Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 165 (9 milliseconds)
English
Persian
This way please. store across the street.
بفرمائید از این طرف
Search result with all words
The store across the street.
فروشگاه آنطرف خیابان
Other Matches
through street
راه ترانزیت
an off street
کوچه فرعی
up the street
بالای خیابان
street
راه
by street
کوچه پرت
street
کوی
It's one-way street.
آن خیابان یک طرفه است.
street value
پولیکهبابتدریافتموادمیشود
street
خیابان
street
کوچه
street
خیابانی جاده
street
مسیر
street traffic
ترافیک
[جاده]
street betting
جرم قمار و شرط بندی درمعابر عمومی
street car
راه اهن شهری
street car
تراموای
to veer off the street
از جاده منحرف شدن
[ترا فیک]
street crossing
تقاطع
street gauge
الگوی سطح راه
street traffic
رفت و آمد
[مثال در جاده یا خیابان]
in queer street
درمضیقه گرفتاربدهی
in queer street
درسختی یاتنگی
grub street
اشغال گذرنویسندگان
grub street
شاعرخانه
lombard street
خیا بان صرافان و بانک دارهادر شهر لندن
man in the street
فرد معمولی
man in the street
ادم متعارفی
stop street
خیابان فرعی
on easy street
<idiom>
در رفاه
on easy street
<idiom>
در ناز و نعمت
Do you have a street map?
آیا نقشه خیابانها را دارید؟
man in the street
<idiom>
مردم عادی یا متوسط
street arab
بچه کوچه گرد
street arab
بچه ولگرد
in queer street
دچار رسوایی
At the end of the street.
درته خیابان
on easy street
<idiom>
پول کافی برای زندگی راحت داشتن
tolay street on
تاکید کردن
tolay street on
اهمیت دادن
tolay street on
باتکیه تلفظ کردن
Where does this street lead on to ?
این خیابان یکجا می خورد ؟
Downing Street
خیابان داونینگ
Downing Street
دولت انگلیس
Downing Street
نخست وزیر
Fleet Street
خیابان فلیت
high street
خیاباناصلیشهر
Fleet Street
جراید لندن
Fleet Street
مطبوعات
street bet
شرطخیابانی
street light
تیرچراغبرقخیابان
street credibility
داراینقطهنظراتمشترک موردقبولعام
Wall Street
مرکز بانکها و سرمایه داران نیویورک
to get the key of the street
بی خانه بودن
to get the key of the street
جای شب ماندن نداشتن
the open of a street
دهنه خیابان
street gutter
جوی
street gutter
ابرو
street gutter
نهر کنار خیابان و راه
street hockey
نوعی هاکی در زمین یا کوچه بدون کفش اسکیت
street inlet
دریچه ورود فاضلاب سطحی
street lighting
روشنایی خیابان
street lightning
روشنی راه و خیابان
street offences
جرائم خیابانی
street offences
اعمالی که هر گاه در خیابان صورت پذیرد جرم است
street orderly
سپور
street orderly
مامورتنظیف ماموراحتساب
street orderly
جانورلاشه خور
street orderly
سپوری کردن
street railway
خطوط تراموا
street virus
ویروس معمولی
street crossing
چهارراه
in store
<idiom>
آماده بوقوع پیوستن
in store
موجود
store of value
منبع ارزش
in store
اماده
store
اندوختن
store
انبار ناو
store
مغازه بزرگ
store
دخیره کردن
store
انبارکردن اندوخته
store
ثباتی درCPU که داده را پیش از پردازش یا جابجایی به محلی از حافظه نگه می دارد
store
ثباتی درCPU که حاوی آدرس محل بعدی دستیابی است
store
انبارکردن
store
دکان ذخیره
store
انباره
store
انبار
store
مخزن
store
ذخیره اندوخته
store
موجودی
store
مغازه دکان
store
فروشگاه
store
اندوختن انبار کردن
store
ذخیره کردن
store
ذخیره
store
واحدی در سیستم کامپیوتری برای ذخیره اطلاعات
store
سیستم ارتباطی پست الکترونیکی که پیام را پیش از ارسال مجدد ذخیره میکند
d. store
مغازه بزرگ
to store up something
انباشتن چیزی برای استفاده در آینده
in store
اندوخته
store
حافظه یا بخشی از سیستم کامپیوتری که داده و برنامه برای استفادههای بعدی نگهداری می شوند
store
انباره کردن
store
ذخیره داده که بعداگ در صورت نیاز مورد استفاده قرار می گیرد
store
می باقی می ماند
store
سیستم ذخیره سیگنال کنترل ارتباطی در کامپیوتر به صورت برنامه
i walked a cross the street
از این سر خیابان قدم زدم به ان سر
band street writer
یک برنامه پردازش کلمه که توسط شرکت BUNDSOFTWARE BROADER ساخته شده است
What does Main Street think of this policy?
بازاریها و خانواده های متوسط چه نظری در باره این سیاستمداری دارند؟
I was standing at the street corner .
درگوشه خیابان ایستاده بودم
to pave the street with stone
خیابان را سنگ فرش کردن
on Carey Street
[British E]
<adj.>
ورشکسته
main store
حافظه رایانه
[علوم کامپیوتر]
set store on (by)
<idiom>
خواستارنگهداری ،ارزش زیاد داشتن
main store
حافظه کامپیوتر
[علوم کامپیوتر]
department store
فروشگاه بزرگی که انواع مختلف کالا در ان بفروش میرسد و هر کالا در بخش خاص خود عرضه میگردد
bonded store
انبار گمرک
bonded store
انباری که کالاهای وارداتی در ان نگهداری میشود
capacitor store
انباره خازنی
computer store
فروشگاه کامپیوتر
control store
انباره کنترل
external store
انباره خارجی
general store
فروشگاهی که همه نوع جنسی در ان یافت میشود ولی قسمت بندی نشده
internal store
بخشی از RAM Rom که واحد پردازش مرکزی مستقیما وصل است بدون نیاز به واسط
local store
ذخیره محلی
backing store
انباره پشتیبان
store-rooms
انبار خانگی
chain store
فروشگاه زنجیری فروشگاههای مشابه متعلق به یک شرکت یا کالا
store room
جای انبار کردن
store room
انبار
store room
انبار خانگی
store-room
جای انبار کردن
store-room
انبار
store-room
انبار خانگی
store-rooms
جای انبار کردن
store-rooms
انبار
beam store
انبار پرتویی
store and forward
انبارش و ارسال
store and forward
ذخیره و ارسال
two level store
انباره دو سطحی
sand store
انبار ماسه
convenience store
خواربار فروشی کوچک
pushdown store
انباره پایین فشردنی
permanent store
انباره دائمی
department store
فروشگاه بزرگ
magnetic store
حافظه یا منبع مغناطیسی
Main Street
[American English]
کسب و کار و خانواده های متوسط در اجتماعی به عنوان یک گروه
It's Lombard Street to a China orange.
<idiom>
کاملا مسلم وقطعی است.
It's Lombard Street to a China orange.
<idiom>
بطور قطع
[حتما]
اتفاق می افتد.
The cab neared
[approached]
20th Street.
تاکسی به خیابان بیستم نزدیک شد.
ten cent store
فروشگاه دارای کالاهای ارزان
grocery store
[American E]
خواربار فروشی
You name it , they have it in thes department store.
هر چه تو بگویی دراین فروشگاه می فروشند ( دارند )
to set no great store by
قیمتی ندانستن
voice store and forward
ذخیره و ارسال صدا
magnetic tape store
منبع یا حافظه نوارمغناطیسی
to check out that new clothing store
نگاهی به آن فروشگاه لباس تازه انداختن
commissary store annex
شعبه فروشگاه مواد غذایی پادگان
I wonder what lies in store for me in the future.
من دوست داشتم بدانم که برای من در آینده چه پیش می آید.
to set no great store by
مهم ندانستن
grocery store
[American E]
بقالی
He is on easy street . He is in clover. His bread is buttered on both sides .
نانش توی روغن است
I walked past the shop ( store ) .
از جلوی فروشگاه گذشتم
Plants store up the sun's energy.
گیاهان انرژی خورشید را ذخیره میکنند.
up one's street
[British English]
, down one's alley
[American English]
مناسب ذوق وسلیقه
[مهارت درچیزی ]
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com