Dictiornary-Farsi | The entire city was plunged in darkness . | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 91 (6 milliseconds)

English	Persian
The entire city was plunged in darkness .	تمام شهر غرق درتاریکی بود


Other Matches

darkness	نابینائی
darkness	تاریکی
darkness	بی بصیرتی
darkness	تیره گی
Somewhere in the darkness	جایی در میانی تاریکی
prince of darkness	اهریمن یا شیطان
his sight could p darkness	بینایی وی تاریکی رامی شکافت
They escaped under cover of darkness.	درتاریکی شب فرار کردند
entire	درست
entire	دست نخورده بی عیب
entire	کامل
entire	همگی
entire	درست یکپارچه
entire	تمام
plunged	غوطه ور شدن شناور شدن
plunged	غوطه
plunged	شیرجه
plunged	گودال عمیق سرازیری تند
plunged	سقوط سنگین فرو بردن
plunged	غوطه ورساختن شیب تند پیدا کردن
plunged	شیرجه رفتن
plunged	ناگهان داخل شدن
plunged	فرود امدن
plunged	فرو رفتن
plunged	غوطه ور شدن
plunged	غوطه خوردن
plunged	فرو بردن
the entire sum	تمامی مبلغ
the entire property	تمامی ملک
plunged in war	سخت گرفتاریا دچار جنگ
entire leaf	برگ درست
entire delusion	اغفال صرف
entire delusion	فریب محض
A wave of anger swept over the entire world .	موجی از خشم دنیا را فرا گرفت
The singer and his staff commandeered the entire backstage area.	خواننده و کارکنانش تمام پشت صحنه را برای خود اشغال کرده بودند.
inner city	بخش مرکزی شهر
city	شهر
city	شهر
city	شهرک
city	شهر کوچک
New York City	نیویورک
Kuwait City	کویت
Guatemala City	پایتختگوآتمالا
garden city	شهریدرداخلیکباغستان
city boundary	شهرمرزی
Ideal City	[شهر موجود در نمونه اولیه و نقشه اولیه]
The city center .	میدان ( مرکز ) شهر
How far is it to city centre?	تا مرکز شهر چقدر راه است؟
Take me to the city centre?	مرا به مرکز شهر ببرید.
How do I get to city center?	چطور میتوانم به مرکز شهر بروم؟
City Beautiful	[جنبش طراحان، محوطه سازان آمریکایی در دفاع از زیبایی شهرها]
provincial city	شهرستان
city view	نمای شهر
Garden city	بوستان شهر
Vatican City	شهر واتیکان
Panama City	شهر پاناما
central city	مرکز شهر
they poured toward that city	سوی ان شهر هجوم کردند
central city	شهر مرکزی
to prostrate a city	شهری را با خاک یکسان کردن
mushroom city	شهری که زود ترقی میکند
city article	گزارش مختصرمالی یاتجاری در روزنامه
the city has been proclaimed	قدغن هایی در شهربرقرارکرده اند
city editor	نویسنده خیرمالی یاتجارتی درروزنامه
city slicker	شهری
Mexico City	مکزیکوسیتی
city slicker	رند
City Hall	بلدیه
City Hall	شهرداری
City Hall	ساختمان شهرداری
empire city	نیویورک
city slicker	زرنگ
that city lies in ruins	ان شهر خراب
that city lies in ruins	است
gray air city	شهر با مه دود اکسیدی
brown air city	شهر با مه دود اسیدی
bombers raided the city	بمب افگن هابران شهرحمله کردند
The city was razed to the ground.	شهر با خاک یکسان شد
Ho Chi Minh City	شهر هوشی مین مرکز ویتنام جنوبی
to serve the city with water	اب برای شهر تهیه کردن
To lay siege to a city .	شهری را محاصره کردن
to raze a city to the ground	شهری را با خاک یکسان کردن
Every man is a sovereign in his own city . <proverb>	هر کس به شهر خود شهریار است .
the hill overhangs the city	تپه به شهر مشرف است
What's the fare to city centre?	نرخ کرایه تا مرکز شهر چقدر است؟
bombers raided the city	بمب افگن ها ان شهررابمباران کردند
A series of city improvement works.	یکرشته کارهای عمرانی شهری
Gangs of youths went on the rampage through the inner city.	دسته های جوانان با داد و بیداد از مرکز شهر رد شدند.
Enemy troops poured into the city.	سربا زان دشمن ریختند داخل شهر
The City Council has decreed that all dogs must be kept on a leash there.	شورای شهر مقرر کرده است که تمام سگ ها باید با افسار بسته شوند .