Dictiornary-Farsi | The price of butter has gone up . butter has become expensive . | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (10 milliseconds)

English	Persian
The price of butter has gone up . butter has become expensive .	کره گران شده


Other Matches

to butter somebody up	برای کسی تملق کردن
butter	کره
butter someone up <idiom>	خودشیرینی کردن
butter	روغن زرد
butter	کره مالیدن روی
butter	چاپلوسی کردن
butter	روغن
to butter somebody up	برای کسی چرب زبانی کردن
to butter somebody up	برای کسی چاپلوسی کردن
d. butter	کره اب کرده و امیخته با ارد
To butter the bread .	روی نان کره مالیدن
as fat as butter <idiom>	مثل گلوله توپ [چاق]
bread and butter	وسیله معاش
butter nut	یکجورگردوی امریکایی
butter scotch	نان کرهای
lard to butter	جازدن کره بوسیله امیختن باچربی هاو روغنهای دیگرمانند پیه خوک
cacao butter	کره نارگیل
butter stamp	قالب کره سازی
peanut butter	خمیر بادام زمینی
bread and butter	نان وپنیر
they serve it with butter	با کره انرامی اورند
they serve it with butter	کره به ان میزنند
to oil butter	کره را اب کردن
butter knife	ضربهپایشنایپروانه
butter compartment	جایگاهکره
butter curler	درروغنبازکن
drawn butter	کره اب کرده وامیخته با ارد
butter dish	فرفمخصوصکره
brandy butter	خمیریکهازکرهوشکروکنیاکدرستمیشود
clurified or run butter	روغن
fair words butter no parsnips	به حلواحلوا گفتن دهن شیرین نمیشود
fine words butter no parsnips <proverb>	از حلوا حلوا گفتن دهن شیرین نمی شود
Fine words butter no parsnips.	از تعارف کم کم وبر مبلغ افزای
fine words butter no parsnips	بحلوابحلوا گفتن دهن شیرین نمیشود
If anything ,it is more expensive.	اگر گرانتر نباشد مسلما" ارزانتر نیست
It is too expensive.	خیلی گران است.
not too expensive	خیلی گران نباشد.
This is really expensive !	این چه گران است !
expensive	گران
expensive	پرخرج
too expensive <adj.>	بسیار گران
Hotel accommodation is rather expensive there.	قیمت [اتاق] هتل آنجا واقعا گران است.
It is too expensive for me to buy ( purchase ).	برای من خیلی قیمتش گران است ( پول خرید آنرا ندارم )
Smoking makes you ill and it is also expensive.	سیگار کشیدن شما را بیمار می کند و این همچنین گران است.
He bought them expensive presents, out of guilt.	او [مرد] بخاطر احساس گناهش برای آنها هدیه گران بها خرید.
price	مبلغ شرطبندی
last price	قیمت اخر
price	نرخ
least price	حداقل قیمت
price	ارزش پولی کالا
mean price	قیمت متوسط
just price	قیمت منصفانه
just price	قیمت عادلانه
asking price	قیمت مورد مطالبهی فروشنده
outside price	حد اکثر بها
asking price	قیمت آخر
price	قیمت گذاشتن
price	بها قائل شدن
price	بها
price	قیمت
last price	اخرین قیمت حداقل قیمت
What is the price ...?	قیمت ... چقدر است؟
What is the price ...?	قیمت ... چقدر است؟
What is the price ...?	قیمت ... چقدر است؟
price	ارزش
at any price	بهر بها
all in price	قیمت کل
all in price	بهای کامل
Without ( beyond , above ) price .	بی نهایت قیمتی
at any price	بهر قسمت که باشد
repurchase price	قیمت بازخرید
price theory	نظریه قیمت
regular price	قیمت عادی
reduced price	بهای کاسته بهای تخفیف دار
price line	خط قیمت
sale price	قیمت فروش
reduced price	بهای نازل
reasonable price	قیمت عادله
reasonable price	قیمت معقول
quoted price	مظنه
price list	فهرست قیمت
prohibitive price	بهای گزاف که بر کالایی گذارندو مردم ازعهده خریدان برنیایند
resale price	قیمت فروش مجدد
resale price	بهای خرده فروشی
ruling price	قیمت روز
retail price	قیمت خرده فروشی
retail price	بهای خرده فروشی
resonable price	بهای عادله
reserve price	قیمت پایه در حراج
reserve price	قیمت نهایی بهای قطعی
reserve price	بهای قطعی
reserve price	اخرین بها
price levels	سطح قیمتها
quoted price	قیمت داده شده
price limit	حد قیمت
price war	جنگ قیمتها
price level	سطح قیمت
price list	لیست قیمت
price support	تثبیت قیمت توسط دولت برای حمایت کالا
price leadership	رهبری قیمت
price of blood	دیه
price ratio	نسبت قیمت
price reduction	کاهش قیمت
price stabilization	ثبات قیمت
price stabilization	تثبیت قیمت
price responsiveness	کشش قیمت
price stability	ثبات قیمت
price stability	تثبیت قیمت
price responsiveness	انعطاف پذیری قیمت
price rigidity	انعطاف ناپذیری قیمت
price support	حمایت قیمتی
price support	قیمت حمایت شده از طرف دولت
price support	تایید قیمت
price market	وضع کردن قیمت در انحصار
price of blood	خون بها
price theory	اقتصاد خرد
price of blood	خون تاوان
price taker	خریدار یا فروشنده جزء گیرنده قیمت
price taker	قیمت را داده شده فرض کردن
price tag	اتیکت قیمت
price tag	برچسب قیمت کالا
price system	نسبت و رابطه قیمتها با هم
price system	نظام قیمتی
price system	نظام قیمت
price support	حمایت قیمت
price setter	قیمت وضع کردن در انحصار
sale price	قیمت حراج
reserve price	قیمت پنهانی [در حراجی های فرش و در بازارهای خارج استفاده می شود یعنی صاحب فرش، یک قیمت حداقل در نظر می گیرد و اگر در مزایده قیمت پیشنهادی از آن پایین تر باشد، از فروش امتناع می کند.]
At the price of. At the cost of .	به قیمت
We must settle the price first.	اول باید قیمت راطی کرد
Price are fixed here .	دراینجا قیمتها ثابت هستند
half-price	نیمبها
cut-price	جنسحراجشده
wholesale price	قیمت عمده فروشی
very low price	ثمن بخس
upset price	کمترین بهای مقطوع درهراج
unjust price	قیمت ناعادلانه
unit price	بهای واحد
unit price	قیمت واحد
unit price	واحد قیمت
To put a price on something .	روی چیزی قیمت گذاشتن
At all costs . At any price .	به هر قیمتی که شده
at a knock-down price	به قیمت مفت
crash price	قیمت مفت
give-away price	قیمت مفت
It's a steal at that price.	این قیمت مفت است.
half price	نصف قیمت
What is the price per week?	قیمت برای یک هفته چقدر است؟
What is the price per night?	قیمت برای یک شب چقدر است؟
base price	قیمت پایه
unit price	واحد بهاء
trade price	قیمت صنفی
Every man has his price .	هر کسی یک قیمتی دارد ( قابل تطمیع وپذیرفتن رشوه )
standard price	قیمت پایه
standard price	قیمت استاندارد
spot price	قیمت تمام شده
spot price	بهای جنس در معامله نقدی
spot price	قیمت برای فروش فوری
spot price	قیمت نقدی
sopt price	قیمت نقد
sopt price	قیمت فروش نقدی
sopt price	قیمت روز
shadow price	شبه قیمت قیمت ضمنی
shadow price	قیمت سایهای
selling price	قیمت فروش
supply price	قیمت عرضه
trade price	قیمت تجاری
trade price	قیمت تجارتی
trade price	قیمت عمده فروشی
trade price	بهای تجارتی
the price was not reasonable	بهای گزافی بران گذاشته بودند
the price was not reasonable	بهای ان معقول بنظر نمیرسید
terminal price	قیمت نهائی
terminal price	قیمت تحویل
target price	قیمت موردنظر
target price	قیمت مورد نظر
support price	قیمت حمایتی
supply price	قیمت تولیدکننده
price floor	حداقل قیمت
factor price	قیمت عوامل
expected price	قیمت پیش بینی شده
expected price	قیمت مورد انتظار
excess price	اضافه قیمت
excess price	قیمت اضافی
equilibrium price	قیمت در حالت توازن و تعادل
equilibrium price	قیمت تعادل
demand price	حداکثر قیمتی که خریداران کل را در بازار بخصوص جذب میکند
current price	قیمت جاری
conversion price	قیمت تبدیل
conversion price	بهای تبدیل
computed price	قیمت ساختگی معادل administeredprice
computed price	قیمت محاسبه شده
competitive price	قیمت حاصله ازرقابت خریداران وفروشندگان در بازار ازاداقتصادی
competitive price	قیمت جاری
competitive price	قیمت رقابتی
fair price	قیمت منصفانه
fair price	قیمت عادلانه
fair price	قیمت مناسب
issue price	قیمت اعلام شده
increase in price	افزایش بهاء