کردن انتقال دادن بیرون اوردن
remove
معزول کردن دور شدن
remove
جابجا کردن به محل دیگر
remove the seal from
مهر چیزی را برداشتن
To remove a difficulty.
اشکالی رارفع کردن
To co away with . To remove. To eliminate .
ازمیان برداشتن
remove slag
سرباره را برداشتن
to remove a doubt
رفع شبهه کردن
To remove the stains .
لکه گیری کردن
remove all doubts
رفع شبهه کردن
to dismiss
[remove]
the board of managers
مرخص کردن
[معاف کردن]
هیئت مدیره
To rais ( lift, remove ) an embargo.
رفع محاصره کردن
branch
شاخه
[دانشی]
no branch
شغلی که احتیاج به رسته تخصصی ندارد
no branch
شغل بدون رسته
Y-branch
انشعابفرعی
branch
[تیرک گوتیک در طاق]
branch
رشته
[دانشی]
branch
رشته
branch
شعبه
branch
جوانه زدن براه جدیدی رفتن
branch
مشتق شدن
branch
منشعب شدن گل وبوته انداختن
branch
انشعاب
branch
شاخه شاخه شدن
branch
شاخه دراوردن
branch
بخش
branch
شعبه رشته
branch
فرع
branch
شاخ
branch
شاخه
branch
مسیر یا جهش مناسب از یک دستور به دستور دیگر
branch
خط ی که یک یا چند وسیله را به شبکه اصلی وصل میکند
branch
دستور برنامه شرطی که محل دستور بعدی در برنامه را مسخص میکند
branch
یک یا چند مسیر که می توانند پس از یک عبارت شرطی انجام شوند
branch
کابلی که از یک کابل اصلی به گره می رود
branch
جدولی که نشان میدهد در برنامه با توجه به نتیجه بررسی به کجا باید جهش کرد
branch
جهش از بخشی از برنامه به بخش دیگر
branch
رشته ساقه
branch
شعبه زدن
branch
در مدارات الکتریکی قسمتی ازیک شبکه متشکل از یک یا چندالمنت دو ترمینالی که بصورت سری به یکدیگرمتصل شده اند
branch
دایره قسمت
branch
تقسیم
branch
رسته
branch head
دهانه ابگیر نهر درجه یک
branch instruction
دستورالعمل انشعاب
case branch
انشعاب شرطی
branch extension
اتصال موازی فرعی
branch of a company
شعبه شرکت
branch circuit
مدار انشعابی
branch cutoff
دیواری است که معمولا درجهت عمود بر دیوار سپری ساخته میشود
branch address
نشانی انشعاب
branch cutout
فیوز انشعاب
branch cutter
اهن دهره
basic branch
رسته اولیه
branch depot
امادگاه رستهای
branch exchange
رد و بدل کننده شعبهای
branch extension
اتصال شنت
branch cutter
شاخه بر
branch office
شعبه
service branch
انشعاب
executive branch
officer line : syn
executive branch
فرماندهی
duty branch
رسته
duty branch
رسته خدمتی
double branch
چهارراهه
descending branch
شاخه نزولی مسیر گلوله
condeitional branch
انشعاب شرطی
conditional branch
انشعاب شرطی
unconditional branch
انشعاب غیر شرطی
branch switch
کلید
branch pipe
پنجه اگزوز
connecting branch
اتصال یا پیوستگی
branch office
دفتر شعبه
grid branch
مدار شبکه
artillery branch
رسته توپخانه
olive branch
شاخ زیتون
fruit branch
شاخهمیوه
Special Branch
سازمانپلیسبریتانیا
What is your branch of study?
رشته تحصیلیتان چیست ؟
olive branch
اولاد
To cut off a branch .
شاخه ای را قطع کردن
every branch of knowledge
هرشاخه ازعلوم
eco-branch
شعبه زیست بوم
[شاخه اقتصاد مناسب با زیست بوم]
branch line
خط فرعی
branch line
شاخه
branch clip
گوشیپزشکی
branch duct
مجرایشاخهای
air branch
قسمت هوایی رسته هوایی
branch lines
شاخه
branch lines
خط فرعی
air branch
قسمت امور هوایی
reach out with an olive branch
<idiom>
[انجام دادن کار یا گفتن چیزی که نشان میدهد شما میخواهید به ناسازگاری با دیگری خاتمه دهید.]
to hold out the olive branch
<idiom>
[پیشنهاد آشتی کردن]
reach out with an olive branch
[انجام دادن کار یا گفتن چیزی که نشان میدهد شما میخواهید به ناسازگاری با دیگری خاتمه دهید.]
lower branch of meridian
نصف النهار زیرین
foam branch pipe
لوله کف ساز
to lop off a branch
[from a tree]
شاخه ای را
[از درختی]
بریدن
branch qualified officer
افسر متخصص رستهای
upper branch of meridian
نصف النهار برین
branch control structure
ساختار کنترل انشعاب
branch return pipe
لولهبرگشتشاخهای
branch supply pipe
منبعشاخهای
branch material curriculum
برنامه اموزش مراکزاموزش رستهای
branch material position
شغل سازمانی
private branch exchange
مبادله انشعاب خصوصی
Dont break that branch off.
آن شاخه رانشکن
branch immaterial position
شغل همه رستهای
private automatic branch exchange
رد و بدل کننده شعبهای اتومات خصوصی مبادله انشعاب خودکار خصوصی
private automatic branch exchange
یک سیستم تلفن سوئیچینگ خودکار خصوصی که در یک شرکت مخابرات تلفنی رافراهم می اورد و انتقال مکالمه ها را به درون شبکه تلفن عمومی یا خارج از ان کنترل میکند
root
ریشه
[ریاضی]
to take the n-th root
جذر
[ان]
ام یک عدد را گرفتن
[ریاضی]
to root up
ریشه کن کردن
to take the n-th root
ریشه
[ان]
ام یک عدد را گرفتن
[ریاضی]
to root
گاییدن
to take root
ریشه کردن
To get to the root of something.
ته وتوی چیزی را درآوردن
root
جذر
[ریاضی]
to take root
ریشه گرفتن ریشه دوانیدن
root name
نام اصلی
to root
کردن
to root
سپوختن
to root up
از ریشه دراوردن
root up
ریشه کن کردن
to root up
قلع وقمع کردن
to take root
ریشه زدن
root out
ریشه کن کردن
root
بیخ
root
ریشه دار کردن
root
از عددی ریشه گرفتن
root
دادزدن
root
ریشه کن کردن
root
سرچشمه زمینه
root
اساس
root
بنیان پایه
root
گره شروع که از آن تمام مسیرهای شاخههای ساختار درخت آغاز می شوند
root
توان کسری یک عدد
root
بالاترین دایرکتوری که از آن سایر دایرکتورها شاخه می شوند
root
عدد به توان یک دوم . جذر یک عدد
root
جذر
root
ریشه گرفتن
root
پای دندانه
root
پایه
root
بنیاد
root
اصول
root
غریدن
root
ریشه
root
بن
root
اصل
root system
سیستمریشه
root vegetables
سبزیجاتریشهای
secondary root
دومینریشه
sensory root
ریشهحسی
square root of
جذرعددی
square root
ریشه دوم
root of nail
ریشهناخن
motor root
ریشهمتحرک
root hairs
موهایریشه
root canal
کانالریشه
primary root
ریشهاولیه
posterior root
ریشهخلنی
square root
جذر
root crops
محصولات دارای ریشههای خوراکی
to extract a root
جذرگرفتن
[ریاضی]
cube root
ریشه سوم
root crop
محصولات دارای ریشههای خوراکی
cube root
کعب
cube root
ریشه سوم کعب
root of a function
ریشه تابع
[ریاضی]
root of the matter
اصل مطلب
root of a function
صفر یک تابع
[ریاضی]
cube root
ریشه مکعب
burdock root
اراقیطون
to extract a root
ریشه گرفتن
[ریاضی]
imaginary root
ریشه ی موهومی
root of the weld
ریشه جوش
orris root
ریشه بنفشه
root section
مقطع ریشه
root segment
قطعه ریشهای
root segment
بخش اصلی
gentian root
بیخ جنتیانا
root valve
شیر اصلی
root directory
دایرکتوری اصلی
rush root
ریشه ایرسا
gentian root
کوشاد
squar root
ریشه دوم
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com