Dictiornary-Farsi | She procrastinated until it was too late . | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 71 (5 milliseconds)

English	Persian
She procrastinated until it was too late .	آنقدر دفع وقت (وقت کشی ) کرد که دیگه کار از کار گذشت


Other Matches

procrastinated	بدفع الوقت گذراندن
procrastinated	معوق گذاردن
Nobody was late except me .	هیچکس غیر از من دیر نکرده بود
I am getting late.	دارددیرم می شود
to be late	دیرکردن
to be late	دیر امدن
to be late	دیر رسیدن
of late	اخیرا
Better late then never. <proverb>	تاخیر بهتر از هرگز است .
Better late than never. <proverb>	آهسته برو همیشه برو.
late <adj.> <adv.>	دیر
I am late.	من دیر کردم.
Better late than never. <proverb>	دیر رسیدن بهتر از هرگز نرسیدن است.
Better late than never! <proverb>	دیر رسیدن بهتر از هرگز نرسیدن است!
of late	دراین روزها
late	دیر
he may come late	ممکن است دیر بیاید
it is very late	بسیار دیر است
it is very late	خیلی دیرشده است
late	متوفی
late	مرحوم
late	زیاد
late	تادیرگاه
late	تا دیر وقت اخیرا
late	دیراینده
late	اخیر
late	تازه گذشته
he may come late	شایددیر بیاید
late	کند
I wI'll come as late as I possibly can .	تا آنجائیکه بشود دیر می آیم
It is never too late to mend.	هر کجا که جلوی ضرر رابگیری منفعت است
It is never too late to learn . <proverb>	براى کسب علم هیچ موقعى دیر نیست .
Before it is too late . while one has the chance .	اگر فرصت با قی است ( از دست نرفته )
Damn it, you are late again!	لعنتی باز تو دیر کردی. [دیر آمدی]
keep late hours	دیر خوابیدن و دیر بیدار شدن
It is never too late to mend. <proverb>	براى اصلای شدن هیچگاه دیر نیست .
to keep late hours	دیر خوابیدن
iwas late	دیر کردم
late cut	ضربهای که توپ را به منطقه پشت توپزن می فرستد
the late rains	بارانهای اخیر
the late governor	فرماندار اخیر
of late years	دراین چند سال گذشته
late latinu	لاتین دورههای بعد
late maturing	دیررس
iwas late	دیرم شد
late war	جنگ قبلی
late time	زمان بین سقوط بمب تا شروع انفجار اتمی
late time	زمان سکته انفجار
the widow of the late	زن مرحوم .....
i was up late last night	بودم
iwas late	دیررسیدم
We were afraid lest she should get here too late .	ترسیده بودیم که مبادا دیر اینجا برسد.
your late father	مرحوم پدرتان
what made you so late	چه شد که این همه دیر کردید
to keep late hours	دیر برخاستن
keep late hours	دیر خوابیدن و دیر برخاستن
i was up late last night	دیشب تا ان موقع هنوزنشسته
Do you get up early [late] in the morning ?	آیا شما صبح ها زود [دیر] از خواب برمیخیزید؟
late-Modern architecture	[معماری که تصویرها و ایده ها و نقش و نگار آن گرفته شده از جنبش معماری مدرن بود.]
late payment damages	خسارت تاخیر تادیه
Depending on how late we arrive ...	بستگی به اینکه ساعت چند ما می رسیم ...
Is the train from Leeds late?	آیا قطار شهر لیدز تاخیر دارد؟
The train was 10 minutes late.	قطار 10 دقیقه دیر رسید
Luchily for me the train was late.	خوش شانسی آوردم قطار دیر رسید
It is too late . the die is cast .	کار از کار گذشته
Dont be late for work.	دیر سر کار نیایی (سر وقت بیایی )
To keep late nights [hours]	شب زنده داری کردن
Before it is too late. While there is stI'll time.	تا دیر نشده
I am in the habit of sleeping late on Friday mornings.	عادت دارم جمعه ها صبح دیر از خواب بیدار می شوم
it is too late to lock the stable when the horse has been stolen <proverb>	کنون باید این مرغ را پای بست نه آن دم که سررشته بردت ز دست