English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
The specifications of this machine are fully detailed in the catalog . مشخصات این دستگاه در کاتولوگ مفصل شرح داده شده
Other Matches
fully automatic machine دستگاه تماما"خودکار
fully automatic machine تمام اتومات
fully hydraulic machine دستگاه تماما " هیدرولیکی
specifications مشخصات
specifications خصوصیات
design specifications ویژگیهای طرح
military specifications کدتخصصی نظامی
technical specifications مشخصات فنی
military specifications خصوصیات نظامی
catalog فهرست
catalog کتاب فهرست
catalog فهرست کردن
catalog به فهرست بردن
catalog کاتالوگ
detailed یات
detailed حسابی که همه موضوعات را لیست میکند
detailed بتفصیل
detailed : پر جزئیات
supply catalog ایین نامه تدارکاتی یا امادی
system catalog پرونده شاخص
detailed analysis بررسی دقیق
detailed plan برنامه تفصیلی
detailed analysis آنالیز دقیق
detailed report گزارش مشروح
A detailed (itemized)statements. صورت جزء ( ریز به ریز ؟ قلم به قلم )
fully حروف ایجاد شده توسط چاپگر در یک عمل
fully از قبیل هر قطعه نوری یا نهانی
fully تخته مدار که همه قط عات را در یک محل دارد
fully سیر
fully تماما
fully کاملا
well done [fully cooked] <adj.> کاملا پخته [برای گوشت] [غذا و آشپزخانه]
fully cooked <adj.> کاملا پخته [برای گوشت] [غذا و آشپزخانه]
fully automatic کاملا" خودکار
fully automatic تمام اتوماتیک
fully responsible مکلف
fully authorized تام الاختیار
fully empovered دارای اختیارات تام
fully qualified جامع الشرایط
fully paid که حقوق خودراتمام میگیرد
fully-fledged انجام تمام وکمال
fully-grown رشدکاملکرده
The place was fully packed . گوش تا گوش آدم نشسته بود
It hast fully registered with her . درود گرم وصمیمانه
fully formed character کاراکتر تمام شکل یافته
fully formed characters کاراکترهای چاپی
fully ionized plasma پلاسمای تمام یونیزه
The project is not fully developed yet. این طرح هنوز پخته وآماده نیست
Fully exposed (over-exposed)to the sun. درسینه آفتاب
two way machine ماشین دو راهه
machine sensible قابل درک توسط کامپیوتر
d.c. machine ماشین جریان مستقیم ماشین جریان دائم
machine کامپیوتری که حاوی کمترین کد ROM است تا سیستم را ازدیسک راه اندازی کند. هر زبان مورد نیاز باید جداگانه بار شود
machine یری را تقلید می کنند و حاوی دلایل اولیه و سایر خصوصیات انسان هستند
machine زبان برنامه نویسی که حاوی دستوراتی است به صورت کد دورویی که مستقیما توسط واحد پردازش مرکزی بدون ترجمه فهمیده میشود
machine کمترین دوره زمانی CPU برای اجرای یک دستور
machine دستوری که توسط ماشین تشخیص داده میشود و بخشی از مجموعه دستورات محدود آن است
machine تعداد قط عات متحرک جدا یا بخشها که با هم کار می کنند تا فرآیندی را انجام دهند
machine کامپیوتر یا سیستم یا پردازندهای که از قط عات مختلف متصل بهم برای انجام یک عمل تشکیل شده است
machine زبان برنامه نویسی که روی کامپیوتری که کامپایلر مناسب دارد قابل ترجمه و اجرا است
machine که قابل اجرا روی هر سیستم کامپیوتری باشد
machine فرمولی که کامپیوتر آنالوگ نوشته است تا حل کند
machine نرم افزاری که با سخت افزار سیستم به نزدیکی کار میکند
machine تولید برنامه کد ماشین از برنامه HLL با ترجمه و اسمبلر کردن هر دستور HLL
machine غیراستاندارد یا آنچه روی سخت افزار یا نرم افزار تولیدکننده دیگر بدون تغییرات قابل استفاده نباشد
machine ذخیره شده روی یک رسانه که مستقیما وارد کامپیوتر میشود
machine دستوری که مستقیما CPU را کنترل میکند و بدون نیاز به ترجمه تشخیص داده میشود
machine خطای ناشی از خرابی قطعه
machine ماشین شبیه سایز شده و عملیات آن
machine بیت اجرا میشود
machine سیستم کامپیوتری که برای ترجمه متن و دستورات از یک زبان به دیگری به کار می رود
machine بایت تشکیل شده است برای عملوند و داده و آدرس
machine شماره یا آدرس مطلق که نقط های در حافظه که کلمه داده قابل یافتن و دستیابی است را مشخص میکند
machine 1-روش نوشتن کد ماشین . 2-کد ماشین
machine عمل پردازش دستورات در برنامه توسط کامپیوتر
machine خطای ناشی خرابی سخت افزار
machine تراشیدن ماشین
machine ماشین
machine دستگاه
machine ماشین کردن با ماشین رفتن
machine تراشکاری کردن صیقل کردن
machine کامپیوتری که میتواند کد اصلی با کامپایل کند
machine شیارانداختن روی فلز
machine براده برداشتن
planing machine ماشین کندگی
printer machine ماشین چاپ
planer machine ماشین صفحه تراش
printer machine دستگاه چاپ
punching machine ماشین سوراخکن
punching machine دستگاه منگنه
punching machine دستگاه پانچ
reaping machine ماشین درو
milking machine ماشین قابل حمل که داده ماشینهای مختلف را می پذیرد و به کامپیوتر بزرگتر ارسال میکند
milling machine ماشین تراش
machine operating عملکرد ماشین
mortising machine دستگاه کام کنی
mowing machine ماشین علف چینی
mowing machine علف چین
multi way machine دستگاه چند راهه
object machine ماشین مقصود
molding machine دستگاه قالب گیری
open machine ماشین باز
milling machine ماشین فرز
milling machine دستگاه فرز
machine equipment تجهیزات ماشین
machine language زبان ماشین
machine learning فراگیری ماشین
machine number عدد سرعت هواپیما
machine number عدد نسبت سرعت هواپیما به سرعت صوت
machine oil روغن ماشین
machine down time زمان معطلی دستگاه
machine down time زمان توقف ماشین
machine interupption وقفه ماشین
machine intelligence هوش ماشین
machine error خطای ماشین
machine fault عیب ماشین
machine fault نقص ماشین
machine foundation پایه دستگاه
machine frame چارچوب دستگاه
machine gunner مسلسل چی
machine independent مستقل از ماشین
machine instruction دستورالعمل ماشین
machine designer طراح ماشین
machine dependent وابسته به ماشین
machine recognization بازشناختی توسط ماشین
machine representation نمایش ماشیی
machine ringing زنگ ماشینی
machine run رانش ماشین
machine run اجرای ماشین
machine shop کارگاه محاسبات ماشینی
machine time وقت ماشین
machine time زمان ماشین کاری
machine translation ترجمه ماشینی
machine welding جوشکاری ماشینی
machine readable قابل خواندن توسط ماشین
machine operator کارگردان ماشین
machine dependent وابسته ماشین
machine cycle چرخه ماشین
machine column پایه یا ستون دستگاه
machine operator اپراتوردستگاه
machine operator اپراتور ماشین
machine operator متصدی ماشین
machine oriented ماشین گرا
machine readable خواندنی توسط ماشین
machine word کلمه ماشین
pinball machine ماشین ساچمه پران
kidney machine ماشینکمکیبرایافرادبیمار
cog in the machine <idiom> قطرهای از دریا
plaiting machine دستگاه چین [تا] کن [صنعت نساجی]
pleating machine دستگاه چین [تا] کن [صنعت نساجی]
plaiting machine دستگاه چاکدار کن [صنعت نساجی]
pleating machine دستگاه چاکدار کن [صنعت نساجی]
rowing machine ماشینپایی
machine hall راهرویماشین
sub-machine gun مسلسل دستی
sub-machine gun تیربار دستی
sub-machine gun تیربار خودکار
sub-machine guns مسلسل دستی
sub-machine guns تیربار دستی
sub-machine guns تیربار خودکار
accept machine دستگاه پذیرنده
fax machine فاکس
fuelling machine ماشینسوخت
drilling machine دریل [ابزار]
facsimile (machine) دستگاه فکس
fax (machine) دستگاه فکس
freezing machine فریزر [غذا و آشپزخانه]
boring machine دریل [ابزار]
drilling machine مته برقی [ابزار]
dyeing machine ماشین رنگرزی
sweeper [machine] ماشین خاکروب
boring machine دستگاه مته [ابزار]
drilling machine دستگاه مته [ابزار]
boring machine مته برقی [ابزار]
reeling machine ماشین نخ پیچی
sowing machine ماشین تخم کاری
sowing machine بذر افشان
spininning machine ماشین یا دستگاه ریسندگی
spreading machine مقسم بتن
sunchronous machine ماشین سنکرون
swaging machine حلبی خمکن
synchronous machine ماشین همگام
synchronous machine ماشین همزمان
tabulating machine جدول بند
snow machine ماشین ایجاد کننده برف مصنوعی
smart machine ماشین هوشیار
reeling machine چرخک
sandblast machine ماشین ماسه پاش
sanding machine ماشین سنباده زنی وصیقل کاری
scouring machine ماشین سایش
scouring machine ماشین سمباده
seaming machine ماشین درزگیری
seeding machine ماشین تخم کاری
sequential machine ماشین ترتیبی
shaping machine دستگاه صفحه تراش
tabulating machine جدول نویس
talking machine گرامافون
turning machine ماشین تراش
two phase machine ماشین دو فازه
virtual machine ماشین مجازی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com