Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 139 (8 milliseconds)
English
Persian
The answer to fools is silence.
<proverb>
جوب ابلهان خاموشى است .
Other Matches
fools
احمق
fools
نادان
fools
گول زدن
fools
لوده
fools
دلقک مسخره
fools
فریب دادن
fools
کرم میوه ها
fools
دست انداختن
fools
ابله
fools
دیوانه
fools
نادانی و حماقت کردن
fools cap
کلاه لوده ها کاغذ بزرگ برگ
fools coat
جامه چل تکه لوده ها یکجور نرم تن دوکپهای
fools paradise
خوشی بی اساس یا خیالی الکی خوشی
fools parsley
شوکران
fools cap
کلاه قیفی
fools cap
کاغذ با قطع وزیری
to send on fools errand
پی نخودسیاه فرستادن
april fools' day
روز اول اوریل
To live in a fools paradise .
گول خوشیهای خیالی وزود گذر را خوردن
When brothers quarrel, only fools believe.
<proverb>
برادران جنگ کنند ابلهان باور کنند.
Wise men learn by other mens mistakes;fools by the.
<proverb>
مردم عاقل از اشتباهات دیگران درس مى گیرند جاهلان از خطاهاى خود .
silence
خاموش شدن
silence
ایست بی حرکت
silence
خاموش اتش قطع
silence
قطع اتش جنگ افزار
silence
ارام کردن
to keep silence
خاموش بودن
to keep silence
خاموش شدن
silence
ساکت کردن
silence
فروگذاری
silence
خموشی
Silence!
<idiom>
ساکت باش!
silence
خاموشی
silence
سکوت ارامش
listening silence
به گوش بودن از نظر رادیویی بدون ارسال پیام
listening silence
سکوت رادیویی
radar silence
خاموش کردن موقتی رادارها
Quiet!silence!
خاموش ( ساکت ) !
radar silence
سکوت راداری
radio silence
سکوت رادیویی
silence gives consent
سکوت موجب رضایت است عدم اعتراض کاشف از اذن است
Silence is golden .
<proverb>
سکوت علامت رضا است.
Silence prevailed every where.
سکوت همه جا را فرا گرفته بود
One must suffer in silence.
باید سوخت وساخت
tower of silence
دخمه
to stare any one into silence
کسیرا با نگاه خیره از روبردن
observe silence
رعایت سکوت
to pass into silence
مسکوت عنه ماندن
to pass into silence
فراموش شدن
to bribe to silence
حق سکوت دادن
silence prevailed
سکوت حکم فرما بود
observe silence
سکوت را رعایت کنید
bribe to silence
حق السکوت دادن
cone of silence
منطقه کور
cone of silence
مخروط سکوت رادیویی فضای مخروطی خلاء رادیویی بالای برج مراقبت
The whole problem with the world is that fools and fanatics are always so certain of themselves, and wiser people so full of doubts.
مشکل اصلی در دنیا این است که احمق ها و متعصب ها همیشه از خودشان مطمئن و انسان های عاقل پر از تردید هستند.
consensus evidenced by silence
اجماع سکوت
consent cannot be inferred from silence
سکوت علامت رضا نیست
consent presumed from silence
رضای مستنبط از سکوت
silence signifies consent
سکوت علامت رضاست
answer
پاسخ دادن به یک سیگنال و ایجاد یک خط ارتباطی
answer
پاسخ دادن یا یافتن پاسخ یک سوال
answer
پاسخ به یک سوال
answer
[to something]
پاسخ
[به چیزی]
[راه حل]
answer
: پاسخ دادن
answer
پاسخ
to answer in the a
پاسخ مثبت دادن
answer
tone ی که مودم پاسخگو پیش از تغییر مسیر انتشار میدهد
answer
سیگنال فرستاده شده توسط کامپیوتر گیرنده برای مشخص کردن خودش
answer
مودم منتظر برای دریافت تماس تلفنی و ایجاد ارتباط
answer
حالتی از مودم که پاسخ ها را با استفاده از ارتباط با مودم اصلی ایجاد میکند
answer
زمانی که رسانه دریافت کننده به سیگنال پاسخ میدهد
in answer to
در پاسخ به
answer
دفاع
answer
: جواب پاسخ
right answer
پاسخ درست
answer
جواب احتیاج را دادن
answer
بکار امدن بکاررفتن
answer
دفاع کردن
answer
ضمانت کردن
an a answer
پاسخ مثبت
to answer in the a
اری گفتن بله گفتن
answer
جوابگو شدن
answer
جواب دادن از عهده برامدن
answer
بدرد خوردن مطابق بودن
glib answer
پاسخ بدون ملاحظه
[بی فکر]
no answer
[n/a]
[in forms]
بدون پاسخ
[در برگه برای پر کردن]
reply
[answer]
پاسخ نامه ای
[پاسخ به پیام پست الکترونیکی ]
[پاسخ زبانی دفاعیه]
the answer is right under your nose
<idiom>
جواب مثل روز روشن است
early answer
پاسخ زود
never to be at a loss for an answer
همیشه حاضر جواب بودن
to be at a loss for an answer
پاسخی نداشتن
to frame an answer
پاسخی را طرح کردن
Why don't you answer?
چرا جواب نمی دهید؟
the answer to the riddle
حل این معما
answer/originate
دریافت / ارسال
question answer
سئوال- جواب
to press for an answer
با صرار یا فشار پاسخ خواستن
an abrupt answer
جواب تند
answer key
کلید پاسخها
to definitive answer
پاسخ قطعی
question answer
صف
question answer
صف بستن
question answer
در صف گذاشتن
answer mode
حالت پاسخ
the answer is in the negative
پاسخ ان منفی است
answer pennant
پرچم جواب
answer/originate
رسانه ارتباطی
answer/originate
مثل مودم
answer/originate
که میتواند داده دریافت یا ارسال کند
originate answer
مدمی که میتواند هم پیامهارا تولید کرده و هم به انهاجواب دهد
whyŠthere is the answer
در سر جواب
Please answer the telephone.
لطفا" جواب تلفن را بدهید
The wrong answer.
جواب غلط
A correct answer.
جواب صحیح
answer mode
حالت جواب
A straightforward answer.
جواب سر راست
Answer me this question.
جواب این سؤالم را بده
auto answer
خود جواب
To answer back.
جواب دادن ( یکی بدو کردن )
whyŠthere is the answer
شرط در امده تقریبا معنی میدهد
i must answer for the damages
ازعهده خسارت ان باید برایم
reaction
[answer, commentary]
نظر
reaction
[answer, commentary]
پاسخ
to answer the call of nature
<idiom>
به توالت رفتن
[اصطلاح روزمره]
reaction
[answer, commentary]
رای
auto answer indicator
جوابگویاتوماتیکی
A logical remark has no answer.
<proverb>
یرف یساب جواب ندارد .
to fail to provide an answer
درماندن در دادن پاسخ
voice answer back
یک دستگاه پاسخ صوتی که میتواندسیستم کامپیوتری را به یک شبکه تلفنی وصل کند تا پاسخ صوتی را به درخواستهای انجام شده از ترمینالهای تلفنی فراهم اورد
voice answer back
پاسخ سمعی
More money is not the answer to this problem.
پول بیشتر حل این مسئله نیست.
to push for an answer
[in reference to something]
برای پاسخ فشار آوردن
[در رابطه با چیزی]
Excepting
[With the exception of]
two students, no one could answer the last question correctly.
به غیر از دو دانش آموز هیچ کس نتوانست آخرین پرسش را درست پاسخ بدهد.
The answer to terrorism must be better intelligence and improved international cooperation.
پاسخ به تروریسم باید اطلاعات بهتر سازمان مخفی و بهبودی همکاری های بین المللی باشد.
He was pressed for pressed for ad answer .
به اوفشار آوردند تا جواب بدهد
Force is the answer to force.
<proverb>
جواب زور را زور مى دهد .
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com