Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 104 (6 milliseconds)
English
Persian
The noise died down.
سروصدا ها خوابید
Other Matches
he seems to have died
فاهرامرده است
he seems to have died
ازقرارمعلوم مرده است
she died of grief
از غصه مرد
he died intestate
بی وصیت مرد
what a death he died
چه مردنی کرد
his reputed son died
انکه مشهوربودپسراوست مرد
his reputed son died
انکه پس اوبشمارمیرفت مرد
He died leaving nothing but debts .
فوت کرد وهیچ چیز غیر از قرض باقی نگذاشت
The soldiers died from illness and hunger.
سربازان از گرسنگی و بیماری مردند.
noise
نویز
noise
سروصدا
noise
سر و صدا
what noise is that?
این چه صدایی است
noise
استاتیک یا حرارت ایجاد شده است و نیز از ستاره ها یا خورشید
noise
صدا
noise
عامل مخل
noise
همهمه
noise
شایعه و تهمت
noise
اختلال
noise
خش
noise
صدا راه انداختن پارازیت
noise
طنین
noise
قیل وقال
noise
سر وصدا
noise
شلوغ
noise
پارازیت
noise
اوا
noise
که از طریق میدان الکتریکی یا مغناطیسی
noise
منبع تغذیه
noise
سیگنال تصادفی آماده اضافه بر هر سیگنال درخواستی
noise
توانایی یک مدار برای نادیده گرفتن یا حفافت در مقابل اختلال
noise
اختلال در سیگنال به علت اشکار در مدتهای زمانی کوتاه
noise
نوفه
noise
انتشار دادن
noise
سر و صدا
noise potential
پتانسیل نویز
they make much noise
زیاد شلوق می کنند
shot noise
اثر ساچمهای
noise pollution
نوف الایی
noise pollution
الودگی صدا
schottky noise
همهمه شوتکی
quantization noise
اختلال تدریج
noise suppressor
صدا خفه کن
noise suppression
جلوگیری ازپارازیت
noise suppression
پارازیت گیری
they make much noise
خیلی صدا می کنند
to make a noise
صدا کردن
picture noise
پارازیت روی تمام صفحه نمایش
to make a noise
منتشر شدن
The noise kept me awake .
سروصدا نگذاشت بخوابم
to make noise
سر و صدا کردن
big noise
آدم مهمدریکارگان
white noise
نویز سفید
white noise
نوفه سفید
to make a noise
پهن شدن
to make a noise
شلوق کردن
noise margin
تفاوت خش
ambient noise
نوعی صدای زیرابی
he makes most noise
او از همه بیشتر صدا یا
he makes most noise
میکند
humming noise
اغتشاش صوتی
i am unused to that noise
من به ان صدا اشنا نیستم
impluse noise
نویز ضربه جریان
indistinct noise
صدای اهسته و نامعلوم
induced noise
پارازیت القاء شده
induced noise
نویزجریان قوی
grid noise
پارازیت شبکه
grid noise
نویز شبکه
ambient noise
صدای اطراف
background noise
همهمه
background noise
اصوات مزاحم
background noise
پارازیت
background noise
در پیمایش نوری این مسئله نوعی تداخل الکتریکی است که توسط لکههای جوهر و یاذرههای مرکب چاپ بر روی زمینه تصویر فاهر میشود
background noise
صدای پس زمینه
background noise
اختلال پس زمینه
galactic noise
تشعشع رادیویی کهکشان صوت پراکنی از جانب کهکشان
input noise
پارازیت ورودی
input noise
پارازیت اولیه
noise silencer
خاموشگر همهمه
magnetic noise
نویز مغناطیسی
make a noise
سر و صدا کردن
make a noise
شلوغ کردن
noise filter
صافی همهمه
noise generator
خش زا
noise immunity
مصونیت از اختلال
noise level
میزان خش
noise level
سطح پارازیت
line noise
پارازیت خط
noise limiter
همهمه کاه
line noise
اختلال
noise transmitter
فرستنده پارازیت
intensity of noise
شدت پارازیت
magnetic fluctuation noise
اثر برکهاوزن
input noise voltage
ولتاژ پارازیت اولیه
to make a noise in the world
مشهور شدن
singal to noise ratio
نسبت سیگنال به اغتشاش
The noise distracts my attention .
سروصد ا حواسم را پرت می کند
signal to noise ratio
نسبت پیام به همهمه
Dont make so much noise.
اینقدر سروصدانکن
He is a bih shot ( noise ) in this town .
جزو کله گنده های شهر است
His invevtion made a noise in the world.
اختراعش دردنیا سروصدائی براه انداخت
noise reducing antenna system
انتن ضد همهمه
I hear a strange noise ( voice , sound ) .
صدای غریبی به گوشم می رسد
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com