English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
The waves were mountain - high . موجها با ندازه یک کوه بودند ( خیلی بلند )
Other Matches
mountain کوه
f.of mountain پای کوه
f.of mountain دامنه کوه
mountain کوهستان
mountain کوهستانی
mountain cork یکجور پنبه کوهی
mountain climbing کوهنوردی
mountain troops یکانهای کوهستانی
mountain climate اقلیم کوهستانی
mountain dew ویسکی اسکاتلندی که بطورقاچاق در کوهستانهادرست می کنند
At the foot of the mountain. دردامنه کوه
mountain pass گردنه
mountain pine کاج کوهی
mountain pride گلپر
mountain region کوهساران
mountain sickness کوهزدگی یا کوهگرفتگی
mountain ash انواع تیس
mountain slope کوهشیبدار
There is a mountain of difficulties . کوهی از مشکلات وجود دارد
he climbed up the mountain ازکوه بالارفتن
mountain ranges کوه زنجیره
the ridge of a mountain پشته کوه
mountain sickness کوه گرفتگی
mountain torrent سیلکوهپایهای
mountain ranges سلسله جبال
make a mountain out of a molehill <idiom> از کاه کوه ساختن
mountain ash [rowan ] درخت سمان کوهی
To make a mountain out of a mole - hI'll . ازکاهی کوهی ساختن
Mountaineering . Mountain - climbing . کوه نوردی ( بعنوان ورزش )
The mountain peak is not in sight. قله کوه پیدا نیست
green mountain boy مرد بومی یا ساکن ورمونت
A big rock rolled down the mountain. سنگ بزرگی از کوه بپایین غلتید
Everst is the highest mountain in the world . اورست بلندترین کوه دنیاست
waves موجی بودن موج زدن
waves موج زدن
waves موج رادیویی
waves هیجان
waves فر موی سر دست تکان دادن
new waves نیوویو
waves حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
waves موج
waves خیزاب
It was terribly hard work getting to the top of the mountain. رسیدن به نوک کوه کا ربسیار مشکلی بود
Sea [mountain] air makes you hungry. هوای دریایی [کوهستانی] گشنگی می آورد.
make waves <idiom> ایجاد دردسر
sound waves صوت
tidal waves موجهای پس از زمین لرزه
shock waves موج ضربهای
shock waves موج ضربه
shock waves موج ضربت
shock waves موج ضربتی انفجار گلوله معمولی یا بمب اتمی
metric waves موجهای متری
tidal waves امواج جزرومدی
gravity waves امواج ثقلی
ground waves امواج زمینی
ground waves امواج سطحی رسیده به رادار یادستگاههای مخابراتی
hertzian waves امواج هرتز
train of waves قطار موج
crashing waves امواج خروشان
thermal waves امواج گرمایی
radio waves امواج رادیویی
the waves of the sea خیزابهای دریا
the waves of the sea امواج دریا
gravitational waves امواج جاذبه
gravitational waves امواج گرانشی
sound waves موج صوتی
assault waves موجهای هجوم
assault waves امواج هجومی نفرات و وسایل
bed waves موج بستر
brain waves امواج مغزی
incoherent waves امواج همدوس
electromagnetic waves امواج الکترومگنتیک
electromagnetic waves امواج الکترومغناطیسی پرتوهای الکترومغناطیسی
electromagnetic waves امواج الکترومغناطیسی
amplification of seismic waves تقویتکنندهامواجمتزلزل
detection of seismic waves ردیابامواجمرتعش
transcription of seismic waves آوانویسیارتعاشزمینی
the waves beats or the shore امواج به ساحل می کوبد
The infantry attacked in waves . پیاده نظام بصورت موج ( موج) وار حمله کرد
visualization of seismic waves تجسمارتعاشاتزمینلرزه
deep water waves موجهای زیرابی
about as high تقریبا` همان اندازه بلند
high value قیمتی
high value گران قیمت
high (1 9 to 36) بلند
you were then that high ان وقت قد شما اینقدر بود انوقت به این قد بودید
very high ارتفاع خیلی بالا
on high در اسمان
on high در بالا
on high به اسمان
high متعال رشید
high بزرگ
high فضای حافظه بین کیلوبایت و مگابایت
high تند زیاد باصدای زیر
high وسیله گران یا با کارایی بالا
high تعداد زیادی از بیتها که در واحد مسافت در رسانه ذخیره سازی ذخیره شده است
high وسیله با کیفیت بالا و مشخصات خوب
high متکبرانه
high خیلی بزرگ
high خشن متکبر
high خشمگینانه
high وافر گران گزاف
high زیاد
high بلند پایه
high جای مرتفع
high عالی
high مرتفع
high بلند
high باصدای بلند
high رقمی با بزرگترین وزن در یک عدد
high زبان سطح بالا
high سخت گران
high ضربه نزدیک به میله اول بولینگ
high واچرخه
high معادل وضعیت درست در منط ق یا 1
high عملی که در آن افزودن رقم نقل به جمع کننده باعث رقم نقلی خروجی شود
high دادن درجه دقت بالا یا داشتن مشخصات زیاد
high بالا
high اندکی فاسد
high برنامه ضروری و مهم که بیش از سایرین پردازش میشود
high ت
high بوگرفته
high روش ذخیره سازی اطلاعات فایل که از DOS-MS FAT سریع تر و انعط اف پذیرتر است
high فراز
high عظیم
high-up فردیباقدرتونفوذفراوان
high اولین کیلوبایت حافظه بالای مگابایت که توسط برنامه قابل استفاده است
high tender مزایده
high temperature دمای بالا
high time اصل موقع وکمی هم گذشته ازموقع
high strung عصبانی
high strung بسیار حساس
high storage انباره بالا
high tender به مزایده گذاشتن
high strung کوک
high hat کلاه بلند
high test امتحان سختی را گذرانده دارای قوه فراره زیاد
high tension فشارقوی
high seas ابهای بین المللی
high seas دریاهای ازاد
high seas دریاهای باز
high tension فشار قوی
high handed مکارانه
high sticking خطا با ضربه چوب لاکراس
high sticking بالابردن چوب و ضربه زدن به حریف
high spirited متکبر
high speed دنده سریع
high speed با سرعت زیاد راندن با سرعت زیاد
high souled با همت
high seasoned خوش طعم پرچاشنی
high seasoned پرادویه
high horse مغرور
high horse پر افاده
high hurdles مسابقه کوتاه دو بامانع
high spin پرچرخش
high spin چرخش زیاد
high stick بالا بردن غیرمجاز چوب
high status بلندپایه
high spirited دارای روح خودسری وجسارت
high hat متکبر وپر افاده اشرافی ماب
high spirited جسور
high spin پر اسپین
high speed سریع السیر
high hat افاده کردن
high hurle مانع بلند
high yield پر بازده
high potential فشار قوی
high power تفنگ شکاری بزرگ
high precison دقت زیاد
high line پل رابط اصلی
high precison دقت بالا
high pressure دارای وزن وفشار زیاد پرفشار
high pressure قوی
high pressure فشار زیاد
high priced گران بها
high priced پر قیمت
high priced پر بها
high priest کشیش اعظم
high port حالت دست فنگ
high line پل طنابی نقل مکان بین ناوها
high mind با مناعت دارای احساسات بلند
high oblique عکس هوایی موربی که ازارتفاع زیاد گرفته شده و افق فاهری عکس در ان مشاهده میشود
high octane دارای اکتان زیاد مانند بنزین سوپر
high order رتبه بالا
high pass پاس بلند
high pheasant تیراندازی به هدفهای دوگانه از برج 09 متری در انگلستان
high moral روحیه قوی
high moral روحیه عالی
high money پول گران
high minded مغرور
high polymer بسپار سنگین
high minded بزرگ منش
high minded بامناعت
high priest کاهن اعظم
high proof سنگین
high proof تند
high relief نقش تمام برجسته
high resistance پر مقاومت
high resistance پرمقاومت
high resolution وضوح بالا
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com