Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 174 (2 milliseconds)
English
Persian
The chimney doesnt have enough draft .
این دود کش خوب هوانمی کشد
Other Matches
What the eye doesnt see the heart doesnt grieve ov.
<proverb>
چیزى را که چشم نمى بیند قلب نیز غصه اش نمى خورد .
It doesnt solve anything.
دردی را دوا نمی کند
It doesnt matter. it is nothing.
چیزی نیست ( عیب ندارد )
She doesnt look her age .
از سنش جوانتر نشان می دهد
She has no axe to grind . She doesnt mean anything .
مقصودی ندارد
He doesnt play the piano either .
پیانوهم نمی زند
It doesnt ring true to me .
به گوشم درست نمی آید
The stamp doesnt stick.
این تمبر نمی چسبد
He doesnt do it for our black eyes.
عاشق چشم وابروی ماکه نیست
It doesnt look nice . It is useemly.
صورت خوشی ندارد
It doesnt pay . It is not worth the while.
صرف نمی کند
She doesnt like that young man.
از آن جوان خوشش نمی آید
It doesnt make any difference to me .
برای من فرقی نمی کند (ندارد)
It doesnt accord with my calulations.
با حساب من جور درنمی آید
The shirt doesnt fit me.
این پیراهن اندازه ام نیست
The deal is off. Forget it . That doesnt count .
مالیده !(مالیده است ؟ بهم خورده ؟ لغو شده )
My salary doesnt last me to the end of the month.
حقوقم به آخر ماه نمی رسد
The sentence doesnt convey the meaning.
این جمله معنی رانمی رساند
He doesnt belong to our set (clique).
دردار ودسته مانیست
Make sure the statuette doesnt topple over .
هوای مجسمه را داشته باش که نیافتد
Money doesnt grow on trees.
پول که علف خرس نیست
The engine doesnt run smoothly .
موتور روان کار نمی کند
It doesnt meet the present day requirments(needs).
جوابگوی احتیاجات امروزی نیست
she doesnt even cough without her husband s permission(consent)
بدون اجازه شوهرش آب نمی خورد
He doesnt smok in front of (in the presence of)his father.
جلوی پدرش سیگار نمی کشد
The car engine doesnt run ( work ) .
موتور اتوموبیل کارنمی کند ( از کار ؟ فتاده )
chimney
بخاری دیواری
chimney-can
سر دودکش
chimney
دودکش
chimney
تنوره
chimney
بخاری
chimney
لوله
chimney
کوره
chimney
نک
factory chimney
دودکش کارخانه
chimney shaft
دودکش کورهای
chimney stalk
ان قسمت ازدودکش که ازسقف بیرون است
the smoke goes up the chimney
دودوازدودکش بالامی رود
chimney sweeps
دودکش پاک کن
telescopic chimney
دود کشی که تیکههای انراتوی هم برده انرا کوتاه وبلند میکنند
chimney sweep
کسی که کارش پاک کردن لولهی بخاری و شومینه است
chimney piece
ارایش روی بخاری
chimney sweep
دودکش پاک کن
chimney sweeper
کسی که دوده لوله بخاری راپاک میکند
chimney connection
دودکشمرتبطکننده
chimney stalk
دودکش کارخانه
chimney sweeps
کسی که کارش پاک کردن لولهی بخاری و شومینه است
lamp chimney
لوله لامپا
chimney-shaft
ساقه دودکش
chimney-piece
آذین شومینه
chimney-pot
سر دودکش
chimney-shaft
میله دودکش
chimney-stack
[دودکشی با یک یا دو دور رو آجری]
chimney-stalk
دودکش کوره ای
chimney-tun
دودکش کوره ای
chimney-throat
دود رو دودکش
chimney-throat
گلوی دودکش
chimney-top
تاج دودکش
[روی بام]
chimney-waist
کمرگاه دودکش
chimney-mantle
[قسمت افقی پیش بخاری تزئینی]
chimney-jamb
[تیر عمودی چارچوب دودکش]
chimney-arch
قوس شومینه
chimney-back
صفحه پشت بخاری
chimney-bar
[نعل درگاه برای شومینه که اغلب از آهن مسطح به شکل اچ یا تی است.]
chimney-cheek
[کناره باز شومینه]
chimney-corner
[گوشه یا کناره ی عقب نشین بخاری یا شومینه]
chimney-crane
[میله فلزی برای آویزان کردن غذا]
chimney-cricket
[ساختار محافظ بالای بام برای دودکش کوره ای]
chimney-flue
دود رو شومینه
chimney-head
[بالای دودکش کوره ای]
chimney-hood
سر دودکش
chimney-wing
بغله های شومینه
chimney piece
پیش بخاری
chimney pot
سردودکش
chimney breasts
سینه بخاری
chimney breast
سینه بخاری
chimney stacks
میله دودکش
chimney stack
میله دودکش
chimney stack
دودکش
chimney pots
کلاهک دودکش
chimney pots
سردودکش
chimney-breast
[بالای دیوار شومینه به سمت دودکش]
chimney stacks
دودکش
chimney flow
سوراخ تنور
chimney pot
کلاهک دودکش
chimney flow
دودکش
chimney flashing
درزبندی دودکش
draft
سندقرضه
draft
عمق قایق در زیر اب
draft
بازیگر جدید تیم
draft
پیش نویس قرارداد
draft
تهیه کردن پیش نویس
draft
اوراق بهادار
draft
پیش نویس طرح
draft
کپی ناهموار از یک متن پیش از تصحیح خطا
draft
چاپ با کیفیت پایین و سرعت بالا
draft
برات کشی
draft
طرح
draft
پیش نویس کردن
draft
سفته
draft
برات
draft
از بشکه ریختن
draft
اماده کردن
draft
طرح کردن
draft
چرک نویس
draft
انتخاب
draft
برگزینی
draft
پیش نویس
draft
طرح مسوده
draft
حواله برات
draft
نیمه نهایی
draft
برات سفته
draft
لبه
draft
به خدمت فراخواندن
draft
سرباز وفیفه
draft
پیش نویس چرکنویس
draft
سربازگیری کردن
draft
ابخور ناو
draft
بسته کالا
draft
نگله بار
draft
اطاق بار
draft
حاشیه
draft
کپی ناهموار یا رسم
draft
حواله
re draft
برات رجوعی
re draft
برات رجوعی
down draft
جریان رو به پایین
draft
:
draft quality
معیار کیفی برای خروجی چاپ شده
draft regulation
طرح ایین نامه
beneficiary of a draft
محتال
forced draft
هوای با فشار
forced draft
هوای تحت فشار
make a draft for
حواله کردن
inside draft
شیب داخلی
draft plan
پیش نویس برنامه
draft marks
علامت ابخور
weaving draft
نقشه بافت
draft angle
زاویه انحراف یا شیب
draft animal
حیوان بارکش
draft at sight
برات به رویت
draft at sight
برات دیداری
draft at tenor
برات مدت دار
draft horse
اسب بارکش
draft horse
یابو
draft mode
چاپ با کیفیت پایین روی بعضی چاپگرها
draft of a treaty
پیش نویس معاهده
make a draft for
برات کردن
overdue draft
برات سررسید گذشته
payment against a draft
پیش پرداخت در مقابل برات
summer draft
سطح بار امن تابستانی
summer draft
خط ارتفاع بار تابستانی کشتی
draft report
گزارش نیمه نهایی
bank draft
حواله بانکی
bank draft
برات بانکی
time draft
برات مدت دار
draft dodger
کسی که از خدمت زیر پرچم فرار میکند
draft dodger
مشمول غایب
draft dodgers
کسی که از خدمت زیر پرچم فرار میکند
draft dodgers
مشمول غایب
retired draft
لاشه برات
sight draft
برات یا حواله دیداری
sight draft
برات به رویت
sight draft
برات دیداری
weaving draft
نقشه فرش
bill time draft
برات و سفته قابل پرداخت درتاریخ معین در اینده
force draft cooling
سردکنندگی ونتیلاتوری
days sight draft
برات دیداری 06 روزه
bill time draft
برات وسفته موجل
draft order
[American English]
دستور به خدمت
[سربازی]
He couldnt care less. He doesnt give (care)a damn.
عین خیالش نیست
His objection doesnt apply . His objection is not valid .
ایرادش واردنیست
She has no sense of shame . She doesnt know the meaning of shame.
خجالت سرش نمی شود
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com