English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 69 (1 milliseconds)
English Persian
The squirrels are storing up nuts for the winter. سنجاب ها فندقی برای زمستان ذخیره می کنند .
Other Matches
squirrels موش خرما
squirrels سنجاب یا خز موش
nuts دیوانه
nuts مفتون
nuts about <idiom> خشنود از چیزی
they were nuts to him برای او مانند نقل و نبات بود
nuts اجیل
nuts and bolts پیچ و مهره
dried nuts چار مغز
dried nuts اجیل
bolts and nuts پیچ و مهره
all over winter سراسر زمستان
the f. winter زمستان اینده
winter قشلاق کردن زمستانرا بر گذار کردن زمستانی
winter شتا
winter زمستان
in the midst of winter در قلب زمستان
nuclear winter زمستان اتمی
in the midst of winter در چله زمستان
in the midst of winter در وسط زمستان
winter sports ورزشهایزمستانی
winter squash کدوی حلوایی
winter quarters پادگان زمستانی اقامتگاه زمستانی
depth of winter چله زمستان
to weather something in winter چیزی را در معرض [ آب و] هوای زمستانی گذاشتن
winter tide فصل زمستان
winter storage مخزن زمستانه
winter book تعیین امتیاز شرطبندی درزمستان برای مسابقه فصل بعد
winter solstice انقلاب زمستانی
winter quarters قشلاق
winter squash کدوی اسلامبولی
winter olympic بازیهای المپیک زمستانی
winter melon خربوزه انباری خربوزه شیرین انباری
winter kill زمستان کش
winter kill در سرمای زمستان از بین رفتن
winter crookneck کدوی زمستانی کدوی گردن کج زمستانی
winter cherry کاکنج عروس پس پرده
the dead of winter چله زمستان
winter squash کدوی زرد
storing انباره
storing دکان ذخیره
storing انبارکردن
storing انبار ناو
storing فروشگاه
storing انبار
storing مخزن
storing ذخیره اندوخته
storing موجودی
storing مغازه دکان
storing اندوختن انبار کردن
storing ذخیره کردن
storing ذخیره
storing مغازه بزرگ
storing انباره کردن
storing حافظه یا بخشی از سیستم کامپیوتری که داده و برنامه برای استفادههای بعدی نگهداری می شوند
storing ذخیره داده که بعداگ در صورت نیاز مورد استفاده قرار می گیرد
storing سیستم ذخیره سیگنال کنترل ارتباطی در کامپیوتر به صورت برنامه
storing می باقی می ماند
storing سیستم ارتباطی پست الکترونیکی که پیام را پیش از ارسال مجدد ذخیره میکند
storing ثباتی درCPU که داده را پیش از پردازش یا جابجایی به محلی از حافظه نگه می دارد
storing اندوختن
storing دخیره کردن
storing انبارکردن اندوخته
storing ثباتی درCPU که حاوی آدرس محل بعدی دستیابی است
storing واحدی در سیستم کامپیوتری برای ذخیره اطلاعات
block storing انبار کردن بارهای قوال
block storing کنار هم چیدن کانتینرهای مشابه
image storing tube لامپ ایکونوسکپ
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com