Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 183 (2 milliseconds)
English	Persian
The way the robbery was committed speaks of inside knowledge.	روشی که سرقت مرتکب شده بود منجر از آگاهی درونی می شود .
Other Matches
She speaks French as if it were her mother tongue . She speaks Frinch like a native .	فرانسه را آنقدر قشنگ صحبت می کند گویی زبان مادریش است
robbery	سرقت مقرون به ازار یاتهدید
robbery	دزدی مقرون به ازار یا تهدید
robbery	اخذ مال به عنف
robbery	غارت
robbery	راهزنی
robbery	سرقت
robbery	دستبرد
robbery	دزدی
highway robbery	راهزنی
highway robbery	قطع الطریق
highway robbery <idiom>	قیمت خیلی بالا
daylight robbery	دندانگرد-گرانفروش
This is plain highway robbery .	این که اسمش لخت کردن است ( پول زیادی گرفتن )
speaks	دراییدن
speaks	تکلم کردن
speaks	سخن گفتن
speaks	حرف زدن
speaks	گفتگو کردن
it speaks well for him	بامن نظرمساعد دارد
it speaks well for him	بامن خوب است
speaks	صحبت کردن
speaks	سخنرانی کردن
he speaks to the purpose	با منظورسخن میگوید
That speaks volumes. <idiom>	چیزی را کاملأ واضح بیان می کند.
he speaks to the purpose	بیهوده نمیگوید
he speaks to the purpose	قصدی دارد
committed [to] <adj.>	متعهد [به]
committed <adj.> <past-p.>	سپرده شده [داده شده]
committed <adj.> <past-p.>	داده شده
committed <adj.> <past-p.>	تحویل شده
committed <adj.> <past-p.>	فرستاده شده
committed <adj.> <past-p.>	ارسال شده
committed	سپردن
committed	مرتکب شدن
committed	اعزام داشتن برای
committed	متعهدبانجام امری نمودن
committed	سرسپردن
committed	بکار بردن نیروها
committed	وارد عمل کردن نیروها انجام دادن مرتکب شدن
committed	تسلیم کردن
He speaks English fluently.	انگلیسی راروان صحبت می کند
What she wears speaks volumes about her.	به سبکی که او [زن] لباس می پوشد خیلی واضح بیان می کند چه جور آدمی است.
committed for trial	تسلیم متهم به دادگاه
Have I committed a blunder?	آیا خطائی ازمن سر زده است ؟
action speaks louder than words <proverb>	دو صد گفته چون نیم کردار نیست
punishment of a crime not yet committed	قصاص قبل از جنایت
inside of	داخل و یا توی چیزی
inside of	بطن هر چیزی
inside out <idiom>	داخل به خارج برگشتن ،واژگون شدن
inside and out <idiom>	به طور کامل
inside <adv.> <prep.>	در توی
inside <adv.> <prep.>	در داخل
inside	موج نزدیک ساحل
inside	داخل
inside <adv.> <prep.>	توی
inside	نزدیک به مرکز بخش درونی
inside	درونی
inside	ناحیه نزدیک سبد بسکتبال نزدیک به تور والیبال قسمتی از بدن اسکیت باز که بسمت پیچ است منطقه دورخیز
inside	تویی
inside	داخلی
inside	درون
inside	تو اعضای داخلی
inside	باطن
inside	قسمت داخلی
inside	نزدیک بمرکز
inside micrometer	میکرومتر داخلی
inside lines	خطوط حمله شمشیربازی
inside left	بغل چپ
inside of a week	در یک هفته کمتر
located inside	در درون قرارگرفته
turned inside out	وارونه
turned inside out	پشت رو شده
inside knob	مهرهداخلی
inside thread	مارپیچ داخلی
it is rough on the inside	توی ان زبراست
it is rough on the inside	از تو زبر است
inside wiring	سیمکشی داخل
inside wing	بال داخلی
inside thread	دنده داخلی قلاویز
inside sarma	انواع کنده رو
inside pass	مبادله چوب در امدادی
located inside	تو واقع شده
inside kick	پیش لنگ
inside kick	ضربه با روی پا
inside information	اطلاعاتی که بمردمان بیرون داده میشود
to step inside	داخل شدن
to step inside	واردشدن
to step inside	توآمدن
to step inside	قدم نهادن در
inside of a week	کمتر از یک هفته
inside berm	سکوی شیببر درونی
inside hinge	لولای داخلی
inside draft	شیب داخلی
inside track <idiom>	سودبردن
inside diameter	قطر هسته
inside diameter	قطر داخلی
inside caliper	کولیس داخلی
inside door handle	دستگیره داخل درب اتومبیل
She asked me in (inside the house).	تعارفم کرد بروم بو
inside roughing chisel	قلم دیزی
inside of the foot kick	بغل پای ضربه زننده
knowledge	شناخت
to a knowledge	دانش اندوختن
to a knowledge	کسب معرفت کردن
knowledge	علم
knowledge	ادراک
knowledge	دانایی
knowledge	آگاهی
to my knowledge <adv.>	تا اونجایی که من میدونم
self knowledge	خوداگاهی
knowledge	شناسایی
knowledge	سیستم کامپیوتری که عکس العملهای ذخیره سازی
knowledge	دستورات و دانش خبره را در یک فیلد مشخص اعمال میکند
knowledge	نرم افزاری که دانش
knowledge	وسایل و قوانین خبره را درباره یک موضوع مشخص اعمال میکند روی داده کاربر برای کمک به حل مشکل
it came to my knowledge	من ازان اگاهی یافتم مرامعلوم گردید
knowledge	دانش
knowledge	طراحی و نوشتن سیستمهای کامپیوتر خبره
knowledge	آنچه دانسته است
immediate knowledge	معرفت بیواسطه
i have no knowledge of it	هیچ اگاهی از ان ندارم اطلاعی از ان ندارم
knowledge	اطلاع
knowledge	دانش
knowledge	معرفت
knowledge	وقوف
knowledge	دانایی علم
knowledge	اگاهی
knowledge	بصیرت
knowledge	شناخت
knowledge	علم
double leg and inside turnover	دوخم با عوض کردن دست شبیه سر و ته یکی مخالف یایک پا رو کار
inside kick and overarm control	لنگ کردی
inside-leg snap-fastening	دکمهایرویسمتداخلشلوار
rear takedown with inside singleleg & kn	زیریک خم اقل از راست
domain knowledge	دانش محیط کاربرد
carnal knowledge	مجامعت
carnal knowledge	جماع
general knowledge	علم اجمالی
knowledge representation	نمایش دانش
knowledge domain	قلمرو دانش
knowledge representation	بازنمود دانش
global knowledge	اطلاع سراسری
carnal knowledge	بغل خوابی
empirical knowledge	معرفت تجربی
rudimentary knowledge	دانش مقدماتی یا نخستین
knowledge base	پایگاه دانش
knowledge base	پایگاه اگاهی
knowledge engineering	مهندسی معلومات
reservoir of knowledge	مخزن یا گنج دانش
relativity of knowledge	نسبی بودن دانش
knowledge industries	صنایع اطلاعاتی
meta knowledge	اگاهی غیرنمادین
knowledge domain	قلمرو اگاهی
knowledge work	کار اطلاعاتی
knowledge representation	نمایش معلومات
knowledge of results	اطلاع از نتایج
knowledge of persons	شناسایی اشخاص
knowledge of a language	دانستن زبانی
to reach for knowledge	برای یافتن
to reach for knowledge	دانش کوشیدن
knowledge base	پایگاه معلومات
It is common knowledge that ...	این را همه کس بخوبی میدانند که ...
knowledge engineer	مهندسی اگاهی
knowledge engineer	مهندسی دانش
every branch of knowledge	هرشاخه ازعلوم
expert knowledge	تخصص
indirect knowledge	معرفت غیرمستقیم
To acquire knowledge.	دانش فرا گرفتن
His knowledge has no limits.	دانش اوحد واندازه ای ندارد
He did it with his fathers knowledge.	با اطلاع پدرش اینکار راکرد
knowledge acquisition	آگاهی یابی
knowledge acquisition	دانشیابی
knowledge acquisition	کسب معلومات
knowledge is power	دانایی توانایی است توانابودهرکه دانابود
point takedown with inside standing leg	زیر خم که تبدیل به کنده رومیشود
rear waistlock and forward inside leg tr	انواع درو
personal knowledge of the judge	علم قاضی
equivalent knowledge credit	تصدیق دانش علمی
equivalent knowledge credit	تصدیق اعتبار علمی
Zeal without knowledge is a runaway horse . <proverb>	جانفشانى و تعصب جاهلانه ,همچون اسبى افسار گسیخته است .
Madrklmh that every human being is conscious knowledge	مادرکلمه است که هر انسان اگاه به آن آشنایی کامل دارد

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com