English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2 milliseconds)
English Persian
This stone wont lift. این سنگ از جایش بلند نمی شود ( تکان نمی خورد )
Other Matches
You wont reget it. You wont lose by it . از اینکار بد نخواهی دید
wont معتاد
wont عادت
wont خو گرفتن یا خودادن
wont رسم
wont خو گرفته عادت
wont معتاد به
wont اموخته
If you wont go I wont either . اگر نروی من هم نمی روم
you wont miss so much . <proverb> چیز زیادى از دست نمى دهى .
it wont wash اگرانرابشویندرنگش میرود
You wont catch me going to his house . غلط می کنم دیگه به منزلش بروم
Wont you have sweets (candies) شیرینی میل نمی کنید ؟
I wont buy it at this price . با این قیمت آنرا نخواهم خرید
He wont be back for another six months. رفته که تا 6 ماه دیگه بر گردد
It wont work out in practice . درعمل درست درنمی آید
The cream wont keep tI'll tomorrow . خامه تا فردا خراب می شود
I wont budge an inch. من که از جایم تکان نخواهم خورد
She wont show up today. امروز پیدایش نمی شود
These ink stains wont come out. این لکه های جوهر پاک نمی شود
I wont be bullied . Iwont cringe to power. I refuse to brow-beaten To use force(violence). زیر بار زور نخواهم رفت
There is no point in his staying here . His staying here wont serve any purpose. ماندن او در اینجا بی فایده است
to get a lift from somebody سواری گرفتن از کسی [در خودرو]
to get a lift with somebody سواری گرفتن از کسی [در خودرو]
lift off بلند شدن هواپیما یا موشک
lift-off تخلیه کشتی توسط جرثقیل
lift سواری [گردشگری] [خودرو رانی]
lift آسانسور
useful lift اختلاف بین وزن ثابت ایروستات و وزن کل
lift well چاه بالابر
lift well چاه اسانسور
lift on بارگیری کشتی توسط جرثقیل
lift off جهش اولیه موشک یا گلوله هنگام شروع پرتاب جدا شدن از سکو
Where is the lift? آسانسور کجاست؟
lift-off جدا شدن یک هواپیما یا هررسانگر دیگر از زمین یا ازرسانگر مادر
lift رفع کردن
lift بالارفتن
lift حمل و نقل هوایی
lift فرفیت
lift مقدورات هوایی
lift بار زدن
lift جرثقیل
lift بالابردن
lift بالا دادن
lift حمل کردن
lift اسانسور
lift جر ثقیل بالا بر
lift سرقت کردن
lift مرتفع بنظرامدن بلندی
lift بلند کردن
lift بالابری
lift یک وهله بلندکردن بار
lift دزدی
lift سرقت ترقی
lift پیشرفت
lift ترفیع اسانسور
lift بالارو
lift بالارو دامنه بالابری
lift برا
lift برداشتن
lift وسیله اوج گرفتن هواپیمای بی موتور کندن وزنه از زمین
lift بالا بردن
lift دزدیدن
lift از جاکندن
lift بالا بردن انگشت و رها کردن گوی بولینگ برای ایجاد پیچ
lift بالابر
lift بلند کردن شریک رقص اززمین
stone هسته
stone سنگ
stone هسته دراوردن از تحجیرکردن
stone سنگسارکردن
stone سنگ میوه سنگی
To stone someone . کسی راسنگ باران ( سنگسار) کردن
through stone سنگ سرتاسری
stone a عصرسنگ
stone سنگ قیمتی
stone a عصرحجر
stone saw اره سنگبری
olympic lift بدل کنده یک چاک با کشیدن پای حریف از داخل
lift thrust نسبت برا به تراست
lift truck خودرو دارای جرثقیل
lift truck لیفتراک
lift valve سوپاپ بالارونده
lift van یخدان
poma lift تله اسکی میلهای برای انتقال نفر بنفر
lift van صندوقچه محکم
lift vector بردار برا
olympic lift کنده یک چاک
lift coefficient ضریب برا
opportune lift فرفیت حمل اضافی یا فرفیت حمل باقیمانده
lift wire سیم هایی که بار کششی حاصل از ایجاد نیروی برای بال را متحمل میشوند
lift the ban on رفع توقیف کردن
lift the seizure رفع توقیف
lift strut پایه هایی که بار کششی حاصل از ایجاد نیروی برای بال را متحمل میشوند
lift fire قطع کردن اتش از روی یک هدف
lift fire زیادکردن برد اسلحه
lift fan توربوفنی که با نسبت کنارگذارزیاد تنها بمنظور افزایش نسبت برا به تراست بکاررود
lift dumper کاهنده برا
lift curve منحنی برا
lift frequency تناوب حمل و نقل
lift engine توربوفن یا توربوجتی که محور تراست ان قابل کنترل است
lift frequency تعداددفعات حمل بار
lift helicopter هلی کوپتر باری
lift helicopter هلی کوپترحمل و نقل
to not lift a finger <idiom> اصلا هیچ کاری نکردن
lift cruise توربوفن یا توربوجتی که محور تراست ان قابل کنترل است
lift pass پاس عمقی
lift control کنترل اسانسور
lift pump تلمبه کششی
lift shaft محور بالابر
lift fire بلند کردن اتش
shoe lift پاشنه کش
lift arm دستهبالابر
lift cord طناببالابر
lift span پلبالارو
scenery lift چشماندازآسانسور
face lift عملجراحیکشیدنپوستصورت
Lift up the table. سرمیز رابلند کن
You can lift the piano alone. تنهائی نمی توانی پیانو رابلند کنی
lift a blockade محاصره را پایان دادن
lift [of a pump] مقدار انتقال [تلمبه ای] [مهندسی]
lift [of a pump] مقدار تحویل [تلمبه ای] [مهندسی]
lift [of a pump] مقدار حمل [تلمبه ای] [مهندسی]
to offer somebody a lift به کسی پیشنهاد سواری دادن کردن
to not lift a finger <idiom> دست به سیاه و سفید نزدن [اصطلاح]
to give somebody a lift کسی را سوار کردن
to give somebody a lift به کسی سواری دادن
valve lift کل حرکت خطی سوپاپ لایهای
translational lift برای انتقالی
total lift برای کل
static lift برای استاتیک
suction lift ارتفاع مکش
suction lift ارتفاع نظیر مکش در پمپ
suction lift بلندی مکش
t bar lift تله اسکی دونفره یا کلنگی
ti lift one's head نیرو گرفتن
to give one a lift کسیرا پیش خود سوار کردن وقسمتی از راه بردن
to lift one's hand سوگند خوردن
to lift one's hand دست به سوگند برداشتن
to lift up one's hand دست بدعا برداشتن
to lift up one's heel لگد زدن
to lift up one's horn جاه طلب بودن
to lift up one's horn مغرور بودن
top lift طبقه زیرین پاشنه پا
topping lift مهار بالایی
topping lift طناب وصل به دکل برای نگهداری تیر اصلی افقی
lift axis محور برا
assault lift حمل و نقل هوایی هجومی
air lift دستگاه ابکش با هوای فشرده
airborne lift تناژیکان هوابرد
airborne lift بار هوابرد
dynamic lift برای دینامیکی
heavy lift حمل و نقل هوایی سنگین واحد حمل و نقل هوایی سنگین
amphibious lift ترابری اب و خاکی
amphibious lift حمل ونقل اب خاکی
false lift برای کاذب
dissymmetry of lift ناهم اندزگی برا
assault lift ترابری هجومی
deal lift بلند کردن وزنه تا کمر وپایین بردن
back lift حرکت چوب کریکت به عقب پیش از ضربه
asymmetrical lift برای نامتقارن
hydraulic lift بلند کردن اب به نیروی اب
dead lift کوشش بیهوده
ski lift دستگاه حمل اسکی بازان ویاتماشاچیان به قله کوه تلسکی
center of lift مرکز برا
economic lift عمرقانونی
lift bridge پلبالارو
economic lift عمر قانونی وسیله
derrick lift کشیدن وزنه به روی سینه باپاهای راست
jet lift استفاده از تراست موتورجت
j bar lift تله اسکی میلهای دونفره
ski lift تخت روان
ski lift تله اسکی
crushed stone سنگ شکسته
corner stone سنگ بنا
crushed stone سنگریزه
cope stone سنگ سربنا
black stone مهرهیسیاه
corner stone سنگ سوک
corner stone پایه
corner stone بنیاد اساس
corner stone سنگ کنج
stone deflector منحرفکنندهسنگی
white stone مهرهسفید
stone steps پلهسنگی
stone-cold بسیارسرد
foundation stone سنگبنا
lithographic stone سنگچاپزغالی
precious stone سنگ قیمتی
trass stone سنگ سیمان طبیعی
the stone was worn سنگ ساییده
dumping stone خرده سنگ
ear stone سنگ گوش
stone reserve ذخیره سنگ
stone work جایگاه سنگ تراشی
stone work کار سنگی
stone ware سفالینه بسیار سخت
stone tongs گاز انبر سنگبری
the stone was worn شد
dimension stone سنگ ساختمانی که به ابعاد معین بریده شده است
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com