Dictiornary-Farsi | To apply ones experience. | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 53 (1 milliseconds)

English	Persian
To apply ones experience.	تجربه خود رابکار گرفتن


Other Matches

without experience	بی تجربه ناازموده
experience	اروین
experience	ورزیدگی
experience	ازمودگی کارازمودگی
experience	تجربه ازمایش
experience	تجربه کردن کشیدن
experience	تحمل کردن
experience	تمرین دادن
to have experience in something	آزمودگی در چیزی داشتن
experience	ازمون
experience	تجربه
immediate experience	تجربه بیواسطه
driving experience	تجربه رانندگی
aha experience	تجربه اهان
We all learn by experience.	ما همه از روی تجربه ( کردن ) می آموزیم
He has not enough experience for the position.	برای اینکار تجربه کافی ندارد
traumatic experience	تجربه اسیب زا
To experience the vicissitudes of life .	تلخ وشیرین زندگی راچسبیدن
His failure was a bitter experience.	شکستن تجربه تلخی شد
To experience great hardships.	سختیها ومشقات بسیاری را تجربه کردن (متحمل شدن )
Experience has shown (proved) that …	تجربه نشان داده است که …
apply	بهم بستن
This does not apply to . . .	در رابطه با . . . کاربرد ندارد.
This does not apply to . . .	در مورد . . . صدق نمی کند.
apply	متصل کردن
apply	قابل اجرا بودن
apply	شامل شدن
apply	درخواست دادن
apply	درخواست کردن
apply	بکارزدن
apply	اعمال کردن
apply	استعمال کردن
apply	صدق کردن درخواست کردن
apply	اجراکردن
apply	بکاربستن
apply	بکار بردن
apply	درخواست کردن شامل حال بودن
apply	تقاضا برای چیزی معمولا به صورت نوشته
apply	تاثیر گذاشتن یا لمس کردن
apply for a divorce	تقاضای طلاق کردن
to apply for leave	درخواست مرخصی کردن
to apply to a court	به دادگاه رجوع کردن [حقوق]
the law does not apply to him	او مشمول قانون نمیشود قانون شامل او نمیشود
to apply a leech	زالو انداختن
apply glaze	لعاب کردن
to make an application [to apply]	درخواست کردن
to apply to the court of arbitration	به دادگاه حکمیت رجوع کردن [حقوق]
apply a correct holt	اجرای فن صحیح کشتی
to apply for written testimony	استشهاد تمام کردن
to apply for written testimony	court of out
What is good for the goose is good for the gander . One cant apply double standards .	یک بام ودو هوانمی شود
His objection doesnt apply . His objection is not valid .	ایرادش واردنیست

To apply ones experience.

تجربه خود رابکار گرفتن