Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English
Persian
To be a master of ones craft.
درفن خود استاد بودن
Other Matches
craft
شناوک
craft
شناوه کوچک
craft
کشتی وسیله سرگرمی هنر دستی قایق
craft
وسیله حمل و نقل
craft
مهارت نیرنگ
craft
صنعت
craft
هنر
craft
پیشه
craft
حرفه
mother craft
مادری
state craft
سیاستمداری
leech craft
پزشکی
king craft
سیاست پادشاهی
king craft
سیاست
king craft
کشورداری
hover craft
هواناو
hover craft
هاور کرافت
craft union
اتحادیه متشکل از متخصصین فن یاصنعت یا حرفه خاص
landing craft
کرجی ساحلی
air craft
هواپیما
assault craft
ناوچه نیروبر
assault craft
ناوچههای هجومی اب خاکی قایق نفربرهجومی اب خاکی
craft guild
صنف پیشه وران
craft union
اتحادیه صنفی
mother craft
بچه پروری
rotor craft
هواپیمای ملخ دار
stage craft
فن درست کردن نمایش
space craft
فضاپیما
wood craft
جنگل شناسی از لحاظ شکار
small craft
کشتیهای کوچک ضتی ب
small craft
کرجی ها
service craft
قایق گشتی
service craft
ناوهای خدماتی دریایی
small craft warning
پرچم قرمز یا چراغ قرمزبعلامت باد شدید و دریای خطرناک
craft revolving fund
حساب اعتبار مربوط به امادهنرهای دستی اعتبار خریدوسایل صنایع دستی
craft reimbursable supply
اماد قابل جایگزین مربوط به هنرهای دستی اماد مصرف شدنی هنرهای دستی
landing craft assault
قایق نیرو پیاده کن
landing craft raiding
قایق هجومی
landing craft tank
ناو تانک پیاده کن
tile maker's craft
کاشیگری
old master
نقاشی هر یک از این هنرمندان
master's
فوقلیسانسه-دارایمدرکMAیاMSc
master
ماهر شدن
master
ارباب صاحب
master
مهمترین شخص یا وسیله در سیستم . به روزترین و درست ترین فایل
old master
هر یک از نقاشان بزرگ اروپایی قبل از قرن هیجده
to be a master of
در اختیار خودداشتن
to be a master of
دارا بودن
the master
در
the master
خداوند
master
چیره دست شدن
master of
سرپرست گروه شکار روباه
master off
استاد شمشیربازی
master
مجموعه دادههای مرجع لازم برای یک برنامه کاربردی که متناوبا بهنگام میشود
master
اصلی
master
مخدوم
master
صاحب
master
پیر
master
مدیر مرشد
master
رئیس
master
کارفرما
master
ارباب استاد
master
چیره دست
master
دانشور
master
قطعه کار اصلی
master
جامع
master
ماهرشدن
master
استاد شطرنج
master
رام کردن
master
تسلط یافتن
master
تسلط یافتن بر
master
استادشدن
master
ماهر شدن در چیزی
master
خوب یادگرفتن
master
کسب مهارت کردن
master
کاپیتان کشتی
master
مدل اصلی
master
1-دیسکی که حاوی تمام فایلهای یک کار است . 2-دیکی که حاوی کد سیستم عامل کامپیوتر است که پیش از عملیات سیستم باید باز شود
master
کامپیوتر در سیستم چند پردازنده که سایر پردازنده ها و کارهای اختصاص داده شده را کنترل میکند
master
و وقتی کامپیوتر روشن میشود بار میشود.
master
داده مرجع که در فایل اصلی ذخیره شده است
master
رسانه مغناطیسی که حاوی تمام برنامههای مورد نیاز یک برنامه کاربردی است
master
آموزش و فهمیدن یک زبان یا فرآیند
master
سیستم با کامپیوتر کنترل اصلی و یک فرعی که از اصلی دستور می گیرد
master
سیستمی که هر پردازنده آن اصلی و مخصوص یک کار است
master
نرم افزاری که عملیات سیستم را کنترل میکند
master
ترمینالی در شبکه که نسبت به سایرین تقدم دارد و توسط مدیر سیستم برای تنظیم سیستم یا انجام دستورات مقدم به کار می رود
master
نوار مغناطیسی که حاوی تمام توابع حیاتی سیستم عامل است
master
اولین کارت پانج در بسته که حاوی اطلاعاتی درباره بقیه کارتهاست
master
سیگنال زمانی که تمام قط عات سیستم با آن سنکرون می شوند
master stroke
استادی
master stroke
هنر نمایی
master station
پست اصلی مخابرات
master tape
شاه نوار
master stroke
شاهکار
master workman
سر کارگر
master workman
استاد کار
master workman
سرکارگر
master's certificate
گواهینامه فرماندهی
master station
ایستگاه اصلی
master station
شاه ایستگاه
master of the time
صاحب الزمان
master pick
پایین ترین دندانه تیغه اسکیت
master tooth
پایین ترین دندانه تیغه اسکیت
master plot
نقشه راهنمای اصلی عکس برداری هوایی
master program
شاه برنامه
master race
نژاد برتر
master rod
شاتون اصلی
master routine
شاه روال
master sergeant
استوار ارشد نیروی زمینی
master sergeant
سرگروهبان
master service
انشعاب اصلی
master physician
سر پزشک
master slave
ارباب و برده
master slice
شاه قاچ
master tournament
مسابقه ازاد سالانه گلف بین قهرمانان دعوت شده
mint master
رئیس ضرابخانه
missile master
دستگاه توزیع اتش کامپیوتری پدافند هوایی
ship's master
افسرارشد کشتی
singing master
اموزگار سرایش
master cord
ریسماناصلی
Master of Arts
صاحب درجهای از دانشگاه که اصولا` میتواند در دانشگاه اموزگاری کند
master menu
برنامه غذایی اصلی یکان
taxing master
مامور وصول مالیات هزینه دادرسی
whore master
جنده باز
master keys
قاعده کلی شاه کلید
master keys
کلید چندین قفل
master key
قاعده کلی شاه کلید
truck master
مامور یا سرپرست چندکامیون
wagon master
رئیس قطار
ship's master
کاپیتان کشتی تجاری
Master of Science
فوقلیسانسMSc-
pilot master
سر راهنما
master key
کلید چندین قفل
property master
متصدی اثاثیهای که در روی صفحه نمایش بکار میرود
ring master
رئیس سیرک
master agreement
چهارچوب توافق
[حقوق]
master agreement
توافق اولیه
They all acknowledge him master .
همه او را به استادی قبول دارند
sailing master
افسری که موافب راندن کرجیهای تفرجی است
scout master
در پیشاهنگی :سر رسد
question-master
فردپرسشگردریکمسابقهیاامتحان
master of ceremonies
متصدی تفریحات یا معرف نطاق جلسه
wagon master
مسئول واگن
master of the horse
کسیکه گماشته بر امورخانواده سلطنتی است میراخور
master plan
نقشه کلیات
harbour master
متصدی بندر
harbour master
رئیس بندر
harbor master
راهنمای بندر
harbor master
مامور تنظیم حمل ونقل وامور بندرگاه
harbor master
رئیس بندر
globe master
نوعی هواپیمای باری سنگین چهار موتوره
french master
فرانسه
french master
اموزگار
harbour master
مسئول بندر متصدی لنگرگاه
he is a past master in
او در استاد یا کهنه کار است
language master
زبان اموز
language master
اموزگار زبان
iron master
رئیس کارخانه اهن سازی یا اهن ریزی
iron master
اهن ساز
international master
استاد بین المللی شطرنج
head master
مدیر اموزشگاه
head master
مدیر مدرسه
head master
رئیس
drop master
سرپرست پرش
drop master
مدیر پرش
master switches
کلید اصلی
master switch
کلید اصلی
master of ceremonies
رئیس تشریفات
past master
استاد قدیمی
past master
استاد پیشین
master plans
نقشه مجموعه
master plans
نقشه کلیات
master plan
نقشه مجموعه
station master
رئیس ایستگاه
beach master
افسر لجستیک در عملیات اب خاکی رئیس اسکله
drill master
مشق دهنده
dock master
راهنمای حوض
master of the court
مدیر دفتر دادگاه
chess master
استاد شطرنج
cargo master
نوعی هواپیمای باری
cargo master
هواپیمای کارگوماستر
candidate master
نامزد استادی شطرنج
beach master
رئیس بارانداز
master at arms
درجه دار انتظامات ناو درجه دار ارشد ناو
master mind
عقل کل
master compass
قطبنمای الکتریکی اصلی قطبنمای اصلی
master console
پیشخوان اصلی
master file
فایل اصلی پرونده اصلی
master mind
فکر بزرگ
master data
شاه داده
master data
شاه دادهها
master data
دادههای اصلی
master document
مدرک اصلی
master menu
لیست مبنای جیره غذایی اصلی
master mariner
ناخدای کشتی بازرگانی
master clock
زمان سنج اصلی
master clock
شاه زمان سنج
master builder
معمار
master builder
بنای مقاطعه کار
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com