Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English
Persian
South cardinal mark
علامتترتیبیجنوبی
Other Matches
West cardinal mark
علامتترتیبیغربی
East cardinal mark
علامتترتیبیشرطی
cardinal
اعداد اصلی
cardinal
عدد صحیح مثبت
south
جنوب
south
<adj.>
جنوب
south
جنوبی
south
بسوی جنوب نیم روز
cardinal
سهره کاکل قرمز امریکایی
cardinal
اساسی
cardinal
کاردینال
cardinal
عدداصلی
cardinal
اعداداصلی
cardinal
اصلی
their p was toward the south
چشم اندازانهابسوی جنوب بود
cardinal points
چهار جهت اصلی
cardinal points
جهات اصلی
cardinal marks
علائماساسی
cardinal utility
مطلوبیت عددی
cardinal sin
عملمغایر با افکار عمومی
cardinal headings
جهات اصلی
cardinal bird
سهره کاکل قرمزامریکایی
south-east
جنوب شرق
south-east
جنوب شرقی سوی جنوب شرق
south-western
جنوب غربی
cardinal numbers
عدد اصلی
south-eastern
جنوب شرقی
cardinal numeral
عدد کاردینال
[ریاضی]
cardinal number
عدد اصلی
cardinal number
عدد اصلی
[ریاضی]
cardinal numeral
عدد اصلی
[ریاضی]
South Korea
کرهجنوبی
cardinal number
عدد کاردینال
[ریاضی]
south west
جنوب غرب
south wards
بسوی جنوب
south wards
بطرف جنوب متمایل بجنوب
south eastern
جنوب شرقی
south eastern
جنوب خاوری
south easterly
سوی جنوب خاور
south easterly
جنوب خاوری
South Africa
آفریقای جنوبی
south east
در جنوب خاور
south east
سوی جنوب خاور
south east
جنوب خاوری جنوب شرقی
south west
جنوب باختر جنوب غربی
south west
سوی جنوب باختر
south west
در جنوب باختر
the south pole
قطب جنوب
the seven cardinal virtues
...
the seven cardinal virtues
خصائل اصلی هفتگانه
the four cardinal points
جهات اربعه
the cardinal humours
چار طبع چارخلط
the cardinal humours
اخلاط چهارگانه
the cardinal humours
چهار ابگونه
south western
جنوب باختری
south western
جنوب غربی
south westerly
سوی جنوب غرب یا جنوب باختر
south westerly
جنوب باختری
south east
جنوب شرق
south-west
جنوب غرب
South Pole
قطب جنوب
Cardinal numbers
اعداد کاردینال
[ریاضی]
south-west
جنوب غربی سوی جنوب باختر
cardinal points effect
اثر چهار جهت اصلی
south america revolution
america south
in a south easterly direction
از جهت جنوب خاور
south american revolution
انقلاب امریکای جنوبی نهضت سیاسی امریکای جنوبی در اوائل قرن 91 که به جنگ بین استقلال طلبان ان خطه با استعمارگران اسپانیایی و بالاخره استقلال این مستعمرات منجر شد
cardinal points effect
اثرعمود قرار گرفتن خط امواج رادار به صفحه تصویر زمین
celestial body south pole
قطب جنوب عالم
south east asia treaty organization
مان در بانکوک است
There's a question mark
[hanging]
over the day-care clinic's future.
[A big question mark hangs over the day-care clinic's future.]
آینده درمانگاه مراقبت روزانه
[کاملا]
نامشخص است.
China denies militarizing South China Sea.
چین را تکذیب نظامی جنوب دریای چین است.
mark off
خط کشیدن
mark
اثر
mark
نمره
mark
ارزه
mark up
نرخ فروش را بالا بردن افزایش نرخ اجناس
mark up
افزایش قیمت
mark up
سود توزیع کننده کالا
mark
گواهی
mark
علامت نشانه هدف
mark
بل گی_ری خوب
mark
نشانه
mark
علامت گذاشتن
mark
علامت گذاری کردن
mark
توجه کردن
mark
علامت گذاری
mark
نمره گذاری کردن علامت
mark down
تنزل قیمت
mark down
پایین اوردن قیمت
mark down
کاهش قیمت
mark down
کاهش قیمتها
mark of d.
نشان امتیازیا افتخار
mark
حد
mark
نشان علامت
mark
داغ
to mark out one's course
طرحی برای رویه خود ریختن
mark
هدف
mark
پایه نقطه
mark
مدرک
to mark off
جدا کردن
mark
درجه
mark
مرز
mark mark
اعلام رها کردن بمب به هواپیمای بمب افکن از سوی دستگاه کنترل زمینی
mark
علامت
beside the mark
پرت
beside the mark
خارج ازموضوع
mark
علامت گذاری روی چیزی
mark
سیگنال ارسالی که نشان دهنده یک منط قی یا درست است
mark
وسیلهای که داده را کارتهای مخصوص که حاوی علامت هدایت یا مغناطیسی است می خواند
mark
کارت از پیش چاپ شده با فضایی برای حروف علامتدار
mark-up
سود توزیع کننده
mark
نوشتن حروف با جوهر مغناطیسی یا هادی که بعدا توسط ماشین قابل خواندن باشند
mark
قرار دادن نشانه بلاک در ابتدا و انتهای بلاک متن
mark
بعنوان سیگنال استفاده میکند
mark
ایه
mark
کد ارسالی در وضعیته که از علامت و فضای خالی
mark
مارک
mark
پایه
mark
علامت روی صفحه که نشان دهنده چیزی است
mark-down
قیمت کالا را به منظور فروش پایین اوردن
mark
نشانه کردن حریف
mark
01امتیاز کامل بولینگ مهارک_ردن ح_ریف
mark
نشان
mark
هدف نقطه اغاز نقطه فرود
mark
نشان کردن نشان
below the mark
پایین تر از میزان مقر ر
tape mark
نشان نوار
bale mark
مشخصات عدل
to make one's mark
اسم و رسم به هم زدن
shoulder mark
نشان سردوشی علایم سردوشی
shoulder mark
درجه روی دوش
shoulder mark
درجه سردوشی افسران
shoulder mark
نشان سردوشی
space mark
علامت فاصله گذاری
sea mark
خطی که حدجزرومدرانشان میدهد
sea mark
راهنمای دریایی :چراغ یافانوس دریایی
stonemason's mark
نشان سنگ کار
stonemason's mark
علامت سنگتراش
tick mark
علامت گذاری در طول یک ترازو برای معین کردن مقادیر
lateral mark
علامتکناری
guide mark
نشانهراهنما
Deutsche Mark
واحدپول
centre mark
نقطهمرکزی
black mark
سابقهی بد
word mark
علامت کلمه
word mark
نشان کلمه
we missed our mark
تیر ما بسنگ خورد خطا کردیم
special mark
علامتمخصوص
tide mark
علامتی که مد به هنگام پائین رفتن از خود بر دیواره یاساحل میگذارد
mark time
<idiom>
منتظر وقوع چیزی بودن
mark time
<idiom>
با ضرب اهنگ پا را تکان دادن
wide of the mark
<idiom>
از هدف به دور بردن ،نادرست
You mark my words .
ببین کجاست که بهت می گویم ؟( بگفته ام گوش کن )
Trade mark.
علامت تجارتی
You mark my words.
این خط واینهم نشان
To overstep the mark. To go too far.
از حد معمول گذراندن
The would left a mark.
جای زخم باقی ماند
upto the mark
داخل موضوع درست درجای خود بهنگام بموقع
to mark down an article
بهای کمتری بر کالایی گذاشتن
to mark out a ground
حدود زمینی را تععین کردن یانشان دادن
to make one's mark
مشهور شدن نشان بجای امضا گذاشتن
to make one's mark
برجسته شدن
to impress a mark on something
چیزیرانشان کردن
to impress a mark on something
نشان روی چیزی گذاردن چیزیرا نشان گذاردن
to hit a mark
نشانی را زدن
tide mark
داغ مد
to mark good
بهای کالا را در روی ان نوشتن
to mark good
نشان حاکی از بهادر روی کالا گذاشتن
trade mark
علامت تجارتی
trade mark
علامت بازرگانی
trade mark
علامت تجاری
to miss a mark
خطا کردن
to miss a mark
نشانی را نزدن
to mark time
در جا زدن
exclamation mark
علامت تعجب
group mark
علامت گروه
end mark
نشان خاتمه
end mark
نشان انتها
ear mark
نشان
ear mark
داغ گوش
drag mark
محل فشار
dead mark
انداختن تمام میله ها دراخرین بخش مسابقه بولینگ
crop mark
در نرم افزار DTP علامتهای چاپ شده که لبه کاغذ یا تصویر را نشان میدهند و امکان برش دقیق می دهند
check mark
علامت کنترل
check mark
علامتی در نزدیکی خط اغاز علامتی نزدیک نقطه اغازپرش یا پرتاب
center mark
علامت مرکز نشانه مرکز
end mark
علامت بی پایان
field mark
نشان میدان
file mark
نشان پرونده
group mark
نشان گروه
frequency mark
علامت فرکانس
frequency mark
نشانه فرکانس
floating mark
نقاط ایستگاه برجسته بینی
floating mark
نقاط مواج عکس هوایی
finger mark
با انگشت چرک کردن
finger mark
اثر انگشت
file mark
علامت فایل
center mark
مرکز سوراخ
calibration mark
علامت کالیبراسیون
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com