Dictiornary-Farsi | The project is not fully developed yet. | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 98 (6 milliseconds)

English	Persian
The project is not fully developed yet.	این طرح هنوز پخته وآماده نیست


Other Matches

developed	رشدیافته
developed contries	ممالک توسعه یافته
less developed countries	کشورهای کمتر توسعه یافته
less developed contries	کشورهای کم رشد
developed countries	کشورهای توسعه یافته کشورهای پیشرفته
least developed countries	پائین ترین کشورهای در حال توسعه
developed contries	ممالک پیشرفته
the developed world	جهان توسعه یافته [پیشرفته]
developed muzzle velocity	سرعت ابتدایی و حقیقی توپ
developed market economy countries	کشورهای مرفه
developed market economy countries	کشورهای توسعه یافته ازنظر اقتصادی
fully	سیر
fully	کاملا
fully	تخته مدار که همه قط عات را در یک محل دارد
fully	حروف ایجاد شده توسط چاپگر در یک عمل
fully	از قبیل هر قطعه نوری یا نهانی
fully	تماما
fully automatic	تمام اتوماتیک
fully empovered	دارای اختیارات تام
fully automatic	کاملا" خودکار
fully authorized	تام الاختیار
fully paid	که حقوق خودراتمام میگیرد
fully qualified	جامع الشرایط
well done [fully cooked] <adj.>	کاملا پخته [برای گوشت] [غذا و آشپزخانه]
fully-grown	رشدکاملکرده
fully-fledged	انجام تمام وکمال
fully cooked <adj.>	کاملا پخته [برای گوشت] [غذا و آشپزخانه]
fully responsible	مکلف
fully hydraulic machine	دستگاه تماما " هیدرولیکی
The place was fully packed .	گوش تا گوش آدم نشسته بود
It hast fully registered with her .	درود گرم وصمیمانه
fully automatic machine	دستگاه تماما"خودکار
fully formed characters	کاراکترهای چاپی
fully formed character	کاراکتر تمام شکل یافته
fully automatic machine	تمام اتومات
fully ionized plasma	پلاسمای تمام یونیزه
The specifications of this machine are fully detailed in the catalog .	مشخصات این دستگاه در کاتولوگ مفصل شرح داده شده
project	نقشه
project	برجسته بودن
project	ارائه دادن بیرون زدن پیش امدن پروژه
project	پیشنهاد کردن
project	پیش افکندن
project	پیش افکند
project	پرتاب کردن
project	طرح
project	پروژه پروژه افکندن
project	پروژه
project	فاهر کردن نشان دادن
project	کاربرنامه ریزی شده
project	نقشه کشیدن
project	طرح ریزی کردن
project	پیش بینی مشخصات آینده یک مجموعه داده
project	پیشنهاد پلان
project	طرح نقشه
project	طرح یا پیشنهاد کردن
project	تصورکردن تصویر کردن
scale of project	اندازه طرح
project selection	گزینش طرح
scale of project	وسعت طرح
research project	طرح پژوهشی
to shunt a project	کنارگذاشتن یک پروژه
housing project	تهیهمسکن
To implement a project.	طرحی را پیاده کردن
The project fell through ( got nowhere).	این طرح بجایی نرسید
There is a hitch in this project.	این طرح یک جایش گیر دارد
project selection	انتخاب پروژه
project section	بخش تهیه طرحها
project section	بخش تهیه پروژه ها
project loans	قرضههای مربوط به انجام طرحهای توسعه
project loans	قرضههای مربوط به پروژه ها
project library	کتابخانه پروژه
project evaluation	ارزیابی طرح
project control	کنترل پروژه
project appraisal	ارزشیابی طرح
project appraisal	ارزشیابی پروژه
features of project	اجزاء اصلی یک طرح
project manager	مدیر طرحها
project manager	مدیر پروژه ها
project schedule	زمان بندی پروژه
project planning	نقشه کشی ساختمان
project plan	طرح پروژه
project method	روش اموزش طرحی
project manager	مدیر پروژه
The project was terminated as of July 1.	پروژه از اول ژولیه به پایان رسید.
project management system	سیستم مدیریت پروژه
band project filter	فیلتر الکترونیکی که تنها یک باند معین از فرکانسها ونوسانات را عبور میدهد وحدود بالا و پایین انرا حذف میکند
long term project	پروژه طویل مدت
When we get this project off the ground we can relax.	وقتی این پروژه پا بگیرد و با موفقیت شروع شود، دیگر خیالمان راحت است.
multi prupose project	طرح چند منظوره
project technical report	گزارش فنی طرح
project technical report	گزارش فنی پروژه
project management program	برنامه مدیریت پروژه
water utilization project	پروژه بهره برداری از منابع اب
Public opinion is against the project.	عقیده وآراء عمومی برضد این طرح است
economic life of a project	دوره اقتصادی طرح
I liked the taste of it . I developed a taste for it .	به دهانم مزه کرد
Fully exposed (over-exposed)to the sun.	درسینه آفتاب