Total search result: 201 (12 milliseconds) |
|
|
|
English |
Persian |
The answer to terrorism must be better intelligence and improved international cooperation. |
پاسخ به تروریسم باید اطلاعات بهتر سازمان مخفی و بهبودی همکاری های بین المللی باشد. |
|
|
Other Matches |
|
improved |
بهبودی دادن |
improved |
بهتر کردن اصلاح کردن |
improved |
اصلاحات کردن |
improved |
بهبودی یافتن پیشرفت کردن |
simagin's improved variation |
واریاسیون اصلاحی سیماگین در دفاع گرونفلد |
terrorism |
ارعابگری |
terrorism |
ایجاد ترس ووحشت در مردم |
terrorism |
تروریسم |
terrorism |
عقیده به لزوم ادمکشی و ایجاد وحشت دربین مردم و یا سیستم فکری یی که هر نوع عملی را برای رسیدن به اهداف سیاسی جایز می داند |
the campaign against terrorism |
مبارزه با تروریسم |
non-cooperation |
پریشانی |
non-cooperation |
ناسر به راهی |
cooperation |
همکاری |
cooperation |
همکاری تشریک مساعی |
non-cooperation |
ناهمکاری |
non-cooperation |
ناهماهنگی |
cooperation |
همکاری مشترک |
cooperation |
کار مشترک |
cooperation |
همدستی |
cooperation |
تعاون |
non-cooperation |
تشتت |
non-cooperation |
کارشکنی |
antagonistic cooperation |
همکاری ناساز |
to commit terrorist act [ act of terrorism] |
مرتکب جرم تروریستی شدن |
intelligence |
زیرکی |
intelligence |
خبرگیری جاسوسی |
intelligence |
هوش |
intelligence |
اطلاعات |
intelligence |
اطلاع |
intelligence |
فراست |
intelligence |
فهم بینش |
intelligence |
اطلاعات نظامی |
intelligence |
طراحی برنامههای کامپیوتری که ازهوش انسان و توابع تصمیم گیری تقلید میکند و ارائه کننده دلایل پایه و خصوصیات انسان است |
intelligence |
1-توانایی پاسخ دادن . 2-توانایی وسیله برای اجرای و پردازش برنامه |
intelligence |
فرشته |
intelligence |
روح پاک یادانشمند |
intelligence |
اگاهی |
intelligence data |
عناصر اطلاعات |
intelligence department |
اداره اطلاعات |
intelligence department |
ادارهای که وفیفه اش جمع اوری اطلاعات است |
intelligence estimate |
براورد اطلاعات |
intelligence estimate |
براورداطلاعاتی |
intelligence journal |
دفتر روزنامه اطلاعات |
intelligence journal |
دفتریادداشت اطلاعات |
intelligence office |
دفتر راهنمایی |
intelligence cycle |
مدار اطلاعاتی |
intelligence collection |
طرح جمع اوری اطلاعات |
intelligence collection |
جمع اوری اطلاعات |
critical intelligence |
اطلاعات حیاتی |
crystalized intelligence |
هوش متبلور |
departmental intelligence |
اطلاعات وزارت خانهای |
dispersed intelligence |
یک سیستم شبکه که در ان قدرت محاسباتی در کل شبکه کامپیوتری توزیع یا پخش شده است |
fluid intelligence |
هوش سیال |
general intelligence |
هوش عمومی |
intelligence annex |
پیوست اطلاعات |
intelligence annex |
پیوست اطلاعاتی |
departmental intelligence |
اطلاعات اداری |
intelligence office |
دفتر اطلاعات |
intelligence process |
جریان پرورش اطلاعات پرورش اطلاعات |
to give intelligence |
خبر دادن |
the supreme intelligence |
عقل کل |
tactical intelligence |
اطلاعات جنگی |
tactical intelligence |
اطلاعات تاکتیکی |
social intelligence |
هوش اجتماعی |
military intelligence |
اطلاعات نظامی |
marketing intelligence |
اطلاعات بازاریابی |
machine intelligence |
هوش ماشین |
verbal intelligence |
هوش کلامی |
weather intelligence |
اطلاعات هواشناسی |
intelligence quotient |
عددی که هوش و زیرکی شخص را نشان میدهد |
intelligence service |
قسمت اطلاعات |
intelligence signal |
پیام خبری |
intelligence summary |
خلاصه اطلاعاتی |
intelligence summary |
خلاصه وضعیت اطلاعاتی |
intelligence test |
ازمایش هوش |
intelligence test |
ازمون هوش |
to give intelligence |
اگاهی دادن |
local intelligence |
هوش محلی |
critical intelligence |
اطلاعات مهم |
combat intelligence |
اطلاعات رزمی |
concrete intelligence |
هوش عینی |
intelligence service |
اداره اطلاعات |
artificial intelligence |
طراحی برنامههای کامپیوتری که ازهوش انسان و توابع تصمیم گیری تقلید میکند و ارائه کننده دلایل پایه و خصوصیات انسان است |
artificial intelligence |
هوش ماشینی |
artificial intelligence |
هوش مصنوعی |
artificial intelligence |
هوش ساختگی |
acoustical intelligence |
اطلاعات جمع اوری شده ازسیستم صوتی |
counter intelligence |
ضداطلاعات |
biographical intelligence |
اطلاعات مربوط به بیوگرافی افراد |
answer |
جواب دادن از عهده برامدن |
answer |
جوابگو شدن |
in answer to |
در پاسخ به |
to answer in the a |
اری گفتن بله گفتن |
an a answer |
پاسخ مثبت |
to answer in the a |
پاسخ مثبت دادن |
answer |
جواب احتیاج را دادن |
answer |
بدرد خوردن مطابق بودن |
answer |
بکار امدن بکاررفتن |
answer |
دفاع کردن |
answer |
ضمانت کردن |
answer |
سیگنال فرستاده شده توسط کامپیوتر گیرنده برای مشخص کردن خودش |
answer |
حالتی از مودم که پاسخ ها را با استفاده از ارتباط با مودم اصلی ایجاد میکند |
answer |
پاسخ دادن یا یافتن پاسخ یک سوال |
answer |
پاسخ به یک سوال |
answer |
مودم منتظر برای دریافت تماس تلفنی و ایجاد ارتباط |
answer |
زمانی که رسانه دریافت کننده به سیگنال پاسخ میدهد |
answer |
: پاسخ دادن |
answer |
پاسخ |
answer |
دفاع |
answer |
tone ی که مودم پاسخگو پیش از تغییر مسیر انتشار میدهد |
answer |
: جواب پاسخ |
right answer |
پاسخ درست |
answer |
پاسخ دادن به یک سیگنال و ایجاد یک خط ارتباطی |
answer [to something] |
پاسخ [به چیزی] [راه حل] |
Central Intelligence Agency |
مرکز اداره اطلاعات [ایالات متحده آمریکا] |
periodic intelligence report |
گزارش نوبهای اطلاعاتی |
automated intelligence file |
پرونده اطلاعاتی کامپیوتری |
question answer |
صف |
to press for an answer |
با صرار یا فشار پاسخ خواستن |
Answer me this question. |
جواب این سؤالم را بده |
question answer |
صف بستن |
question answer |
در صف گذاشتن |
Please answer the telephone. |
لطفا" جواب تلفن را بدهید |
question answer |
سئوال- جواب |
the answer is in the negative |
پاسخ ان منفی است |
originate answer |
مدمی که میتواند هم پیامهارا تولید کرده و هم به انهاجواب دهد |
the answer is right under your nose <idiom> |
جواب مثل روز روشن است |
to definitive answer |
پاسخ قطعی |
whyŠthere is the answer |
در سر جواب |
early answer |
پاسخ زود |
reply [answer] |
پاسخ نامه ای [پاسخ به پیام پست الکترونیکی ] [پاسخ زبانی دفاعیه] |
the answer to the riddle |
حل این معما |
never to be at a loss for an answer |
همیشه حاضر جواب بودن |
to be at a loss for an answer |
پاسخی نداشتن |
to frame an answer |
پاسخی را طرح کردن |
whyŠthere is the answer |
شرط در امده تقریبا معنی میدهد |
Why don't you answer? |
چرا جواب نمی دهید؟ |
To answer back. |
جواب دادن ( یکی بدو کردن ) |
A straightforward answer. |
جواب سر راست |
A correct answer. |
جواب صحیح |
The wrong answer. |
جواب غلط |
no answer [n/a] [in forms] |
بدون پاسخ [در برگه برای پر کردن] |
glib answer |
پاسخ بدون ملاحظه [بی فکر] |
an abrupt answer |
جواب تند |
answer key |
کلید پاسخها |
answer mode |
حالت جواب |
answer mode |
حالت پاسخ |
answer pennant |
پرچم جواب |
answer/originate |
رسانه ارتباطی |
answer/originate |
مثل مودم |
answer/originate |
که میتواند داده دریافت یا ارسال کند |
answer/originate |
دریافت / ارسال |
i must answer for the damages |
ازعهده خسارت ان باید برایم |
auto answer |
خود جواب |
leiter adult intelligence scale |
مقیاس هوشی لایتر برای بزرگسالان |
wechsler adult intelligence scale |
مقیاس هوشی وکسلر برای بزرگسالان |
lorge thorndike intelligence test |
هوش ازمای لورج- ترندایک |
stanford binet intelligence scale |
مقیاس هوشی استانفورد-بینه |
More money is not the answer to this problem. |
پول بیشتر حل این مسئله نیست. |
voice answer back |
یک دستگاه پاسخ صوتی که میتواندسیستم کامپیوتری را به یک شبکه تلفنی وصل کند تا پاسخ صوتی را به درخواستهای انجام شده از ترمینالهای تلفنی فراهم اورد |
The answer to fools is silence. <proverb> |
جوب ابلهان خاموشى است . |
reaction [answer, commentary] |
پاسخ |
reaction [answer, commentary] |
رای |
reaction [answer, commentary] |
نظر |
A logical remark has no answer. <proverb> |
یرف یساب جواب ندارد . |
to push for an answer [in reference to something] |
برای پاسخ فشار آوردن [در رابطه با چیزی] |
voice answer back |
پاسخ سمعی |
auto answer indicator |
جوابگویاتوماتیکی |
to answer the call of nature <idiom> |
به توالت رفتن [اصطلاح روزمره] |
to fail to provide an answer |
درماندن در دادن پاسخ |
international |
بین المللی |
international |
ElectrotechnicalCommission ...کمیسیون الکتریکی جهانی کمیسیون بین المللی مهندسی برق |
international |
بین الملل انترناسیونال |
international |
مربوط به کشورهای مختلف |
international |
بازیگر بین المللی |
international |
وابسته به روابط بین المللی |
Excepting [With the exception of] two students, no one could answer the last question correctly. |
به غیر از دو دانش آموز هیچ کس نتوانست آخرین پرسش را درست پاسخ بدهد. |
international relations |
رابطهسیاسیبینکشورها |
international council |
شورای بین المللی کامپیوتر در اموزش |
international coulomb |
کولن جهانی |
International politics. |
سیاست بین الملل |
international court |
دادگاه بین المللی |
international dualism |
دوگانگی بین المللی |
international council |
education in forcomputers |
international custom |
عرف بین المللی |
international comity |
نزاکت بین المللی |
international classification of |
طبقه بندی بین المللی بیماریها |
international match |
مسابقه بین المللی [ورزش] |
International Modern |
[سبک مدرن بین المللی در معماری قرن بیست میلادی که اولین بار در آلمان استفاده شد.] |
international migration |
مهاجرت بین المللی |
borland international |
یک شرکت سازنده نرم افزارهای ریزکامپیوتر |
commodore international, ltd. |
شرکت بین المللی کمودور |
international acts |
اسناد بین المللی |
international acts |
مستندات بین المللی |
international call |
مکالمه بین المللی |
by international standards |
در معیارهای بین المللی |
international call |
سیستم واحدهای الکتریکی بین المللی |
international classification of |
Diseases |
international reserves |
ذخائر بین المللی |
international federation |
processing forinformation |