English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (11 milliseconds)
English Persian
The bottle is fI'lled up with water بطری با آب پر شده است
Search result with all words
water bottle غمغهآب
water bottle clip گیرهنگهدارندهغمغمه
hot-water bottle کیسهآبگرم
Other Matches
I was literally ( nearly , almost ) kI'lled . I was within an ace of being kI'lled. چیزی نمانده بود کشته بشوم
He was nearly kI'lled . نزدیک بودکشته شود
His wish was fulfI'lled. آرزویش عملی شد (جامه عمل گرفت )
He is strong-wI'lled. آدم با اراده ای است
To have a tooth fI'lled. دندان پرکردن
He was kI'lled on the spot. جابجا کشته شد
To have a tooth fI'lled. دندان پر کردن
Strange to say he was not kI'lled. عجب آنکه کشته نشد
The kI'lled and the wounded. کشته وزخمی ( در جنگ وغیره )
No sooner was he gone than he was kI'lled . رفتن همان ( همانا ) وکشته شدن همان
They were all either kI'lled ou taken prisoners . همگی آنها کشته یا گرفتا رشدند
To pass away with ones wish unfulfI'lled . آرزویی را بگور بردن
The situation is fI'lled with impending troubles (incidents). اوضاع آبستن حوادث است
bottle شیشه
bottle بطری
bottle محتوی یک بطری
bottle دربطری ریختن
bottle flower گل دکمه
bottle holder پشت
bottle holder یاور
bottle-feeding تغذیه با بطری
bottle feeding تغذیه با بطری
feeding-bottle بطری سرپستانک داربرای شیردادن بچه
bottle holder یار
feeding bottle بطری سرپستانک داربرای شیردادن بچه
bottle companion هم پیاله
bottle brush شیشه پاک کن
oxygen bottle محفظهای برای نگهداری اکسیژن گازی تحت فشار زیاد
hit the bottle <idiom> الکل نوشیدن
To bottle up ones anger. خشم خود را دردل نگاهداشتن
To bottle up a sentiment. احساسی رادر دل خود جمع کردن
scent bottle عطر دان
scent bottle شیشه عطری
shake bottle بطری حاوی گویهای کوچک نمره دار برای تعیین شماره بازیگر بیلیارد
bottle-opener دربازکنبطری
bottle-feed بچهایکهشیرخشکرابهشیرمادرشترجیحمیدهد
beather bottle خیک
beather bottle مشک
bottle green سبزپررنگ
bottle bank سطلآشغالمخصوصبطری
absorption bottle بطری جذب
gourd bottle قمقمه
nursing bottle شیشه شیر بچه
case bottle چارپر
case bottle شیشه چارپهلو
gas bottle بطری گاز
bottle opener دربازکن
weighting bottle فرف توزین
leather bottle مشک
ink bottle دوات
ink bottle شیشه مرکب شیشه جوهر
ink bottle مرکب دان
the neck of a bottle گردن بطری
gas bottle سیلندر گاز کپسول گاز
gourd bottle قمقمهای که ازکدوی قلیانی بسازند
nursing bottle بطری شیربچه
wash bottle بطری شستشوی
bottle neck مانع اشکال کار
wash bottle اب فشان
bottle rack جا بطری
bottle holder نوکر یا ملازم پهلوان مشت زن
bottle neck گیر در کار
bottle-dungeon سیاه چال
case-bottle شیشه چارپر
bottle neck محل تراکم عبور ومرور
stock bottle شیشه ذخیره
bottle neck مهلکه
bottle silt sampler نمونه برداری با بطری
duplex weighting bottle بطری دو دردار توزین
black glass bottle بطلی
bottle top mold انگشتانه
black glass bottle بطری
gas washing bottle بطری گاز شویی
bottle pocket billiard بیلیارد کیسه دار با 2 گوی ومهره بطری مانند
first water درجه اول
first water بالاترین مقام
water still دستگاه تقطیر اب
of the first water بهترین
f.water عرق رازیانه
on the water در کشتی
by water از راه دریا
by water با کشتی
by water از راه رودخانه
water down <idiom> ضعیف شدن
mean water میان اب
water way راه ابی
water way ابراهه
water way مسیل
water course حق المجری
to p something with water اب روی چیزی پاشیدن چیزیراخیس کردن
to water آب دادن
water اب
water ابگونه
water پیشاب
water مایع
water اب دادن
to water آب ریختن
above water <adj.> روی آب
above water <adj.> شناور
to water something آب دادن [گیاه]
water آب
to keep ones he above water از زیر بدهی بیرون آمدن
water course مجرای اب
water course حق الشرب
She let the water out . آب را ول کرد
water jump چاله ابی در مسیر دو 0003 متربا مانع
water cooling خنک کنندگی اب
water level تراز اب
water level سطح کوچکی برای کنتل جهت حرکت روی لب
water level سطح اب
water lily نیلوفر ابی
water line خط ابخور ناو
water logging ابسیری
water cress شاهی اتی
water loss ابکاهی
to splash into water به اب زدن
water jump مانع ابی
water jacket صندوق اب
water content درصد رطوبت
water hardening سختگردانی با اب
water hazard مانع ابی در مسیر گوی گلف
water colour رنگاب
water heater فرف ابگرم کن
water heater ابگرم کن
water hole سوراخ یا شکاف طبیعی رودخانه خشک شده که مقداری اب دران باشد
water hole چاله اب
water front جبهه رطوبتی
water colour نقاشی ابرنگی
water container فرف اب
water hyacinth سنبل ابی
water hyacinth وردالنیل
water injection پاشیدن اب مقطر خالص به داخل سیلندر و موتورپیستونی به منظور سرد کردن مخلوط قابل انفجار و کاهش احتمال بدسوزی
water jacket ابدان
to soften a water سبک ترکردن یاشیرین کردن اب
water cooling خنک کردن بااب
water lowering زهکشی
water pipe لوله اب
water pipe تنبوشه
water pipe لوله مخصوص لوله کشی اب
water plate بشقابی که ته ان دو طبقه وبرای انست که اب گرم درمیان ان بریزند...نگاه دارند
water point نقطه تقسیم اب
water pollution الودگی اب
water polo بازی فوتبال ابی
water polo واترپلو
water polo واترپولو
water polo بازی در استخربطول 02 تا 03 متر و عرض 8 تا 01 متر بین 2 تیم 7نفره
water pressure فشار اب
water proof دافع اب
water pepper فلفل ابی
water pepper زنجبیل سگ
to drink water اب خوردن
water melon هندوانه
to sniff up water اب رابه بینی کشیدن
water meter کنتور اب
water meter اب سنج
water mill اسیاب ابی
water mill اسیاب
water moccasin مار سمی ابزی جنوب امریکا
water nymph حوری دریایی
water nymph الهه دریایی
water damage خسارت اب دیدگی
to keep ones head above water خود را از بار بدهی رها کردن
to drink water اب اشامیدن
water proof رطوبت ناپذیر
water boy سقا
water bailiffs مامور جلوگیری از صید غیرمجاز
water bailiffs مامور تفتیش کشتیها در بندر
water bailiff میراب
water bag کیسه اب
water aspirator خرطوم ابی
waste water فاضلاب
wade into the water راه رفتن در اب
voidance water زیر اب
voidance water منجلاب
up to the middle in water تا کمر در اب
water car ارابه اب فروشان
water buffalo گاو میش اهلی شده اسیایی
water balance بیلان اب
water bearer دلو
water canteen قمقمه
water boy بچه سقا
water bonded اب بند شده
water bed تشک ابی
water displacement زهکشی سیستم زهکشی مهمات نوعی روش پر کردن خرج فسفرسفید در داخل گلوله
water disposal فاضلاب
water disposal اگوکشی
water bed تشک لاستیکی که درون انرا پراز اب می کنند
water bearer ریزنده اب ابریز
water disposal ساختن اگو
water bearer ساکب الماء
water dog سگ ابی
water dog شناگر ماهر
water dog سگ تربیت شده برای اوردن مرغ ابی
water cure علاج بااب معالجه بااب
water filter صافی اب
water fowl مرغ ابی
water fowl پرنده ابی
water colour ابرنگ
water gas گاز اب
water gauge اندازه اب نما
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com