English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 143 (7 milliseconds)
English Persian
The bus stopped for fuel [ to get gas] . اتوبوس نگه داشت تا بنزین بزند.
Other Matches
stopped ایستادن
stopped متوقف کردن ایستگاه
stopped توقف
stopped مکث
stopped جلوگیری منع
stopped لیست کلمات که قابل استفاده نیستند یا برای فایل یا جستجوی کتابخانه مفید نیستند
stopped ن شود پیام به درستی دریافت شده است پیش از ارسال بیشتر داده
stopped دستوری که فرآیند را موقتاگ متوقف میکند تا کاربر داده وارد کند
stopped زمانی که دیسک گردان طول می کشد تا متوقف شود پس از اینکه توان دیگری ندارد
stopped دستور برنامه نویسی کامپیوتر که اجرای برنامه را متوقف میکند
stopped بیت ارسالی در اتباطات اسنکرون برای نشان دادن انتهای یک حرف
stopped نقط ه تنظیم در یک خط که نوک چاپ یا نشانه گر در آنجا متوقف می شوند برای دستورات بعدی
stopped انجام ندادن عملی
stopped توقف انجام کار
stopped قطع کردن
stopped استوپ داور بوکس
stopped ایستاندن
stopped ایستادن توقف کردن
stopped از کار افتادن مانع شدن
stopped نگاه داشتن
stopped سدکردن
stopped تعطیل کردن
stopped خواباندن بند اوردن
stopped منع
stopped توقف منزلگاه بین راه
stopped ناک دان
stopped ورجستن
stopped برخورد
stopped گیره
stopped متوقف کننده
stopped مانع
stopped ایستگاه نقطه
stopped ایست
I have stopped dealing with him . دیگربا اومعامله نمی کنم
end stopped دارای سکته ملیح
The police stopped me. پلیس جلویم را گرفت
end stopped دارای وقفه نهایی منطقی دارای سکته منطقی
payment stopped توقف پرداخت
The clock has stopped. ساعت دیواری خوابیده است
payment stopped دستور عدم پرداخت
We started when the wind stopped . هنگامی که باد ایستادحرکت کردیم
His heart stopped beating. قلبش از کار ایستاد
Water must be stopped at its source . <proverb> آب را از سر بند باید بست .
A jars mouth may be stopped ,a mans cannot. <proverb> در کوزه را مى توان بست اما دهان آدمى را نمى توان بست.
The patients hrart stopped beating. قلب بیمار از کار افتاد ( ایستاد )
bi fuel موتور حرارتی که میتواند بادو نوع سوخت
fuel غذا
bi fuel کار کند
fuel اغذیه
fuel سوخت
fuel تقویت سوخت گیری کردن
fuel سوخت دادن
fuel تحریک کردن تجدید نیرو کردن
fuel بنزین
fuel سوخت ماده قابل اشتعال
fuel سوخت موتور
fuel ماده انرژی زا ماده کارساز
fuel سوخت گیری کردن
fuel gauge نمایشبنزین
peptized fuel سوخت تغلیظ شده
liquid fuel سوخت مایع
hypergolic fuel سوخت خیلی حساس به اشتعال
hypergolic fuel سوخت فوق حساس
gas fuel سوخت گازی
fuel tap شیر سوخت
fuel tank باک
fuel tank مخزن سوخت
fuel pump پمپ سوخت
fuel pump پمپ بنزین
power fuel سوخت
raw fuel سوخت خام
jet fuel سوختجت
thickened fuel سوخت جامد
fuel rod میلهسوخت
fuel pellet ساچمهسوخت
fuel lines خطوطسوخت
fuel injector انژکتورسوخت
fuel control کنترلسوخت
fuel bundle متمرکزکنندهسوخت
unusable fuel سوخت غیرقابل استفاده
thickened fuel سوخت تغلیظ شده
rocket fuel سوخت موشک
rocket fuel سوخت راکت
type of fuel نوعسوخت
fuel grade درجه سوخت
fuel gas سوخت گازی
fuel gas گاز
fuel filter صافی بنزین
fuel filter صافی سوخت
fuel engineering مهندسی سوخت
fuel endurance میزان تکافوی سوخت
bunker fuel سوخت یا گازوییلی که به مصرف خود کشتی می رسد
fuel endurance قدرت پایداری سوخت
fuel economy اقتصاد سوخت
chemical fuel سوخت شیمیایی
domestic fuel سوخت خانگی
fuel consumption مصرف سوخت
fuel storage انبار سوخت
fuel oil مازوت
solid fuel سوخت جامد
fuel cell پیل سوختی
fossil fuel سوخت سنگوارهای
fuel oil نفت سیاه
aviation fuel سوخت هواپیما
fuel injection سوخت رسانی
fuel manifold چندراهی سوخت
fuel meter سوخت سنج
fuel oil نفت کوره
new fuel storage room اتاقذخیرهسوختجدید
air/fuel ratio نسبت هوا به سوخت
fuel transfer pipe لولهانتقالسوخت
fuel air pump بوستر سوخت
flexible fuel tubing لوله سوخت رسانی قابل انعطاف
fuel tank flap درباکبنزین
fuel: enriched uranium سوختاورانیم
fuel: natural uranium سوختاورانیمطبیعی
spent fuel port قسمتسوختمصرفشده
fuel handling sequence سکونساستعمالسوخت
fuel oil mixture مخلوط روغن و سوخت
specific fuel consumption مصرف سوخت ویژه
to add fuel to fire نمک بر زخم پاشیدن
fuel tank vent هواکش تانک سوخت
to add fuel to fire آتش را دامن زدن
fuel supply pump پمپ سوخت رسانی
fuel supply line لوله سوخت رسانی
fuel injection system سیستم تزریق سوخت
fuel control unit واحد کنترل سوخت
fuel reserve tank مخزن ذخیره سوخت
failed fuel canning قوطیکردنسوختمصرفشده
failed fuel bay صفحهسوختمصرفشده
external fuel tank مخزنسوختبیرونی
canned failed fuel لولهسوختزائد
air/fuel mixture مخلوطهواوسوخت
To add fuel to (fan) the flames. آتش را دامن زدن
bladder type fuel cell باک لاستیکی
brake specific fuel consumption مقدار سوخت مصرف شده درواحد زمان برای تولید واحدقدرت
spent fuel storage bay صفحهذخیرهسوختمصرفشده
fuel cooled oil cooler خنک کننده روغن که در ان ازسوخت بعنوان ماده خنک کننده استفاده میشود
low fuel warning light چراغهشدارکمبودبنزین
diesel fuel oil filter صافی سوخت موتور دیزل
fuel air mixture ratio نسبت مخلوط سوخت و هوا
bladder type fuel call باک لاستیکی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com