English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English Persian
The mouse was unable to get into the hole , yet it. <proverb> موش توى سورخ نمى رفت جاروب هم به دمش بست .
Other Matches
unable عاجز
unable ناتوان
he is unable to speak قادربسخن گفتن نیست
he is unable to speak ازسخن گفتن عاجزاست نمیتواند سخن بگوید
be unable to say boo to a goose کمرو
be unable to say boo to a goose بسیار ترسو
be unable to say boo to a goose بزدل
to be unable to hold a candle to somebody <idiom> در برابر کسی پائین رتبه بودن [در توانایی یا مهارت و غیره]
mouse esuoM ای که به کارت مخصوص وصل شده به باس کامپیوتر وصل است
mouse esuoM ای که به پورت سری PC وصل است و داده مختصات را از طریق پورت سریال منتقل میکند
mouse وسیله نشانه گر که با حرکت دادن آنرا روی سطح مسط ح کار میکند. و با حرکت دادن آن
mouse توپی درون آن می چرخد و به احساس کننده هایی می خورد که حرکات افقی و عمودی را در کامپیوتر انجام می دهند
mouse نرخ حرکت نشانه گر در صفحه نمایش در مقایسه با مسافتی که شما mouse رد حرکت می دهید
mouse مقابل حساسیت Mouse
mouse خصوصیت برخی نرم افزارهای درایو mouse که نشانه گر آنرا با سرعت مختلف و طبق سرعتی
mouse که شما حرکت می دهید تنظیم می کنند
mouse وسیله ورودی کوچک دستی که روی سطح صاف حرکت میکند تا محل نشانه گر در صفحه را مشخص کند
mouse موش
mouse ماوس
mouse حرکت میکند
mouse فلش کوچک ری صفحه نمایش که با حرکت mouse
mouse که از mouse و نه صفحه کلید برای ورودی استفاده میکند
mouse موش خانگی
mouse موش گرفتن
mouse جستجو کردن
mouse بند پیچ کردن
mouse برنامهای که داده محل ارسالی را از mouse به مختصات استاندارد تبدیل میکند تا توسط نرم افزار قابل استفاده باشد
mechanical mouse mouse حرکت داده میشود و توپ درون آن می چرخد و به احساس کننده ها که حرکات افق و عمودی را کنترل می کنند برخورد میکند
mouse button دکمه ماوس
mouse trap نوعی جنگ افزار ضدزیردریایی
meadow mouse موش پنسیلوانی
mouse trap تله موش
as timid as a mouse <idiom> مثل موش [ترسو]
cordless mouse ماوس بی سیم [کامپیوتر]
bus mouse ماوس گذری
bus mouse ماوس خطی
mechanical mouse وسیله چاپ که با حرکت دادن آن روی سطح صاف ایجاد میشود
cordless mouse موشواره بی سیم [کامپیوتر]
field mouse موش صحرائی
flitter mouse شبکور
flitter mouse شب پره
flying mouse موش خرمای پرداراسترالیایی
harvest mouse یکجورموش که درساقههای گندم لانه میکند
harvest mouse موش خرمن
mouse deer اهوی ختا
serial mouse ماوس ترتیبی
cordless mouse موشی بی سیم [کامپیوتر]
mouse ear گل مرا فراموش مکن
The cat ate the whole mouse. گربه تمام موش راخورد ( گوشت ،استخوان وغیره )
left handed mouse تشخیص Mouse به طوری که کار دو دگمه از پیش مشخص شده است
as poor as a church mouse مثل گدای شب جمعه [فقیر]
play cat and mouse with someone <idiom> موش و گربه بازی کردن
to be [as] poor as a church mouse <idiom> بیش از اندازه تنگدست بودن
He poked the mouse with his finger to see if it was still alive. او [مرد] با انگشتش موش را سیخونک زد تا ببیند که آیا هنوز زنده بود یا نه.
Though thy enemy seen a mouse , yet watch him like. <proverb> گر چه دشمنت موش است او را شیر بین .
Two cas and a mouse , two wives in one house , two. <proverb> دو گربه و یک موش ,دو زن در یک خانه و دو سگ و یک استخوان هرگز سلوکشان نشود .
hole به سوراخ انداختن گوی گلف
hole نقب لانه خرگوش و امثال ان روزنه کندن
hole نقطه شروع مسابقه قایقهای موتوری سوراخ
There is a hole in this. این سوراخ است.
in the hole <idiom> قرض داشتن ،عقب ماندگی مالی
in the hole <idiom> امتیاز پایین صفر
in a hole <idiom> درمشکل بودن
hole سوراخی در لبه دیسک ای که شیاربندی سخت شده است
hole in one اتمام یک بخش با یک ضربه
hole 1-مدت زمانی که در آن توان توسط UPS تامین میشود. 2-توقف در برنامه یا وسیله به علت خرابی
hole out انداختن گوی گلف به سوراخ
hole فاصله دو بازیگرفضای بین دو سوارکار که سوارکار سومی ازان بگذرد فاصله بین میله 1 بولینگ با2 یا 3 شکست دادن حریف باشروع بهتر
hole روزنه
What a hole I got myself into . عجب گیری افتادم
hole مجرا
hole in one گوی ضربه خورده از نقطه اغاز که به سوراخ میافتد
hole سوراخ
hole در لانه کردن
hole حفره
hole گودال
hole سوراخ در پایان هر بخش گلف
touch hole جای فتیله
to pick a hole in عیبجویی کردن از
spy hole روزنه
trial hole گمانه
toe hole حفریپنجه
to peck a hole in با نوک سوراخ کردن
to stuff up a hole سوراخی را گرفتن
to tear a hole in سوراخ یا پاره کردن
top hole عالی
spy hole دیدگاه
port hole روزنه
spy hole سوراخ
top hole درجه یک
to pick a hole in سوراخ کندن در
test hole چاه ازمایش
swallow hole سنگ چال
stroke hole بخشی از بازی گلف که درانجا امتیاز اضافی به حریف ضعیف داده میشود
sprocket hole سوراخ زنجیری
sink hole چاهک
shrink hole سوراخ انقباض
rivet hole سوراخ پرچ
relief hole سوراخی در ورقههای فلزی که تلاقی دو خم را بدون تاب برداشتن صفحه ممکن میسازد
test hole چاه گمانه
punched hole سوراخ منگنه
to burn a hole سوزاندن
pot hole دیگ فرسایش
to burn a hole سوراخ کردن
pot hole چاله
to punch a hole in سوراخ کردن
wear a hole in سوراخ کردن
to pick a hole in سوراخ کردن
port hole مزغل
peep hole سوراخ
hidey-hole مخفی گاه
hidy-hole نهانگاه
breathing-hole روزنه
ash-hole زیر سیگاری
ash-hole خاکستردان
air-hole [تهویه فضای خالی سرداب]
foot hole سوراخ پائینی
hidey-hole نهانگاه
hidy-hole مخفی گاه
road hole چالاب
road hole دست انداز
road hole گودی
loop-hole روزنه
loop-hole سوراخ دیدبانی
culver-hole سوراخ داربست
button hole جا دکمه
bolt-hole نهانگاه خلوتگاه
bolt-hole پنهانگاه
bolt-hole مفر
bolt-hole راه فرار
worm hole جای کرم خوردگی
water hole چاله اب
water hole سوراخ یا شکاف طبیعی رودخانه خشک شده که مقداری اب دران باشد
vent hole هواکش
vent hole منفذ هوا
watering hole میخانه
centre hole مرکزگودال
draught hole گودالکششهوا
hole in the wall <idiom>
There is a hole in my tooth. دندانم سوراخ شده
toad-in-the-hole نوعیغذا
tobacco hole محلتنباکو
sound hole حفرهصدا
punch hole گودالسوراخ
nail hole حفرهناخن
filling hole حفرهلفاف
filler hole قسمتآب
trial hole چاه ازمایشی
electron hole حفره الکترونی
dream hole روزنه
breathing hole روزنه
bottom hole سوراخ اصلی
bore hole گمانه شناسائی سوراخ گمانه
bore hole چاه لولهای
bore hole گمانه زن شناسائی
bore hole چاه گمانه
bore hole چاه ازمایشی
blow hole دیگ جن
blind hole سوراخ مسدود
bye hole سوراخهای باقیمانده پس ازمعلوم شدن نتیجه مسابقه گلف
coal hole جازغالی
coal hole زغال دان
grout hole چاه تزریق
grout hole سوراخ تزریق
drill hole سوراخ مته
drill hole سوراخ
dog hole کلبه تنگ
dog hole لانه سگ
depth of hole عمق سوراخ
cross hole سوراخ عرضی
core hole سوراخ هسته
cook hole اشپزخانه
blind hole سوراخ کور
blind hole سوراخ چمن که از فاصله معین دیده نمیشود
black hole زندان تاریک
cubby-hole نهانگاه
cubby-hole گوشه دنج
cubby hole نهانگاه
cubby hole گوشه دنج
pigeon-hole کاغذدان
pigeon-hole خانه
pigeon-hole لانه کبوتر
pigeon hole کاغذدان
pigeon hole خانه
black hole سیاه چال
black hole سیاهچاله
black hole حفره سیاه چاله سیاه
basic hole سوراخ مقدماتی
bait the hole گول زدن مدافع حریف
ash hole خاکستردان
ash hole گلخن
altitude hole ناحیه کور در منطقه دید رادار
air hole چاه هوایی
air hole بادگیر
air hole منفذ
access hole شکاف دستیابی
pigeon hole لانه کبوتر
peep hole دیدگاه
key hole منطقه پرتاب ازاد
key hole کلید خور
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com