English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (2 milliseconds)
English Persian
To bark up the wrong tree. <idiom> [سوراخ دعا را گم کردن]
Search result with all words
bark up the wrong tree <idiom> [درمورد چیزی گمان اشتباه کردن]
Other Matches
backing up the wrong tree <idiom> [دنبال چیزی در جای اشتباهی گشتن]
bark پوست درخت
to bark پارس کردن
bark پوست کندن درخت
bark پوست
bark پوست کندن
bark وغ وغ کردن
bark عوعو
tan bark جفت :پوست درخت بلوط
blue bark تقاضای هزینه سفر و معاش حرکت
blue bark گزارش حرکت
iron bark یکجور اوکالیپتوس که پوست ان سفت است
ring bark پوست درختی را حلقه ایی بریدن
peruvian bark پوست درخت گنه گنه
Whay keep a dog and bark yourself?. <proverb> چرا سگ نگه داشته اى و خود پارس مى کنى؟.
bark is worse than one's bite <idiom> به بدی چیزی که به نظر میرسه،نبودن
tree bench [bench encircling a tree trunk] نیمکت [دور تنه ] درخت
The convict cannot distinguish between right and wrong [distinguish right from wrong] . این مجرم نمی تواند بین درست و نادرست را تشخیص [تشخیص درست را از نادرست] بدهد.
to know right from wrong تشخیص دادن
There is something wrong with the ... ... عیب دارد.
that is wrong غلط است
something is wrong with you یک کسالتی دارید
There is nothing wrong with you . You are all right . هیچیت نیست
to believe wrong اشتباه گمان کردن
to wrong بیعدالتی کردن
what is wrong with that? مگراین چه عیبی دارد
to wrong غیر منصفانه رفتار کردن
something is wrong with you یک چیزی تان هست
she went wrong گمراه شد پالانش کج شد
she went wrong راه خطارفت
There is something wrong with the ... ... خراب است.
You're on the wrong way. راه را اشتباهی آمدید.
to know right from wrong خوب را ازبد
to go wrong بدکارکردن
i took the wrong way راه خطا رفتم
wrong un پرتاب توپ پیچ دار کریکت
to go wrong خراب شدن
to be in the wrong مقصربودن
go wrong خراب شدن
go wrong بد کار کردن
to be in the wrong حق نداشتن زورگفتن
to be in the wrong دراشتباه بودن
in the wrong <idiom> اشتباه ،درستی حقیقت
that is wrong درست نیست
You're on the wrong way. جاده را اشتباهی آمدید.
wrong خطا
wrong تقصیر و جرم غلط
wrong ناصحیح
What's wrong with it? از چه چیز این خوشت نمی آید؟
wrong غیر منصفانه رفتار کردن
wrong بی احترامی کردن به
wrong سهو
wrong اشتباه
wrong پیام صحیح نیست
to go wrong بد از آب در آمدن [داستانی]
What has he done wrong? [مگر] او [مرد] چه خطایی [جرمی] کرده است؟
There is nothing wrong with it. این هیچ ایرادی ندارد.
What's wrong? چه باکت است؟
What's wrong? چی ناراحتت می کند؟
What's wrong? چی نگرانت می کند؟
wrong پیام غلط است
Something is wrong. عیبی درکار [این موضوع] است.
to go wrong خراب شدن [موقعیتی]
to do something wrong در چیزی دو به هم زدن
to go wrong موفق نشدن
am i right or wrong ایامن درست میگویم یانه ایاحق بامن است یانه
to do something wrong شیطنت کردن در چیزی [شوخی]
wrong ناحق
What's wrong? چه خبر است؟
What's wrong? موضوع چه است؟
wrong مخالف اخلاق یا قانون
to read wrong اشتباه [ی] خواندن
wrong-headed سرسخت
you guessed wrong حدس شما خطا رفت
wrong-headed کجرو
queen can do no wrong بیان اصل عدم مسئوولیت ملکه یاپادشاه است در سیستم مشروطه
It is wrong to steal . دزدیدن (دزدی )کار غلطی است
I haven't done anything wrong. من هیچ خطایی [جرمی] نکردم.
rub some one the wrong way کسی را عصبانی کردن
to make r. for a wrong بی عدالتی یا خطایی را جبران کردن
to put one in the wrong اشتباه
to put one in the wrong کسیرا ثابت کردن
wrong-headed مصر
wrong-foot باعث بر هم خوردن تعادل حریف در یک بازی ورزشی شدن.
What is wrong ? what is the snag ? عیب کار کجاست ؟
The wrong answer. جواب غلط
We got into the wrong bus . سوار اتوبوس غلطی ( اشتباهی ) شدیم
According to his own lights , he was doing nothing wrong at all. آن طور که عقلش قد می داد اعمالش صحیح بنظرش می آمد
rub someone the wrong way <idiom> خشمگین کردن با چیزی که شخص میگوید یا انجام می دهد
wrong-headed لجباز
wrong-headed کلهشق
to suffer wrong بیعدالتی دیدن
to take the wrong turn اشتباهی [با ماشین] پیچیدن
to suffer wrong مظلوم واقع شدن
wrong answers پاسخهای نادرست
It was wrong of you to take the bicycle . کار غلطی کردی که دوچرخه را برداشتی
wrong information اطلاعات نادرست
you guessed wrong غلط حدس زدید
you guessed wrong درست حدس نزدید
get off on the wrong foot <idiom> بد شروع کردن
queen can do no wrong ملکه نمیتواند خطا کند
he did the wrong thing کارغلطی کرد
he is on the wrong scent سر رشته کار را گم کرده است
he did the wrong thing نبود
he did me a great wrong خطای بزرگی .....
he did me a great wrong بیعدالتی بزرگی نسبت به من کرد
he did the wrong thing کاری کرد که درست
civil wrong خطای مدنی
i am on the wrong side of 0 من بیش از 05 سال دارم
bishop of the wrong colour فیل بد رنگ شطرنج
wrong side of the tracks <idiom> قسمت فقیرنشین شهر
get up on the wrong side of the bed <idiom> از دنده چپ بلند شدن
To be mistaken (wrong ,in error) دراشتباه بودن
I made a mistake . I was wrong. من اشتباه کردم
to piss off the wrong people <idiom> آدمهای دارای نفوذ و قدرت زیاد را عصبانی کردن
wrong side of a cloth پشت پارچه
the wrong side outward پشت رو
bet on the wrong horse <idiom> قضاوت اشتباه درموردچیزی
the wrong side outward وارونه
get out of bed on the wrong side <idiom> ازدنده چپ بیدار شدن
You gave me the wrong key . کلیدی که به من دادی عوضی بود
Whichever way I did it ,It came out(turned out)wrong. هر طور کردم غلط درآمد
the wrong side of a blanket پشت پتو
the f. of a tree برگهای درخت
tree مشاهده پروندههای ذخیره شده روی دیسک ه برای نشان دادن پرونده ها و زیرپرونده ها مرتب شده اند
before the tree جلو درخت
tree فرمان TREE
tree بدرخت پناه بردن
tree درخت
tree قالب کفش چوبه دار
tree شجره النسب درخت کاشتن
tree بشکل درخت شدن
tree درتنگنا قرا ردادن
tree شاخسار
tree روش سریع انتخاب که اطلاع اولین مرتب کردن در مرحله دوم استفاده میشود تا سرعت انتخاب بالا رود
tree سیستم ساختار داده که هر داده به دادههای دیگر بوسیله انشعابها وصل است .
tree مین میکند
tree سیستم داده که هرداده یا گره آن فقط دو انشعاب دارند
tree شجر
to hit the wrong key [on the PC/phone/calculator] اشتباه تایپ کردن صفحه [کلید یا تلفن]
I hate to rain on your parade, but all your plans are wrong. از اینکه کارت را مختل کنم بیزارم، اما برنامه هایت همگی اشتباه هستند.
to hit the wrong key [on the PC/phone/calculator] اشتباه روی دکمه ای فشار دادن [کلید یا تلفن]
flame tree درختان وبوته هاییکه دارای گلهای درخشان اتشی یا زرد رنگ هستند
gallows tree چوبه دار
date tree درخت خرما
decision tree اقدامات لازم جهت تصمیم گیری
lemon tree درخت لیمو
Coniferous tree درخت جوزدار [ از فامیل کاج ]
gender tree شجره نامه
Deciduous tree درخت برگریز
fir tree درخت صنوبر
coffee tree درخت قهوه
A tree is known by its fruit. <proverb> درخت از میوه اش شناخته مى شود.
decision tree مسیر تصمیم گیری
A tree is known by its fruit . <proverb> درخت با میوه هایش شناخته مى شود .
decision tree درخت تصمیم
ebony tree خرماندو
crown tree شمع
cross tree رابط عرضی دکلها
dragon tree درخت خون سیاووشان
fig tree درخت انجیر
cornel tree درخت زغال اخته
oak tree درخت بلوط
family tree شجره
family tree نسب نامه
family tree شجره نامه
Christmas tree جعبه کنترل حاوی چراغهای رنگی
cross-tree [رابط عرضی دکلها]
abel tree درخت سپیدار که نام لاتین ان alba populus است
agriot tree چوب چپق
apple tree درخت سیب
binary tree درخت دودویی
to prune a tree درختی را آراستن
to lop a tree درختی را آراستن
to prune a tree سرشاخه درختی را زدن
to lop a tree سرشاخه درختی را زدن
plane tree درخت چنار
pulm tree درخت نارگیل
axle tree میله میان دو چرخ
almond tree درخت بادام
box tree درخت شمشاد
chaste tree دل اشوب
chaste tree فلفل بری
cherry tree درخت گیلاس
chocolate tree درخت کاکائو
christmass tree ضربهای در بولینگ که میلههای 3 و 7 و 01 را برای راست دست و میلههای 2 و7 و 01 را برای چپ دست باقی می گذارد
clothes tree چوب لباسی
clothes tree چنگک لباس
boot tree قالب چکمه یا پوتین
binary tree درخت دودوئی
china tree شالسنجان
china tree زیتون تلخ
walnut tree درخت گردو
tree of life درخت زندگی [این نگاره بگونه های مختلف در فرش های مناطق مختلف بکار رفته و جلوه ای از حیات انسان را تداعی می کند.]
balsam tree درخت بلسان
barren tree درخت بی میوه
bean tree درخت خرنوب
the foot of the tree پای درخت
joshua tree درخت خنجری یا ابره ادم جنوب شرقی امریکا
mastic tree درخت بنه
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com