English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
Status . Position and rank. مقام ومنزلت ( جاه ومقام )
Other Matches
She is not mindful of her social position ( status ) . متوجه موقعیت اجتماعی اش نیست
rank درجه
rank ردیف صف
rank طبقات صفوف یکان سلسه مراتب
rank طبقه
rank عرض
rank ذخیره داده به ترتیب , طبق اندازه و اهمیت
rank رتبه بندی
rank مرتبه
rank ترشیده
rank قطار رشته
rank ردیف
rank شان
rank سلسله مقام
rank شکل
rank نظم
rank طلب شده ترتیب
rank رتبه
rank درجه دادن دسته بندی کردن
rank رتبه بندی کردن
rank جلف
rank انبوه
rank اراستن منظم کردن
he is next to you in rank او در رتبه پس از شماست
to rank off رژه رفتن
rank صف
front rank صف جلو
to break rank بهم خوردن
to break rank بهم زدن
percentile rank رتبه صدکی
centile rank رتبه صدکی
everone a to his rank هرکس بقدرمرتبه اش هرکس بفراخورحالش
to break rank بی نظم شدن
pull rank <idiom> تحت تفثیر قراردادن
rank and file صفوف مختلف نظامی سلسله مراتب نظامی
to rank past رژه رفتن
to rank the soldiers پس از شاه
to rank the soldiers اوست
rank outsider فردیکهازاوانتظارپیروزیدریکمسابقهیارایگیریمیرود
flag rank افسر بالاتر از سروان افسر ارشد
to break rank صف
to break rank صف شکستن
the taxis are on their rank اتومبیلهای کرایهای درایستگاه خود ردیف ایستاده اند
rank as creditor bankrupt a of estates inthe
rank as creditor داخل در غرماء شخص ورشکسته شدن
In the front rank. درصف جلو
back rank عرض اول شطرنج
rank correlation همبستگی رتبهای
rank and file نفرات
rank and file شئون مختلف نظامی
the rank and file توده ارتش
seventh rank عرض هفتم
the rank and file توده مردم عادی
the rank and file سربازان
permanent rank رتبه دایمی
permanent rank درجه دایمی
simulated rank همردیف نظامی همردیفی
the rank of colonel پایه یا رتبه سرهنگی
rank order method روش ارایش رتبهای
taxi rank [British E] توقفگاه تاکسی [برای انتظار مسافر]
rank difference correlation همبستگی تفاوت رتبه ها
rank as creditor in the estates of a داخل در غرماء شدن ورشکسته شدن
status خط ی در بالا یا پایین صفحه که اطلاعات در مورد کار جاری میدهد روی
status وضع
status وضع اجتماعی یا قانونی
status کلمهای حاوی اطلاعاتی درباره وضعیت وسیله جانبی باشد
status ثباتی که حاوی اطلاعاتی درباره وضعیت وسیله جانبی باشد
status یک بیت در کلمه که حاوی اطلاعاتی درباره وضعیت و نتیجه یک عملیات است
status سیگنال کامپیوتری برای درخواست اطلاعات از وضعیت خط ی ترمینال
status مشابه 9596
status اهمیت یا موقعیت
status وضعیت
status پایگاه
status شان
status مقام
status حال پایه
status حالت
kendall's rank correlation method روش همبستگی رتبهای کندال
spearman rank correlation coefficient ضریب همبستگی رتبهای اسپیرمن
status quo وضع موجود
device status وضعیت دستگاه
caretaker status وضعیت منتظر استفاده تاسیسات ذخیره تاسیسات منتظر اشغال
status quo وضع کنونی حالت طبیعی
control status وضعیت کنترلی
status symbols نشانهی شان و اعتبار
status symbol نشانهی شان و اعتبار
status symbol علامت مقام
status board تابلو وضعیت
flying status وضعیت پرواز از نظر جسمی و روحی وضعیت امادگی خدمه برای پرواز
status symbols علامت مقام
class status پایگاه طبقهای
duty status وضعیت خدمتی
financial status وضع مالی
cirro status ابرهای لایهای خاکستری رنگ یا سفید شیری در ارتفاع تقریبی 0007 متری از سطح زمین
control status وضعیت کنترل اتش
status symbol نماد منزلت
high status بلندپایه
status quo وضع فعلی
personal status احوال شخصیه
social status پایگاه اجتماعی
social status موقعیت اجتماعی
nonpay status وضعیت قطع حقوق
nonpay status حالت انتظار خدمتی
nonduty status حالت یا وضعیت بدون کاری عدم حضور در سر خدمت معلق
socioeconomic status پایگاه اجتماعی- اقتصادی
status symbols نماد منزلت
status board تابلوی وضعیت
mental status وضع روانی
status board تابلوی نشان دهنده وضعیت
maintenance status وضعیت نگهداری
status code رمز وضعیت اماد در یک امادگاه
low status دون پایه
status enquiry پرسش نامه وضعیت
status enquiry پرسش درخصوص وضعیت مشتری
personnel status وضعیت پرسنلی
personnel status وضع افراد
status quo وضع کنونی وضع موجود
marital status وضع تاهل
status word کلمه وضعیت نما
inactive status حالت انتساب
inactive status وضعیت غیرفعال اتشبارغیرفعال
inactive status خط مشی خاموش
status report گزارش وضعیت
status register ثبات وضعیت
professional status پایگاه حرفهای
status of limitations قانون مرورزمان
achieved status پایگاه اکتسابی
active status وضعیت خدمتی پرسنل کادرارتش وضعیت فعال
active status خط مشی فعال توپخانه
status map نقشه وضعیت نما
key status indicator نشانگر وضعیت کلید
program status word کلمه وضیت برنامه
equal status persons افراد همپایه
program status word کلمه وضعیت برنامه
two sided disk status اعلام نصب یک دیسک دو طرفه
It is not much of a reputation (status symbol) for one. اینهم برای آدم شهرت نشد
citizenship [status of a citizen] ملیت [حقوق] [سیاست]
To preserve the status quo . وضع موجود ( شرایط فعلی ) را حفظ کردن
civil status office دفتر سجل و احوال
channel status word کلمه وضعیت مجرا
status quo ante bellum حالت پیش از جنگ
to tarnish something [image, status, reputation, ...] چیزی را بد نام کردن [آسیب زدن] [خسارت وارد کردن] [خوشنامی ، مقام ، شهرت ، ... ]
an a for a position درخواست دهنده برای کار
position مقام
position قراردادن امورات مربوط به وفایف
to be in a position to do something موقعیتش باشد که کاری را انجام بدهند
position مقام شغل سازمانی
position مستقرشدن یاکردن
position حالت محل سازمانی
position شکل موقعیت
position موضعگیری مدافع موضعگیری مدافع
position شغل رسمی
on position وضعیت وصل
position نظریه
position جا
position محل
position وضع چگونگی
position موضع
position قرار دادن چیزی در محل خاص
position محل چیزی
position مرتبه مقام
position وضعیت
t position حالت یک اسکیت عمود براسکیت دیگر
position قراردادن یاگرفتن
position منصب
position مقام یافتن سمت
position جایگاه
position شغل
position نهش
y position حالت- ایگرگ
position وضعیت موضع
position وضع
position موقعیت
position مدت زمان لازم برای دستیابی به داده ذخیره شده روی دیسک درایو یا ماشین نوار. حاوی تمام حرکات ماده از قیبل نوک خواندن و بازو
position بردار مکان [ریاضی]
rigging position وضعیت هواپیما که دران محورعرضی و یک محورطولی اختیاری در یک صفحه افقی قرار دارند
set position اماده در نقطه اغاز
sitting position وضعیت نشسته
punch position محل منگنه
punch position موضع منگنه
screen position مکان صفحه
selection of position انتخاب موضع
sign position موضوع علامت
prone position حالت درازکش
sign position موقعیت علامت
rest position وضعیت ساکن
sign position مکان علامت
referee's position اعلام کشتی در خاک از سوی داور
referee's position خاک شدن در کشتی
reclining position حالت غنوده
ready position وضعیت حاضربه حرکت هلیکوپتر
ready position حاضربه تیراندازی
repetition of position تکرار وضعیت
ready position حالت حاضر به تیر
response position مکان جواب
rest position استراحتگاه
rest position موقعیت سکون
reference position محل پاسگاه فرماندهی تاکتیکی دریایی موضع فرماندهی
arm position موقعیتبازو
position of the ligament طرزقراگیریرباط
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com