Dictiornary-Farsi | They gave me permission by way of an exception ... | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 84 (6 milliseconds)

English	Persian
They gave me permission by way of an exception ...	آنها به من استثنأ اجازه دادند ...


Other Matches

he gave us permission to stay	اجازه داد که بمانیم
I gave him a piece of my mind . I told him off. I gave him a good dressing down .	اورا شستم وگذاشتم کنار ( پر خاش )
gave	قسمت سوم فعل give
i gave him some others	چندتای دیگر به او دادم
she gave me a kiss	مرابوسید
He gave us to understand that he would help us.	او [مرد] وعده داد که به ما کمک خواهد کرد.
He was frightened and gave in.	ترسید وجا زد
he gave an a of the battle	گزارش ان جنگ راشرح داد
he gave me a piece of a	پندی بمن داد
he gave me a piece of a	مشورای بمن داد
he gave me a sign to go	اشاره کرد که بروم
she gave me a kiss	برروی من بوسه داد
i gave up the idea	ازان خیال صرف نظر کردم
i gave up the idea	از ان خیال منصرف شدم
she gave me a kiss	مرابوسه زد
to ask permission	اذن گرفتن
by permission of	با اجازه
asking for permission	استجازه
to ask [someone] for permission	[از کسی] اجازه گرفتن
to ask permission	اجازه خواستن
permission	اجازه کاربر خاص برای دستیابی به منابع اشتراکی یا قضایی از دیسک
permission	مجوز
permission	مرخصی
permission	دستور پروانه
permission	رخصت
permission	اذن
permission	اجازه
by permission of	باجازه
The girl got panicky and gave herself away .	دخترک دستپاچه شد وخودش را لو داد
He gave the inemy no respite .	به دشمن مهلت نداد
She gave me a significant ( knowing ) look .	نگاه پر معنی یی به من کرد
they gave him a fine sendoff	ایین بدرود راباوی بجااوردندبرایش دعای خیرکردند
He gave me a square deal .	بامن منصفانه معامله کرد
She gave me a raw deal .	بامن بد معامله کرد
You gave me the wrong key .	کلیدی که به من دادی عوضی بود
They gave him a sound thrashing .	اورا کتک مفصلی زدند
She gave us quite a decent dinner.	یک شام خیلی حسابی به ماداد
i gave the beggar one rial	یک ریال به ان گدا دادم
i gave it a slight press	انرا کمی فشار دادم
exception	استثناء
by way of exception	بطور استثناء
exception	استثنا
exception	چیزی باسایر چیزها در همان دسته بندی متفاوت باشد
exception	روتین هاوتوابعی که اثرات خطا را تشخیص و تصحیح می کنند. به طوری که سیستم پس از تشخیص خطا قابل اجرا باشد
exception	ذخیره سازی لغات و نیازها و خصوصیات مخصوص آنها برای پردازش کلمه و ترکیب تصویر
take exception to <idiom>	مخاف صحبت کردن
with the exception of	به استثنا به جزء
exception	اعتراض
to take exception to anything	به چیزی اعتراض کردن
take exception to	اعتراض کردن به
exception	رد
An exception is ...	میان استثناء ... است.
permission to stay	جواز اقامت
permission to reside	جواز اقامت
permission to reside	پروانه اقامت
permission to stay	پروانه اقامت
to obtain permission	اجازه گرفتن
planning permission	اجازه عمران و ابادی اراضی
prior permission	اجازه قبلی پرواز
to obtain permission	تحصیل اجازه کردن
to pray permission	در خواست اجازه کردن
He asked permission to come in.	اجازه خواست بیاید تو
It gave me a great glee. I was delighted .	دلم خنک شد
to make an exception	استثنا کردن یا قائل شدن
exception reporting	گزارش گیری مخصوص
as a special exception <adv.>	بطور استثناء
de minimis exception	به خاطر جزئی بودن استثنا به حساب آمدن
as a special exception <adv.>	استثنأ
there is no exception to that rule	ان قانون استثناء ندارد
make an exception	استثناء قائل شدن
There's an exception to every rule.	برای هر قانونی استثنائی وجود دارد.
bill of exception	اعتراض نامه
divide exception	استثناء تقسیم
divide exception	خطای تقسیم
exception of judgl	ردکردن داوریا دادرس
exception conoition	وضعیت استثنایی
exception handling	استثنا گردانی
She gave me her phone number , but I'll be blessed if I can remember it !	شماره تلفن خودش را به من داد ولی مگریادم می آید !
I take exception to the tone of your remarks.	من به لحن سخنان شما اعتراض می کنم.
The exception proves the rule.	استثنا قاعده را ثابت میکند.
Can I go earlier today, just as a special exception?	اجازه دارم امروز استثنأ زودتر بروم؟
she doesnt even cough without her husband s permission(consent)	بدون اجازه شوهرش آب نمی خورد
Excepting [With the exception of] two students, no one could answer the last question correctly.	به غیر از دو دانش آموز هیچ کس نتوانست آخرین پرسش را درست پاسخ بدهد.