Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English
Persian
The news got round that he has come.
خبرپیچیدکه اوآمده است
Other Matches
what news
خبرتازه چه دارید
keep up with the news
<idiom>
حفظ اطلاعات
news
خبر
news
اخبار
what news
چه خبر تازه دارید
Thats no news to me.
این برایم خبر جدیدی نیست ( قبلا می دانستم )
news
اوازه
news conferences
مصاحبه و کنفرانس مطبوعاتی
news conference
مصاحبه و کنفرانس مطبوعاتی
news-stands
جایگاه فروش روزنامه
news-stand
جایگاه فروش روزنامه
news stand
جایگاه فروش روزنامه
news agencies
بنگاه خبرگزاری
news agencies
آژانس خبری
news agency
بنگاه خبرگزاری
news agency
آژانس خبری
news agent
خبرگزار
news print
کاغذروزنامه
news reader
نرم افزاری که به کاربر امکان مشاهده لیست گروههای خبری و خواندن مقالات چاپ شده در هر گروه یا ارسال آن مقاله را میدهد
good news
خبر خوش
good news
مژده
to break news
فاش کردن اخبار
news agent
روزنامه فروش
to skim ones the news
به اخبارنگاهی سطحی کردن
news writer
خبرنگار
unofficial news
خبر غیر رسمی
news vendor
روزنامه فروش
news room
اطاق روزنامه خوانی
impartation of news
رساندن یا ابلاغ خبر
The news shocked me.
این خبر مرا تکان داد (هول کردم )
Job's news
خبر بد
break the news
<idiom>
اول ازهمه خبر را رساندن
The news bowled her over .
این خبر کمرش را شکست
That was exhilarating news.
روح این خبر روحم را شاد کرد
What is the latest news?
آخرین خبرها ( اخبار ) چیست ؟
hot news
خبر دست اول
They were devastated by the news.
این خبر آنها را بسیار پریشان کرد.
daily news paper
روزنامه یومیه
to pass on
[information or news]
به بقیه اطلاع دادن
He cried the news all over the town .
با داد وفریاد خبررا ؟ رشهر پرکرد
The news caused a sensation.
خبر مثل توپ صدا کرد
Bad news travels fast .
<proverb>
خبرهاى بد سریع پخش مى شوند.
To pass the news by word of mouth .
خبری را در دهان به دهان پخش کردن
Lets suppose the news is true .
حالا فرض کنیم که این خبر صحیح با شد
round about
دور سر گرداندن مطلب
round about
پر پیچ و خم
round and round
دور تا دور
round and round
گرداگرد
round and round
از هرسو
round and round
ازهر طرف
round d.
دوازده تاتمام
round d.
دوجین تمام
round down
گرد کردن کاهشی
round-up
حمله ناگهانی پلیس
ro round off
کاو کردن محدب کردن
round-up
ورود ناگهانی پلیس
ro round off
صاف کردن
out of round
غیرمدور
right round
دور تادور
right round
گرداگرد
right round
از هرسو
right round
از هر طرف
ro round off
گرد کردن
to go round
دیدنیهای غیر رسمی کردن
ro round off
ازتیزی دراوردن
round in
به هم بستن قرقرههای تاکل ناو
round off
گرد کردن
to get round
ازسرخودرفع کردن ریشخندکردن
to get round
باحیله پیشدستی کردن بر
to go round
به همه رسیدن
to go round
برای همه کفایت کردن
to look round
اطراف کار را دیدن یا پاییدن امکان چیزیی راسنجیدن
to round on any one
از کسی چغلی کردن
to round on any one
چغلی کسیرا کردن
to round up
گرد کردن
to round up
گلوله کردن
to round up
تبعیدکردن
to round up
جمع اوری کردن
get round
طفره رفتن
get round
از زیر
[کاری]
در رفتن
to come round
گشت زدن
to come round
سرزدن
round off
گرد کردن برشی
round on
جمع اوری کردن
round on
گرد کردن
round out
دور زدن
round out
گرد کردن
round out
دورزدن هواپیما برای نشستن
to go round
دورزدن
round up
جمع اوری اشیا یا اشخاص پراکنده
round up
گرد کردن افزایشی
to be round with any one
با کسی رک حرف زدن وسخت گیری کردن
to come round
[around]
<idiom>
به هوش آمدن
[پس از غش یا بیهوشی]
round up
<idiom>
گرد هم آوردن ،جمع آوری
round
گرد
round
مشابه 8759
round
عدم دقت در اعداد به علت گرد کردن
go round
دور زدن
go round
به همه رسیدن
round
مدور
round
هرروند 3 دقیقه و هرمسابقه 3روند دارد با یک دقیقه استراحت بین روندها
round
روند بوکس برابر 3 دقیقه زمان مسابقه تکواندو
round
دوربازی
round
تعداد تیر تعداد شلیک دور
round
فشنگ
round
گلوله
round
تقریب زدن یک عدد با یک مقدار دقت بیشتر یا کمتر
round
روش سازماندهی استفاده از کامپیوتر توسط چندین کاربر که هر یک آنرا در یک زمان اجرا می کنند و به بعدی می فرستند
all round
دورتا دور
get round
پیش دستی کردن بر
get round
قلق
get round
بدست اوردن
round
نوبت گرد کردن
round
گرد بی خرده
round
گرد کردن
round
آنچه در دایره حرکت میکند
round
تقریب زدن یک عدد با یک مقدار دقت کمتر
round
مبلغ زیاد
all round
سرتاسر
come round
بازگشتن
look round
اطراف کار را دیدن
round
منحنی
round
گردی
round
دور زدن مدور
round
تکمیل کردن
round
کامل کردن
round
بی خرده کردن
round
نوبت گردکردن
round
بی خرده
come round
بهوش امدن
come round
شفا یافتن
get round
از سر خود وا کردن
it is the other way round
وارونه است
round
عدد صحیح
all round
کاملا شامل هر چیز یا هرکس
come round
بحال اول رسیدن
round
دایره وار
it is the other way round
عکس این است
top round
گوشت کبابی
all the year round
در تمامی یا سرتاسر سال
top round
قسمت گرد
to turn round
برگشتن عقاید دیگری پیدا کردن
round trip
سفر رفت و برگشت سفردوسره
bring round
بهوش اوردن
round-robin
تورنمنت دورهای شطرنج
western round
مسابقه تیراندازی زنان با 84تیر از مسافت 06 متری و84 تیر از 05 متری با کمان
windsor round
مسابقه تیراندازی با 63 تیراز مسافت 06 متری و 63تیر از مسافت 05 متری و63 تیر از 04 متری با کمان
wooden round
گلوله سالم و بادوام
yean round
در تمام سال
yean round
کار کننده درتمام سال
to turn round
چرخیدن
to turn round
گردگشتن
to pull round
بهبودی یافتن
aaron's round
بوصیر
we went for a good round
گشت خوبی زده برگشتیم به خانه
round timber
چوب گرد
aaron's round
بنک سفید
to round into a man
مرد شدن
to bring round
بهوش اوردن
to round into a man
بمردی رسیدن
to show one round
کسیرا دور گرداندن وجاهای تماشایی راباو نشان دادن
round trips
سفر رفت و برگشت سفردوسره
to turn round
دورزدن
to turn round
دور گشتن
york round
مسابقه تیراندازی با 07 تیراز مسافت 001 متری و 84تیر از 08 متری و 42 تیر از06 متری با کمان
year-round
<idiom>
همه ساله
round the clock
۲۴ ساعته
to come round
[British E]
[دوباره]
به هوش آمدن
[پزشکی]
angle-round
نبش گرد
round of negotiations
دور مذاکرات
negotiation round
دور مذاکرات
round bracket
پرانتز
right round bracket
پرانتز بسته
common round
ابزار فیتیله
whip-round
تهیههدیهدستجمعیبرایفردی
round-eyed
چشمگرد
merry-go-round
چرخ فلک
round-shouldered
دارای شانههای جلو امده شانه گرد
round shouldered
دارای شانههای جلو امده شانه گرد
round-the-clock
شبانه روزی
round-the-clock
بیست و چهار ساعته
round-the-clock
روز و شب
round-the-clock
لاینقطع
round-the-clock
پیوسته
year-round
در تمام مدت سال
year-round
همه ی سال
round brush
بورسگردمویی
round eye
دکمهقزن
round neck
یقهگرد
round pronator
عضلهمکبورود
paper round
فردیکهدریکمسیرخاصبهدرخانههاروزنامهمیرساند
challenge round
مبارزه با صاحب عنوان
round ingot
شمش گرد
pull round
رفع نقاهت کردن
round off error
خطای گرد کردن
pull round
بهبودی یافتن
round numbers
اعداد سرراست
round line
طناب گرد
live round
گلوله جنگی
king's round
مسابقه با کمانهای صلیبی با6 تیر
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com