English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 44 (4 milliseconds)
English Persian
She plays the piano well. خوب پیانومی زند
Search result with all words
He plays the piano too پیانو هم می زند
Other Matches
piano ارام بنوازید قطعه موسیقی اهسته وارام
piano پیانو
piano hinge لولای قدی
grand piano پیانوی بزرگ و افقی
piano accordion اکوردئون جا انگشتی دارشبیه پیانو
piano player اسباب پیانو زنی
piano player پیانوزن
giuoco piano جوئوکو پیانو در بازی شطرنج ایتالیایی
to key a piano پیانویی راکوک کردن
to key a piano مایه پیانویی رادرست کردن
toa one piano with another یک پیانوراباپیانودیگرجورکردن
electronic piano پیانوالکتریکی
upright piano ساختمانپیانو
piano or pianoforte پیانو
You can lift the piano alone. تنهائی نمی توانی پیانو رابلند کنی
player piano پیانو خودکار
He doesnt play the piano either . پیانوهم نمی زند
upright piano action عملمستقیمپیانو
plays زدن
plays خلاصی داشتن
plays اداره مسابقه
plays کیفیت یاسبک بازی
plays تفریح بازی کردن
plays نمایش نمایشنامه
plays روی صحنهء نمایش فاهرشدن
plays رل بازی کردن
plays الت موسیقی نواختن
plays شرکت درمسابقه انفرادی
plays ضربه به توپ
plays حرکت ازاد
plays خلاصی بازی
plays بازی کردن حرکت ازاد داشتن
plays بازی کردن
plays شرط بندی روی بازی یا بازیگر رساندن ماهرانه ماهی صیدشده به خشکی
plays بازی
plays رقابت
plays نواختن ساز و غیره سرگرمی مخصوص
plays تفریح کردن ساز زدن
passion plays تعزیه
passion plays نمایش مصیبت وشهادت
my fancy plays round that idea خیال من همواره در پیرامون این موضوع سیر میکند
He plays a beautiful game of volleyball. مثل ماه والیبال بازی می کند
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com