Dictiornary-Farsi | Symbolic sAll-Purpose | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 143 (7 milliseconds)

English	Persian
Full phrase not found.

Full phrase Google translation result





Other Matches

Beginner's All Purpose Symbolic Instruction Code	زبان برنامه سازی مط ح بالا برای توسعه برنامه به صورت محاورهای برای ایجاد یک مقدمه ساده برای برنامه نویسی کامپیوتری
symbolic	نمادی
symbolic	نامی که برای برچسب متغیر یا محلی به کار رود
symbolic	1-هرزبان کامپیوتری که در آن محل ها با نام مشخص شده است .2-هر زبان که برای نوشتن که منبع به کار می رود
symbolic	برنامه رفع اشکال که نمایش نشانهای متغیرها و محل ها را هم ممکن می سازد
symbolic	دستوری که در قالب نشانهای است و نه به صورت اعداد دودویی
symbolic	آدرسی که با نشانه یا نام مشخص شود
symbolic	نوشتن برنامه به زبان منبع
symbolic	آنچه به عنوان نشانه کار میکند و یا از نام نشانه یا برچسب استفاده میکند
symbolic name	نام سمبلیک
symbolic	مط العه دلایل و عقاید
symbolic	رمزی
symbolic	نمادین
symbolic	نشان دار
symbolic	علامت دار
symbolic	حاکی
symbolic	دال بر
symbolic	کنایهای
symbolic	رمزی اشاری
symbolic i/o assignment	نامی برای مشخص کردن یک واحد ورودی خروجی
symbolic interpretation	تفسیر نمادی
symbolic logic	منطق نمادی
symbolic logic	منطق رمزی
symbolic logic	منطق سمبلیک
symbolic logic	زبان علایم یاعلامتی
symbolic form	علایم رمز مخابراتی هواسنجی و هواشناسی بین المللی
symbolic editor	ویرایشگر سمبلیک
symbolic device	دستگاه سمبلیک
symbolic address	آدرس سمبلیک
symbolic address	آدرس نمادی
symbolic code	رمز نمادی
symbolic code	کد نمادی
symbolic language	زبان نمادی
symbolic coding	برنامه نویسی نمادی
symbolic coding	کدگذاری سمبلیک
symbolic coding	کدگذاری نمادی
symbolic data	داده سمبلیک
symbolic address	نشانی نمادی
symbolic table	جدول علائم
symbolic string	رشته علائم
symbolic representation	بازنمایی نمادی
symbolic programming	برنامه نویسی سمبلیک
symbolic programing	برنامه نویسی نمادی
symbolic processes	فرایندهای نمادی
symbolic parameter	پارامتر نمادی
symbolic notation	نشانگذاری نمادی
for this purpose <adv.>	به این ترتیب
for this purpose <adv.>	بدین وسیله
for this purpose <adv.>	از این رو
for this purpose <adv.>	با توجه به این
to purpose something	هدف چیزی [انجام کاری] را داشتن
on purpose <idiom>	عمری
to what purpose	برای چه منظور
to no purpose	بیهوده
to no purpose	بی نتیجه
to no purpose	بیخود
that is i. to this purpose	برای این مقصود مناسب یاکافی نیست
that is a to our purpose	این مخالف منظورماست
on purpose	عمدا"
purpose	عمد
purpose	پیشنهاد
purpose	درنظر داشتن
purpose	قصد داشتن پیشنهادکردن
purpose	هدف
purpose	غایت
purpose	مفاد
purpose	مفهوم
purpose	غرض مقصود
all purpose	همه منظوره
he was in purpose to do it	در نظر داشت که ان کار رابکند
purpose	نیت
purpose	هدف مقصود
purpose	قصد
purpose	عزم
purpose	منظور
purpose	غرض
purpose-built <adj.>	مفید
purpose-built <adj.>	باصرفه
purpose-built <adj.>	دارای مزیت
purpose-built <adj.>	بدرد خور
purpose-built <adj.>	قابل استفاده
purpose-built <adj.>	به درد بخور
purpose-built <adj.>	اجرا شدنی
what is the purpose of thislaw	مقصود از این قانون چیست
purpose-built <adj.>	عملی
special purpose	خاص منظوره
purpose-built <adj.>	مناسب
purpose-built <adj.>	کارکردی
purpose-built <adj.>	سودمند
purpose-built <adj.>	درست
purpose-built <adj.>	شایسته
serve one's purpose <idiom>	مفیدبودن شخص برای کاری مشخص
purpose-built <adj.>	قابل اجرا
To do something on purpose ( deliberately ).	از قصد کاری را کردن
purpose-built	تکمنظوره برایمنظوریخاص
genbral purpose	همه منظوره
special purpose	تک منظوره
purpose made	کالای سفارشی
he speaks to the purpose	قصدی دارد
infirm of purpose	بی عزم
infirm of purpose	بی اراده
it subserves our purpose	مارادر رسیدن بمقصودکمک میکند
purpose-built <adj.>	هدفمند
it subserves our purpose	بدرد کارمامیخورد
special purpose	یک منظوره
single purpose	تک منظوره
purpose of the dam	هدف سد
purpose of the dam	منظور از سد
purpose made	کالاهای خاص
multi purpose	چند منظوره
of set purpose	عمدا"
he speaks to the purpose	بیهوده نمیگوید
all purpose canister	قوطی مواد منفجره همه منظوره
he speaks to the purpose	با منظورسخن میگوید
general purpose	همه منظوره
general purpose	بدرد هر کاری خورنده
general purpose	هر کاره
genbral purpose	عام منظوره
cross purpose	قصد متقابل
cross purpose	قصد مغایر
all purpose machine	دستگاه برای اهداف مختلف انیورسال
dual purpose gun	توپ دو کاره
general purpose program	برنامه همه منظوره
multi purpose machine	ماشین چند کاره
multi purpose vehicle	وسیله نقلیه برای اهداف گوناگون
special purpose computer	کامپیوتر تک منظوره کامپیوتر با منظور خاص
multi-purpose ladder	نردبانچندمنظوره
general purpose computer	کامپیوتر همه منظوره کامپیوتر چند منظوره
I intend going on purpose ( deliberately ) .	قصد سفردارم
general purpose machine	دستگاه برای اهداف مختلف
It this case , the purpose has been defeated .	دراین مورد نقض غرض شده است
general purpose program	برنامه عام منظوره
general purpose register	ثبات همه منظوره
general purpose ship	ناو چند کاربردی
general purpose interface	میانگیر همه منظوره
general purpose interface bus	مسیر میانگیر همه منظوره
general purpose operating system	سیستم عامل همه منظوره
I wI'll achieve my purpose (goals) quietly.	بی سروصدا منظورم راعملی خواهم کرد
special purpose programming language	زبان برنامه نویسی تک منظوره
I hope it serves ( answerew ) your purpose ( meets your view ) .	امید وارم نظرتان را تأمین کند
Unimog [a range of multi-purpose auto four-wheel drive medium trucks]	یونیماک [حمل و نقل]
There is no point in his staying here . His staying here wont serve any purpose.	ماندن او در اینجا بی فایده است