Dictiornary-Farsi | This sort of propaganda is for home consumption | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (10 milliseconds)

English	Persian
This sort of propaganda is for home consumption	این گونه تبلیغات برای مصرف داخلی است


Other Matches

home consumption	مصرف خانگی
home consumption	مصرف داخلی
Please be (feel ) at home . Please make yourself at home .	اینجا را منزل خودتان بدانید ( راحت باشید و تعارف نکنید )
propaganda	پروپاگاند
propaganda	اوازه گری
propaganda	تبلیغات
propaganda	تبلیغ
counter propaganda	پاداوازه گری
white propaganda	تبلیغات سفید
white propaganda	تبلیغاتی که هدف ان از پیش اعلام شده باشد
election propaganda	تبلیغات انتخاباتی
grey propaganda	تبلیغات منفی
grey propaganda	تبلیغات خاکستری
counter propaganda	تبلیغ متقابل
black propaganda	تبلیغات سیاه
political propaganda	تبلیغات سیاسی
black propaganda	تبلیغات خطرناک
The hotel was home from home .	هتل مثل منزل خودمان بود ( راحت وکم تشریفات )
Home , sweet home .	هیچ کجا منزل خود آدم نمی شود ( ازنظرراحتی وغیره )
consumption	صرف
consumption	سوختن
consumption	مصرف
overall consumption	مصرف کل
consumption	مرض سل
consumption	زوال
consumption diseconomies	زیانهای مصرفی
consumption economies	صرفه جوئیهای مصرفی
consumption expenditures	هزینههای مصرفی
consumption function	تابع مصرف
consumption goods	کالاهای مصرفی
consumption credit	اعتبار مصرفی
conspicious consumption	مصرف تجملی
conspicuious consumption	مصرف تجملی
aggregate consumption	مصرف کل
power consumption	مصرف قدرت
autonomous consumption	مصرف مستقل
capital consumption	مصرف سرمایه
conspicuious consumption	بکار برده شد
conspicuious consumption	مصرف افراطی مصرفی که هدفش خودنمائی به دیگران است این اصطلاح اولین بار بوسیله تورستین وبلن اقتصاددان امریکائی
consumption history	شرح حال مصرف کالائی خاص
consumption lending	وام مصرفی
consumption rate	نواخت مصرف
mass consumption	مصرف انبوه
mass consumption	مصرف کلان
national consumption	مصرف ملی
nonrival consumption	مصرف غیر رقابتی
optional consumption	مصرف اختیاری
per capita consumption	مصرف سرانه
permanent consumption	مصرف دائمی
power consumption	مصرف برق
present consumption	مصرف جاری
present consumption	مصرف حال
productive consumption	مصرف مولد
rate of consumption	نرخ مصرف
rival consumption	مصرف رقابتی
transitory consumption	مصرف انتقالی
transitory consumption	مصرف گذرا
unproductive consumption	مصرف بیهوده
irrigation consumption	مصرف ابیاری
consumption rate	میزان مصرف
consumption rate	اهنگ مصرف
consumption schedule	جدول مصرف
consumption theory	نظریه مصرف
domestic consumption	مصرف خانگی
energy consumption	مصرف انرژی
fuel consumption	مصرف سوخت
gasoline consumption	مصرف بنزین
private consumption	مصرف خصوصی
indirect consumption	مصرف غیر مستقیم
induced consumption	مصرف القائی
induced consumption	مصرف تشویقی
industrial consumption	مصرف صنعتی
internal consumption	مصرف داخلی
smoke consumption	دودگیری
unproductive consumption	مصرف غیر مولد
consumption possibility line	حد مصرف
consumption possibility line	خط امکانات مصرف
high mass consumption	مصرف انبوه
income consumption curve	منحنی درامد
income consumption curve	مصرف
total consumption burner	مشعل تمام مصرف کن
capital consumption allowance	کسر مصرف سرمایه مترادف با استهلاک سرمایه
price consumption curve	منحنی قیمت مصرف
durable consumption goods	کالاهای مصرفی بادوام
The consumption of suger has gone up this year .	مصرف شکرامسال با لارفته است
per capita water consumption	مصرف سرانه اب
maximal oxygen consumption	حداکثر اکسیژن مصرفی بیشینه اکسیژن مصرفی حداکثر توان هوازی
specific fuel consumption	مصرف سوخت ویژه
age of mass consumption	عصر مصرف انبوه
sort	روش مرتب سازی که مرتب جفت داده ها را عوض میکند
sort	دمساز شدن
sort	جور کردن
nothing of that sort	هیچ همچو چیزی نیست
sort	دسته دسته کردن
sort	سواکردن
sort	سوا کردن
sort	روش مرتب سازی که مرتب جفت داده ها را عوض میکند تا مرتب شوند
sort	مرتب کردن داده طبق سیستم روی دستورات کاربر
sort	برنامهای که امکان مرتب سازی فایلهای جدید وسپس ترکیب آنها به صورت مرتب در فایلهای موجود را فراهم میکند
sort	جوردرامدن
sort	دسته کردن طبقه بندی کردن
sort	الگوریتم مرتب سازی داده ها که داده ها می توانند بیشتر از محل خود در عمل مرتب سازی حرکت کنند
sort	جورکردن
sort of <idiom>	تقریبا تا یک حدی
sort of	بمقدار متوسط
sort	نوع
sort of	نسبتا
sort	قسم
sort	رقم
sort	جور
sort-out	مرتبکردن
sort	گونه
sort	طور طبقه
sort	فرمان SORT
sort of	بمیزان متوسط
sort of	تقریبا
re sort	دوباره جور کردن
nothing of the sort	هیچ همچو چیزی نیست
sort	دسته بندی کردن
sort	پیوستن
post war consumption functions	توابع مصرف پس از جنگ جهانی دوم
brake specific fuel consumption	مقدار سوخت مصرف شده درواحد زمان برای تولید واحدقدرت
maximal oxygen consumption per minute	حداکثر اکسیژن مصرفی دردقیقه بیشینه اکسیژن مصرفی در دقیقه
internal sort	مرتب سازی داخلی
major sort	جورسازی عمده
major sort	مرتب سازی اصلی
internal sort	مرتب کردن درونی
collating sort	مرتب کردن داده
what sort of a thing is it?	چه جور چیزی است
internal sort	جور کردن داخلی
To sort out ones affairs	بکارهای خود سر وصورت دادن
sort generator	برنامهای که یک برنامه مرتب نموده تولید میکند
internal sort	مرتب کردن برنامه فقط با استفاده از حافظه اصلی سیستم
She is the clinging sort.	از آنهایی است که مثل کنه می چسبد
merge sort	ادغام و جور کردن
selection sort	جور کردن گزینشی
selection sort	مرتب کردن گزینشی
shell sort	الگوریتم ذخیره داده که داده ها در هر عمل مرتب سازی بیشتر از یک جابجایی می توانند داشته باشند
sort effort	تعداد مراحل لازم جهت مرتب نمودن یک رکورد نامرتب
sort field	فیلدی در فایل ذخیره شده برای مرتب سازی فایل
sort field	میدان جور کردن
sort field	میدان مرتب سازی
sort field	فیلد مرتب سازی
sort key	کلید جورسازی
sort key	کلید ترتیب
sort merge	جور کردن و ادغام
sort order	نظم ترتیب
tree sort	مرتب کردن درختی
ripple sort	مرتب کردن موجی
minor sort	مرتب سازی جزیی جورسازی فرعی
multilevel sort	ترتیب چند سطحی
multipass sort	جور کردن چند گذری
multipass sort	مرتب کردن چند گذری
multipass sort	جورکردن چند گذری
oscillating sort	مرتب کردن نوسانی
multipass sort	مرتب سازی چند عبوری
oscillating sort	جور کردن نوسانی
polyphase sort	جور کردن چند مرحلهای
polyphase sort	مرتب کردن چند فازی
property sort	جور کردن خاصیتی
tag sort	مرتب سازی برچسب جورسازی برچسب
heap sort	sort tree
external sort	جورکردن خارجی
bubble sort	سورت حبابی
block sort	مرتب کردن بلاکی
block sort	جورسازی کندهای
die sort	جور کردن طاسی
bucket sort	جور کردن دلوی
bubble sort	مرتب کردن حبابی
dictionary sort	ترتیب واژه نامهای
bubble sort	جور کردن حبابی
descending sort	مرتب سازی نزولی
bubble sort	روش مرتب کردن که در آن مرتب جفت جفت داده ها عوض می شوند تامرتب شوند
descending sort	ترتیب نزولی
distributive sort	مرتب کردن توزیعی
ascending sort	مرتب سازی صعودی
alphanumeric sort	مرتب نمودن الفبا عددی
in a kind (sort) of way <idiom>	یک کمی
ascending sort	جورکردن صعودی
external sort	جور کردن خارجی
external sort	مرتب سازی خارجی
exchange sort	جورکردن معاوضهای
i sort of feel sick	یک جوری میشوم
i sort of feel sick	مثل اینکه حالم دارد بهم میخورد
minor sort key	یک فیلد داده که منبع دومی ازتمایزات را که به وسیله انهارکوردها مرتب می شوندفراهم میکند
Never! Not at all !! By no means !There is no such thing at all . Nothing of the sort. Nothing doing.	ابدا"چنین چیزی نیست
We are past that sort of thing .	دیگر این کارها از ماگذشته
ascii sort order	نظم ترتیبی اسکی
major sort key	یک فیلد حاوی اطلاعات که توسط ان اکثر اقلام داده هامی توانند تشخیص داده شده و مرتب شوند
sort merge program	پردازش تعمیم یافته
This sort of talk is threadbare ( outmoded ) .	این حرفها دیگه کهنه شده است
She is self-centerd. she is an opinionated sort lf girl.	دختر خودرأیی است
home	وطن
home	ریز کامپیوتر طراحی شده برای مصرف خانگی که برنامههای کاربردی آن شامل آموزش
home	خانه
may i see you home?	اجازه دهید شمارابخانه
at home	پذیرایی در ساعت معین
may i see you home?	برسانم
home	زمین خودی
home	جا به داخل لوله راندن

This sort of propaganda is for home consumption

این گونه تبلیغات برای مصرف داخلی است