English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 165 (8 milliseconds)
English Persian
The army had to retreat from the battlefield. ارتش مجبور به عقب نشینی از میدان جنگ شد.
Other Matches
battlefield عرصه منازعه رزمگاه
battlefield نبردگاه
battlefield میدان نبرد
battlefield میدان جنگ
battlefield evacuation تخلیه پرسنل اسیب دیده
airborne battlefield عملیات هوابرد
battlefield recovery اخراجات میدان رزم اخراجات میدان نبرد جمع اوری وسایل از کار افتاده رزمی
battlefield evacuation تخلیه پزشکی
battlefield evacuation اخراجات پزشکی از میدان نبرد
airborne battlefield میدان رزم هوابرد
retreat فرمان متفرق شوید
retreat به تفرقه
retreat عقب نشینی
retreat پس گرفتن
retreat عقب نشینی اجباری بازگشتن
retreat مراسم شامگاه شیپور شامگاه
retreat عقب کشیدن بدن
retreat گوشه نشینی [گروهی برای مدتی]
retreat عقب زدن
retreat عقب نشاندن
retreat گوشه عزلت انزوا
retreat عقب نشینی کناره گیری
retreat عقب نشینی کردن
retreat انزوا [گروهی برای مدتی]
velocity of retreat سرعت متوسط اب در پائین دست سرریز
line of retreat خط بازگشت یکانها
line of retreat خط عقب نشینی
they are in full retreat سخت عقب نشینی می کنند
To retreat. To withdraw. عقب نشینی کردن
to beat a retreat عقب نشینی کردن
to sound a retreat شیپور عقب نشینی زدن
to sound the retreat شیپورعقب نشینی زدن
to beat a retreat کوس عقب نشینی
three-day retreat گردهمایی سه روزه دور از مردم عمومی [برای دعا کردن، درس دینی و عبادت]
To draw in ones houns . Toback down . To retreat. ماست ها را کیسه کردن ( عقب نشینی از روی ترس )
army دسته
army جیش
army ارتش
army سپاه گروه
army ارتش نیروی زمینی
army جمعیت
army نیرو زمینی
army لشگر
army صف
the a of the army پیشرفت ارتش
regular army ارتش کادر ثابت
regular army ارتش منظم
right wing of army جناح یمین
regular army ارتش دائمی
field army ارتش صحرایی
army staff ستادارتش
army staff ستاد نظامی
army stores فروشگاه ارتش
army terminals باراندازهای نظامی سکوهای نظامی باراندازهای نیروی زمینی
army troops یکانهای رده ارتش
army troops عدههای ارتشی یکانهای نیروی زمینی
field army ارتش
army in the field ارتش مستقر در صحنه عملیات
army staff ستاد نیروی زمینی
department of the army وزارت نیروی زمینی
field army ارتش رزمی
right wing of army پهلوی راست میمنه
secretary of the army وزیر نیروی زمینی
standing army ارتش منظم
to serve in the army درارتش خدمت کردن
to join the army به سربازی رفتن
conscript army ارتش سربازان وفیفه
army helicopter هلیکوپتر ارتشی [نظامی] [حمل و نقل هوایی]
Territorial Army ارتشتحتآموزشبریتانیا
to outflank an army گرد سپاهی گشتن و از پهلوبدان تاخت کردن
to lead an army لشکر کشیدن
standing army ارتش دائمی
standing army ارتش کادر ثابت
the losses of the army تلفات ارتش
the main army بخش عمده ارتش
the red army ارتش سرخ
theater army ارتش مستقر در صحنه عملیات
theater army نیروی زمینی صحنه عملیات
army helicopter چرخبال ارتشی [نظامی] [حمل و نقل هوایی]
army forces نیروهای زمینی
army base پادگان نیروی زمینی
army forces نیروهای ارتشی یکانهای ارتشی
army commander فرمانده ارتش
army of occupation ارتش فاتح ارتش اشغالگر
army of occupation نیروی اشغالگر
army of occupation نیروی اشغال کننده
army of occupation نیروهای اشغالی
army of observation عده دیدبانی
army corps سپاههای ارتش
army commander فرمانده نیروی زمینی شرکت کننده درعملیات فرمانده قسمت زمینی
army component نیروی زمینی شرکت کننده درعملیات یکان زمینی شرکت کننده در عملیات مشترک قسمت زمینی
army corpa سپاه
army corpa ستون
army corps سپاههای نیروی زمینی
army in the field نیروی زمینی درصحنه عملیات
army group گروه ارتش
army depot امادگاه نیروی زمینی
army base پایگاه نیروی زمینی
army aviator خلبان هوانیروز نیروزفر
army aviator خلبان نیروی زمینی
army aircraft هواپیمایی نیروی زمینی هواپیماهای نیروی زمینی
army regulation مقررات ارتشی
active army ارتش پیمانی ارتش کادر ثابت
army artillery توپخانه نیروی زمینی
army reserve احتیاط نیروی زمینی
army regulation نظام نامه ارتشی
army reserve قسمت احتیاط نیروی زمینی
active army ارتش کادر
Salvation Army تشکیلات مسیحیان که هدفش تبلیغ دینی وکمک بفقرا است
army attache وابسته نظامی
army attache وابسته زمینی
army artillery توپخانه ارتش
army aviation هواپیمای نیروی زمینی هوانیروز
army deposit fund سپرده پولی پرسنل نیروی زمینی
army beta test ازمون بتای ارتش
army alpha test ازمون الفای ارتش
After his discharge from the army, he came to Tehran . پس از اینکه از خدمت ارتش مرخص شد آمد تهران.
army assault team تیم هجومی نیروی زمینی
Swiss army knife دستهچاقوسوئیسی
women's army corps قسمت زنان ارتش
women's army corps ارتش زنان
to discharge someone without honor [from the army] اخراج کردن کسی به علت عدم صلاحیت خدمتی
To what do you attributeThe failure of the army? شکست ارتش را به چه چیز نسبت میدهید ؟
army deposit fund پس انداز انفرادی افراد
army general staff ستاد عمومی ارتش
army general staff ستادنیروی زمینی
combined arms army ارتش مختلط ارتش متشکل از نیروهای مرکب
combined arms army ارتش مرکب
chief army censor افسر نافر فرماندهی عملیات مشترک نیروی زمینی
army post office پستخانه نیروی زمینی
army post office شعبه پستی نیروی زمینی
army postal clerk متصدی پست ارتشی
army program memorandum لایحه برنامههای نیروی زمینی
assistant secretary of the army معاون وزیر نیروی زمینی
army program memorandum لایحه برنامههای ارتشی
army training test راهنمای ازمایشات یکانهای ارتشی راهنمای ازمایش یکانها
army training program برنامه اموزش نظامی
army training program برنامه اموزش نیروی زمینی
army standard score نمرات استاندارد و اندازههای بدنی افراد
army reserve command فرماندهی احتیاط نیروی زمینی قسمت احتیاط ارتش
army service area منطقه عقب ارتش
army personnel system سیستم عملیات پرسنلی نیروی زمینی
army personnel center مرکز عملیات پرسنلی نیروی زمینی
army service area منطقه سرویس نیروی زمینی
army management structure سازمان مدیریت نیروی زمینی
army material command فرماندهی اماد نیروی زمینی
army landing forces نیروی زمینی شرکت کننده درعملیات اب خاکی نیروی زمینی پیاده شونده در ساحل
army nurse corps قسمت پرستاری ارتش قسمت پرستاری نیروی زمینی
army material program برنامه تهیه اماد نیروی زمینی
reserve army of unemployed ارتش ذخیره بیکاران
reserve army of unemployed سپاه ذخیره بیکاران
army national guard گارد ملی وابسته به نیروی زمینی
left wing of army پهلوی چپ میسره
left wing of army جناح یسار
industrial reserve army ارتش ذخیره صنعتی
army operations center مرکز عملیات نیروی زمینی مرکز عملیات ارتش
the army lost heavily ارتش تلفات سنگین داد
air force personnel with the army پرسنل نیروی هوایی ماموربه نیروی زمینی
army training and evaluation program برنامه اموزش و ارزیابی یکانهای نیروی زمینی
army airdefense command post پاسگاه فرماندهی پدافندهوایی نیروی زمینی
army genetal classification test ازمون طبقه بندی عمومی ارتش
army ready material program برنامه بهبود امادگی رزمی اماد
army classification battery test ازمون کارایی پرسنلی ازمون قابلیت انفرادی
army class manager activity سازمان مدیریت طبقه بندی اماد در نیروی زمینی مدیریت طبقه بندی اماد
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com