Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 37 (4 milliseconds)
English	Persian
She is growing more demanding as she grows older.	هر چه پیر تر می شود پرتوقع می شود
Other Matches
demanding	مبرم
demanding	مصر
demanding	طاقت فرسا سخت
demanding	خواستار
demanding the fulfilment of a promise	استیفاء
growing	نمو کننده
growing	روینده
My hair is growing.	موهایم دارد بلند می شود
growing season	فصلرشدونمو
growing point	نقطه رویش
growing pains	الام رشدی
growing pains	فشار
growing pains	مشکلات
grows	راه زنجیر
grows	کاشتن
grows	رویانیدن
grows	رستن
grows	روییدن
grows	رشد کردن سبز شدن
grows	بزرگ شدن
grows	زیادشدن
grows	ترقی کردن
grows	شدن گشتن
old [older] <adj.>	پیر [ پیر تر] [ اصطلاح روزمره]
older	باستانی
older	سابقی
older	پیر
older	سالخورده
older	کهن سال مسن
older	فرسوده
older	دیرینه قدیمی
older	کهنه کار
older	پیرانه کهنه
older	گذشته
her much older husband	شوهر بسیار مسن تر از او [زن]
While the grass grows the cow starves . <proverb>	تا علفها رشد کند گاو از گرسنى خواهد مرد .

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com