English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 189 (9 milliseconds)
English Persian
The rise in prices in the European markets. ترقی قیمتها دربازارهای اروپا
Other Matches
prices are on the rise قیمتهارو بافزایش
prices are on the rise است
markets درمعرض فروش قرار دادن
markets در بازار دادوستد کردن
markets فروختن
markets محل داد وستد
markets بازار
markets به بازار عرضه کردن
markets مرکزتجارت
flea markets سمساری
secondary markets بازارهای فرعی
secondary markets بازارهای ثانوی
rural markets بازارهای روستائی
related markets بازارهای مرتبط
factor markets بازارهای عوامل تولید
free markets بازار ازاد
finance markets بازارهای مالی
say's law of markets قانون بازارهای سی
money markets بازار پول
flea markets بازار مخصوص فروش اشیاء ارزان قیمت یادست دوم
stock markets بورس سهام وارز
stock markets بورس کالاهای مختلف
black markets بازار سیاه
black markets دربازارسیاه معامله کردن
European اروپایی
European فرنگی
prices نرخ
prices ارزش پولی کالا
prices مبلغ شرطبندی
The prices have gone up. قیمتها بالارفته اند
To keep prices down. جلوی افزایش قیمتها را گرفتن
whole prices قیمتهای عمده
prices ارزش
prices قیمت
prices بها
prices بها قائل شدن
prices قیمت گذاشتن
to keep up prices نرخهارابالانگاه داشتن
European plug پریزاروپایی
The town has a European look. این شهر قیافه اروپایی دارد
European Union [EU] اتحادیه اروپا
european essembly مجلس اروپا
european essembly مجمع متشکل از اعضا منتخب پارلمانهای کشورهایی که در "جامعه نیروی اتمی اروپا" و"جامعه ذغالسنگ و فولاداروپا" و "جامعه اقتصادی اروپا" عضو هستند
indo european ارینی
indo european هند و اروپایی
European rose طرح گل رز اروپایی [که نام دیگر آن همان گل فرنگ است.]
official prices قیمتهای رسمی
prices are sagging قیمتهاپایین میاید
record prices بهترین نرخ هائی که تاکنون یاد داشت یا ثبت شده
accounting prices قیمت های محاسباتی
ceiling prices حداکثر قیمت قانونی
closing prices اخرین قیمت معامله شده
rigidity of prices انعطاف ناپذیری قیمت ها
guaranteed prices قیمتهای تضمین شده
market prices قیمتهای تعیین شده در بازار
distorted prices قیمتهای تحریف شده
market prices قیمتهای بازار
relative prices قیمتهای نسبی
cost prices قیمت تمام شده
To stabilize prices . قیمت ها راثابت نگاهداشتن
closing prices قیمت سهام درپایان روز
Without regard for prices . بدون توجه به قیمتها
european economic community market common
european type plane رنده فرنگی
european monetary system سیستم پولی اروپایی
European Currency Units اک
european monetary fund صندوق پولی اروپا
western european union لوگزامبورک هلند
european committee for standardization کمیته اروپایی استاندار
western european union ایتالیا المان غربی که در سال 5591 به وجود امدو بیشتر جنبه نظامی دارد
western european union اتحادیه اروپای غربی اتحادیه متشکل از انگلستان بلژیک فرانسه
european monetary agreement موافقتنامه پولی اروپا موافقتنامه تنظیمی بین کشورهای عضو سازمان همکاری اقتصادی اروپا به منظور تسهیل و تنظیم روابط پولی متعاقدین
European Currency Unit واحد پول اروپایی
An Out line of European history . کلیات تاریخ اروپ؟
European Currency Unit سبد ارزی اروپا
Prices are rising ( falling ) . قیمت ها درحال افزایش (کاهش ) هستند
break in share prices کاهش قیمت سهام
index of wholesale prices شاخص قیمتهای عمده فروشی
index of consumer prices شاخص قیمت کالاهای مصرفی
prices rule high مظنه ها بالا است
index of retail prices شاخص قیمتهای خرده فروشی
spiral of wages and prices حرکت تسلسلی مزدها و قیمت ها مارپیچ مزدها و قیمت ها
european free trade association A .T.F.E
european unclear a energy agency اداره انرژی هستهای اروپا یکی از سازمانهایی که درسال 8591 در بطن سازمان همکاری اقتصادی اروپا و به منظور تولید انرژی اتمی وبرای مقاصد صلح امیز درکشورهای اروپای غربی ایجاد شده است
organization for european economic coopr سازمان همکاری اقتصادی اروپا
e f t a (european free trade association سویس نروژ
e f t a (european free trade association اتحادیه تجارت ازاد اروپا اتحادیه متشکل از کشورهای انگلستان
e c s c (european coal & steel commissio لوکزامبورگ و هلندکه وفیفه اش نظارت برتولید و فروش ذغالسنگ وفولاد است
e c s c (european coal & steel commissio سازمان متشکل ازنمایندگان بلژیک
e f t a (european free trade association اتریش
e c s c (european coal & steel commissio جامعه ذغالسنگ و فولاد اروپا
e f t a (european free trade association پرتقال دانمارک
e f t a (european free trade association سوئد
e f t a (european free trade association فنلاند که تعرفه گمرکی و سود بازرگانی را درمعاملات فیمابین خود ازمیان برداشته اند
a comparison between European and Japanese schools مقایسه ای بین مدارس اروپایی و ژاپنی
european academic research network شبکه پژوهشی دانشگاهی اروپا
european atomic energy community جامعه نیروی اتمی اروپا اتحادیه متشکل از بلژیک وفرانسه و المان و ایتالیا ولوگزامبورک و هلند که هدفش ایجاد تسهیلات مختلف در راه بهره برداری ازانرژی اتمی است
european community competition rules مقررات رقابت در جامعه اروپا
e c s c (european coal & steel commissio فرانسه جمهوری فدرال المان ایتالیا
quantity theory of money and prices نظریه مقداری پول و قیمت
eastern european mutual assisstance trea پیمان کمک متقابل اروپای شرقی treaty warsaw
to rise up against someone [something] شورش کردن بر خلاف
to rise up against someone [something] به کسی [چیزی] یاغی شدن
get a rise out of someone <idiom> سخنان نیش دارزدن
rise ارتفاع پله
rise خیز صعود
rise بلندی
rise شیب سرچشمه
rise برخاستن
rise ترقی کردن
rise خیز
rise پیشرفت ترقی
rise سربالایی
rise افزایش
rise ترقی
rise بلند شدن
rise بالارفتن
rise خاتمه یافتن
rise نمودارشدن
rise ترقی خیز
rise ناشی شدن
rise صعود طلوع
rise برخاست
rise ترقی کردن سرچشمه گرفتن
rise طالع شدن
rise بلندشدن
rise از خواب برخاستن طغیان کردن
rise بالاامدن
rise طلوع کردن
rise سربالا رفتن
rise صعودکردن
rise ناشی شدن از
rise قیام
rise سرزدن
give rise to <idiom> باعث کاری شدن
low-rise نه بسیار بلند
low-rise کم بلندی
to rise with the lark زودبرخاستن
to rise with the lark سحر خیزی کردن
low-rise کم ارتفاع
continental rise صعوداقلیمی
to rise in somebody's esteem افزایش اعتبار در برابر کسی
lamasery-rise [خانقاه کشیشان بودایی در تبت]
high-rise آسمان خراش
rise and shine! <idiom> بلند شو از تخت خواب !
low-rise کم اشکوب
high-rise وابسته به ساختمان چند اشکوبه
rise and shine شروع بیداری
rise and fall تعیین پستی و بلندی نقاط نسبت به سطح مبنا
dead rise فاصله مرده
dead rise فاصله بین کیل تاانحنای خن ناو
early rise زودخیز
early rise سخرخیز
height of rise ارتفاع برجستگی
height of rise ارتفاع ابگیر
rise in temperature افزایش دما
give rise to موجب شدن
rise and shine فرمان برپا
temperature rise افزایش دما
give rise to باعث شدن
to rise with the sun زود خیز بودن
to rise with the sun سحر خیزی کردن
to give rise to باعث شدن
voltage rise افزایش ولتاژ
rise time زمان خیز
rise of a bridge خیز طاق پل
high-rise ساختمان چندین اشکوبه
high-rise ساختمان بلند
to give rise to بوجوداوردن
high-rise block بلوکهواقعدربلندی
it will give rise to a quarrel مایه ستیزه خواهد شد
high rise block ساختمان بلند
internal temperature rise افزایش درجه حرارت داخلی
it will give rise to a quarrel نزاعی تولید خواهد کرد
it will give rise to a quarrel باعث دعواخواهد شد
maximum permissible temperature rise حداکثر مقدار افزایش درجه حرارت مجاز
When the water rise above ones head ,one fathom is. <proverb> آب که از سر گذشت چه یک نیزه چه صد نیزه .
rate of rise of water level تندی بالا امدن اب
rate of rise of water level روند بالاامدن اب
Better to go to bed supperless than to rise in debt. <proverb> گرسنه خوابیدن بهتر است تا در قرض بیدار شدن.
HE that lies down with dogs must expect to rise with fleas.. <proverb> کسى که با سگها بخوابد بایستى انتظار آن را هم داشته باشد که با یشرات برخیزد.(پسر نوی با بدان بنشست ,خاندان نبوتش گم شد).
Our building (high-rise) is a 20-storey ,but my apartment is on the third floor. ساختمان ما 20 طبقه است ولی آپارتمان در طبقه سوم است
european cup winner cup جام برندگان جام اروپا
early to bed early to rise makes a man healthy wealthy and wise <proverb> سحرخیز باش تا کامروا باشی
To play safe . Not to swallow the bait. Not to commit oneself . Not to rise to the bait. دم به تله ندادن
defer not till tomorrow to be wise tomorrow's sun to thee may never rise از امروز کاری به فردا ممان چه دانی که فردا چه زاید زمان
defer not till tomorrow to be wise tomorrow's sun to thee may never rise <proverb> از امروز کاری به فردا ممان چه دانی که فردا چه زاید زمان
Early to bed and early to rise . <proverb> زود بخواب و زود بر خیز .
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com