Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 192 (3 milliseconds)
English
Persian
The aircrafts was flying in a northerly direction.
هواپیما در جهت شمال حرکت می کرد
Other Matches
ina northerly direction
سوی شمال
ina northerly direction
بطرف شمال شمالا
northerly
به سمت شمال
northerly
شمال
northerly
شمالی
flying
پرواز
flying
پرواز کننده
flying
پردار سریع السیر
over-flying
محوطهپروازمجاز
flying
بال وپر زن بسرعت گذرنده مسافرت هوایی
flying levels
خط تراز نقشه برداری
flying levels
افق تراز متحرک
flying fox
خفاش میوه خوار
flying shore
تیر چوبی افقی جهت نگاهداری دو دیوار مقابل هم که بطور موقت نصب میشود
flying officer
ستوان یکم هوایی
flying officer
افسر پرواز
flying officer
افسر خلبان
flying mouse
موش خرمای پرداراسترالیایی
flying mare
فن کمر
flying machine
بارفیکس متحرک
flying machine
هواپیما
flying lines
لولههای متحرک
flying lemur
نوعی پستاندار شب خیز
flying jib
بادبان سه گوش کوچک
flying colors
موفقیت قطعی
flying colors
توفیق کامل
flying coke
دوده
flying camp
اردوی سبک وسیار
flying cadet
دانشجوی هوایی
flying bridge
پل هوایی
flying bridge
پل شناور
flying bridge
پل موقتی
flying boat
هواپیمای ابی
flying crane
هواپیمای اخراجات هواپیمای جراثقال
flying dust
گرد
flying head
نوک خواندن / نوشتن دیسک سخت که به صورت حلقهای است و بالای سطح دیسک چرخان قرار دارد
flying head
نوک تند رو
flying gurnard
نوعی ماهی بالدار
flying ground
پروازگاه
flying ground
میدان پرواز
flying field
میدان فرودگاه
flying dutchman
قایق بادبان دار 3 نفره
flying dutchman
شبح کشتی
flying dutchman
ملوان هلندی که محکوم شد تا روز قیامت روی دریا بماند
flying ambulance
گردونه تندروبرای بردن زخم خوردگان جنگ
flying shot
تیر سر پرواز
flying speed
سرعت پرواز
flying squads
گروه ضربت
flying squads
گروه تندواکنش
flying squads
گروه تندکنش
flying doctor
پزشکسیار
flying picket
کسیکهافرادرادرمکانهایدیگررادعوتبهاعتصابکند
flying visit
ملاقاتوزیارتکوتاهمدت
To come off with flying colors.
روسفید شدن
with flying colors
<idiom>
تمامی موفقیتها
flying buttress
شمع پشت بند
flying facade
[ساخت نیمه چوبی کاذب]
ban from flying
قدغن پرواز
[برای منطقه ای]
a ban from flying in the EU
قدغن پرواز در
[منطقه]
اتحادیه اروپا
flying squad
گروه تندکنش
flying squad
گروه تندواکنش
flying squad
گروه ضربت
flying spot
لکه نورتند رو
flying start
شروع مسابقه اتومبیلرانی
flying wedge
نوعی مانور تهاجمی قدیمی
high flying
بلند پرواز
high flying
بلند خیال
high flying
یاوه اندیش
high flying
خیال پرور
night flying
پرواز
night flying
در شب
night flying
شب پرواز کن
ski flying
پرش بااسکی
flying high
<idiom>
خیلی شادوشنگول
with flying colours
با
with flying colours
فیروزی وافتخار
to ban from flying
قدغن کردن پرواز
flying fish
صورت فلکی ماهی پرنده
contour flying
پرواز از روی عوارض زمین پرواز به طور مماس باعوارض زمین یا سینه مال
flying fish
ماهی پردار
flying saucers
بشقاب پرنده
flying status
وضعیت پرواز از نظر جسمی و روحی وضعیت امادگی خدمه برای پرواز
flying saucer
بشقاب پرنده
flying fishes
ماهی پردار
high-flying
بلند پرواز
flying buttresses
طاق مایلی که بدیوارساختمانی تکیه کرده وانرانگه میدار د
flying buttress
طاق مایلی که بدیوارساختمانی تکیه کرده وانرانگه میدار د
flying fishes
صورت فلکی ماهی پرنده
direction
ارشاد
direction
هدایت رهبری
direction
کارگردانی
direction to be followed
جهتحرکت
direction
دستورالعمل جهت
direction
مسیر هدایت کردن
direction
سازمان دهی یامدیریت
self direction
خودفرمان
direction
دستوراتی که نحوه استفاده از چیزی را نشان می دهند
direction
راستا
Y direction
حرکت عمودی
direction
امتداد
direction
سمت
direction
سمت بافت
direction
جهت
direction for use
دستوراستعمال
direction
سرپرستی
X direction
حرکت افق
direction
جهت خواب فرش
direction
رهبری
direction
دستور
direction
گرا
direction
سو
direction
اداره جهت راه
direction
هدایت
direction
مسیر
distinguished flying cross
نشان صلیب پرواز
flying ban
[in an area]
قدغن پرواز
[برای منطقه ای]
flying spot scanner
پوینده لکهای تند رو
to send things flying
[بخاطر ضربه]
به اطراف در هوا پراکنده شدن
distinguished flying cross
نشان ممتاز پرواز
art direction
شکل بندی
stage direction
مدیریت
art direction
دکور
art direction
ترکیب
the direction to mecca
قبله
direction of attack
سمت حمله
art direction
آرایش
in the opposite direction.
در جهت مخالف
direction of Mecca
بهجهتمکه
direction of points
جهتیاب
reaction direction
جهتواکنش
wind direction
جهتوزشباد
In the opposite direction .
درجهت مخالف
stage direction
کاگردانی
fighter direction
هدایت کردن هواپیماهای شکاری هدایت جنگنده ها ازروی ناو
direction finding
سمت یابی کردن
direction finder
دستگاه جهت یاب
direction finder
راستایاب
direction finder
جهتیاب
direction finder
جهت یاب خودکار
direction finder
سمت یاب
direction finder
جهت یاب رادیویی
direction finding
جهت یابی
direction indicator
دستگاه جهت نمایی
direction indicator
دستگاه نشاندهنده جهت حرکت
fire direction
هدایت اتش
fire direction
هدایت کردن اتش
flow direction
جهت گردش
field direction
جهت میدان
direction peg
میخ نشانه
direction of thread
جهت پیچ
direction of thread
سوی پیچش پیچ
direction of fire
سمت تیر
direction of attack
سمت تک
direction of a current
current a of set
direction finder
جهت یاب
direction finding
جهت یابی کردن
instrument direction
سمت زاویه یاب
instrument direction
سمت اندازه گیری شده
bearing direction
جهت قرار گرفتن یاطاقان
briefing direction
دستورالعمل اجرای توجیه دستورالعمل جلسه توجیهی
magnetic direction
جهت مغناطیسی
main direction
جهت اصلی
direction rectifier
یکسوکننده سمتی
compass direction
سمت قطب نما
compass direction
گرای مغناطیسی
compass direction
جهت قطبنمای مغناطیسی
direction center
مرکزهدایت اتش یا حرکت کشتی یاهواپیما
direction center
مرکز هدایت عملیات
direction board
پلاتینگ بردسمت نمای دیدبان
direction board
صفحه سمت نما
cutting direction of a saw
جهات برش اره
to impose
[place]
a flying ban
قدغن کردن پرواز
rotation in a clockwise direction
گردش در جهت عقربه ساعت
radio direction finding
جهت یابی بی سیم
fire direction net
شبکه مخابراتی هدایت اتش
fire direction net
شبکه هدایت اتش
fire direction center
مرکز هدایت اتش
radio direction finding
پیدا کردن جهت بی سیم دشمن
magnatic direction indicator
دستگاه نشاندهنده جهت مغناطیسی
wind direction and speed
جهتوسرعتوزشباد
current direction indicator
دستگاه نشاندهنده جهت جریان
three dimensional direction finding
جهت یابی فضایی
maximum direction finding
جهت یابی حداکثر
direction finding aerial
انتن جهت یابی
direction finding station
پست جهت یابی
automatic direction finder
جهت یاب اتوماتیک
rotation in a clockwise direction
گردش به راست
in a south easterly direction
از جهت جنوب خاور
air defense direction center
مرکز هدایت اتش پدافند هوایی
high frequency radio direction finding
جهت یابی رادیویی فرکانس بالا
measurement of wind direction: wind vane
اندازهگیریمقداربارشبرف
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com