English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 151 (7 milliseconds)
English Persian
Full phrase not found.
Full phrase Google translation result
Other Matches
keyboard send receive صفحه کلید ارسال- پذیرش
keyword کلمه کلیدی
keyword واژه کلیدی
keyword 1-کلمه دستور در زبان برنامه نویسی برای انجام عملی . 2-کلمه مهم در عنوان یا متنی که محتوای آن را می نویسد. 3-کلمهای که در رابط ه با متنی باشد
keyword کلیدواژه
keyword macro درشت دستور کلید واژهای
keyword in context کلمه کلیدی در متن
keyword in context index صفحه کلید با شاخصهای ثابت
receive of سهم داشتن از
what p do you receive? صدی چندمی گیرد
what p do you receive? چند درصد می گیرد
receive as دانستن
receive دریافت کردن
receive only فقط گرفتنی
receive only فقط دریافتی
receive رسیدن پذیرفتن
receive پذیرایی کردن از
receive جادادن
receive وصول کردن
receive گرفتن
receive دریافتی
receive اخذ دریافت کردن جا دادن وپنهان کردن مال مسروقه
receive ترمینال کامپیوتری که فقط داده نمایش داده شده را می پذیرد
receive پذیرش داده از یک خط ارتباطی
receive به دست آوردن
receive a bribe رشوه گرفتن
receive a bribe ارتشاء
receive a bribe اخذرشوه
receive attention مورد توجه واقع شدن
receive a wound زخم خوردن
to receive a wound زخم برداشتن
to receive attantion مورد توجه قرار گرفتن
to receive a wound زخم خوردن
To receive a blow. ضربه خوردن
To keep onesface ruddy by the slap it has receive. <proverb> با سیلى صورت خود را سرخ نگهداشتن .
to send one to the right about عذر کسی را خواستن
to send out برگ دادن
send down اخراج کردن
send away جواب دادن
send down دانشجویی را از دانشگاه بیرون کردن
to send out برگ کردن
send up <idiom> حکم به زندان انداختن کسی
to send one to the right about کسی را روانه کردن
to send upon an e به سفارت اعزام کردن
to send off فرستادن
send away for something <idiom> تقاضا نامه نوشتن
to send upon an e مامور سفارت کردن
to send off مشایعت کردن
to send off فرستادن
send out دادن
send out اعزام
send out اعزام کردن
send out فرستادن
send out صادر کردن
send only فقط فرستادنی
send on جداگانه فرستادن
send in وارد کردن بازیگر به زمین فرستادن بازیگر به میدان
send in رهسپار کردن
send in فرستادن
send down پرتاب کردن توپ بسوی میله توپزن
to send away روانه کردن
to send away اعزام داشتن
to send down بیرون کردن
send away روانه کردن
send روانه کردن
send-up بزندان فرستادن
send up زندانی کردن
send-off همراهی
send ایفاد کردن فرستادن روانه کردن
send-off ایین بدرود ودعای خیر
send-off حرکت اسبها از دروازه شروع
send-off اخراج بازیگر
send ارسال نمودن
send مرخص کردن
send فرستادن
send ارسال داشتن
send اعزام داشتن
send گسیل داشتن
send-up زندانی کردن
send-off مشایعت کردن
send off مشایعت کردن
send off همراهی
send off ایین بدرود ودعای خیر
send up بزندان فرستادن
send off حرکت اسبها از دروازه شروع
send off اخراج بازیگر
send away for سفارش دادن
to send a message to somebody پیامی به کسی فرستادن [سیاسی یا اجتماعی]
to send home به خانه [از جایی که آمده اند] برگرداندن
to send to glory کشتن
to send someone packing عذر کسیراخواستن
to send someone packing کسیرا روانه کردن
send-offs مشایعت کردن
to send out an odour بو دادن
send-offs همراهی
send-offs ایین بدرود ودعای خیر
to send to glory راحت کردن
Please send me information on ... خواهش میکنم اطلاعات را برایم در مورد ... ارسال کنید.
send someone packing <idiom> گفتن ترک کسی
Can you send a mechanic, please? آیا ممکن است لطفا یک یک مکانیک بفرستید؟
to send word خبردادن
to send word پیغام دادن
to send something to my friend چیزی را به دوستم فرستادن
to send to the press برای چاپ فرستادن
to send to grass بچرافرستادن
to send to grass زمین زدن
Send them in two at a time . آنها رادو تا دوتابفرست تو
send-offs حرکت اسبها از دروازه شروع
send a letter نامهای بفرستید
send only device دستگاهی شبیه یک ترمینال که قادر است داده ها را به کامپیوتر ارسال کند ولی نمیتواند داده ها را از ان دریافت کند
send-ups بزندان فرستادن
send on duty مامور کردن
send-ups زندانی کردن
send it by post با پست انرا بفرستید
send in one's paper استعفای خود را دادن
clear to send ترخیص به ارسال
to send mad دیوانه کردن
i will send him my book کتاب خود را برای او خواهم فرستاد
please send me the p papers خواهشندم سوابق یاپرونده انرابرای من بفرستید
to send back پس فرستادن
to send back برگرداندن
send back برگرداندن
send back پس فرستادن
request to send تقاضای ارسال
send a letter کاغذ بدهید
send round دور زدن
to send a message پیام فرستادن
to send down rain باران فرستادن
to send for a person بی کسی فرستادن
to send for a person عقب کسی فرستادن
to send for a person پیغام برای کسی فرستادن که بیا
to send in one's papers کناره گیری از کار کردن استعفا دادن
to send a message پیغام د ادن
send-offs اخراج بازیگر
send yaghting مسابقه با وسیله بادباندارروی شن و ماسه
send round فرستادن
send word for him پیغام برای او بفرستید
send word خبر دادن
send word پیغام دادن
send sailing مسابقه با وسیله بادبان دارروی شن و ماسه
Send To command دستور منو در منوی فایل یک برنامه کاربری ویندوز که به کاربر امکان ارسال فایل یا داده موجود و در برنامه به برنامه دیگر میدهد
automatic send/reciever ارسال و دریافت خودکار
To drive (send) somebody mad. کسی را دیوانه کردن
to send on fools errand پی نخودسیاه فرستادن
to send round the hat برای کسی اعانه جمع کردن کشکول گدایی برای کسی دست گرفتن
to send soldiers into the streets سربازان را به خیابانها فرستادن
to send things flying [بخاطر ضربه] به اطراف در هوا پراکنده شدن
Can you send a breakdown lorry, please? آیا ممکن است لطفا یک جرثقیل بفرستید؟
Use this command to send the output to a file instead of to the screen. برای فرستادن بازده به یک فایل بجای به صفحه نمایش این دستور را بکار ببرید.
To hold out ones begging bowl . To send ( pass ) round the hat . کاسه گدایی دست گرفتن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com