English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 123 (7 milliseconds)
English Persian
To be itching fo r a fight . To be on the war path. سر دعوا داشتن
Other Matches
itching خارش
She is prone to it . She is itching for it . ماده اش مستعد است
itching palm <idiom> حریص بودن
He has an itching palm . دستش کج است ( اهل دزدی است )
itching palm کف خارش دار
itching palm دست رشوه گیر
itching palm دست گیرنده
fight جنگ
fight نبرد
fight پیکار
fight زدوخورد
fight جنگ کردن
fight کارزار
fight نزاع کردن
fight جنگیدن
fight مبارزه
to fight ones way باجنگ یازور راه خودرابازکردن
to fight out تاپایان کارچنگیدن
to fight out باجنگ خاتمه دادن
prize fight جنگ با مشت برای گرفتن پول یا جایزه
he has nostomach for the fight حال دعواندارد
bloody fight جنگ خونین
bloody fight جنگ سخت
he has nostomach for the fight سر دعوا ندارد
chicken fight سد کردن پی در پی راه مدافع
cock fight جنگ خروسان
glove fight مشت بازی بادستکش
fire fight ترقه بازی اتش بازی مبادله تیراندازی
fire fight مبادله اتش
fight the fire اتش نشاندن
fight the fire اتش خاموش کردن
runing fight جنگ وگریز
sea fight جنگ دریای
they itch for a fight کرم جنگیدن دارند
sham fight جنگ مشقی یا دروغی
to fight shy of دوری کردن از
running fight جنگ و گریز
to fight to a finish تاپایان کارجنگیدن انقدرجنگیدن تایکطرف بکلی شکست بخورد
to fight with the enemy همراه = با
dog fight نبرد جنگندههای هوایی
to start a fight with somebody با کسی شروع به بگو و مگو [جر و بحث] کردن
He fight with his shadow. <proverb> او با سایه خود مى جنگد (از سایه خود مى ترسد).
sea fight جنگ کشتی ها
they put up a good fight جنگ خوبی کردند
They fight like cat and dog. مانند سگ و گربه به هم می پرند.
They fight like cat and dog . باهم مثل سگ وگربه دعوا می کنند
put up a good fight <idiom> سخت تلاش کردن
fight tooth and nail <idiom> با چنگ و دندان جنگیدن
fight tooth and nail <idiom> باچنگ ودندان جنگیدن
Two dogs fight for a bone, and a third runs away w. <proverb> دو سگ بر سر استخوانى مى جنگند سومى آنرا بر مى دارد و مى برد .
path باریک راه
by path جاده فرعی
path محل فایل در لیست زیر دایرکتوری منجر به آن
path لیست زیر دایرکتوریها که سیستم عامل باید دنبال فایل نامدار بگردد
path مسیر از یک نقط ه در شبکه ارتباطی به دیگری
path مسیر ممکن یا مجموعه رویدادها یا دستورات در اجرای یک برنامه
path فرمان PATH
path name نام مسیر
the f. path جاده پیش یاجلویی
path جاده
path راه
path مسیر طریقت
path جاده مال رو
path مسیر
f. this path ازاین راه برو
path گذرگاه
I have been down that path. مزه اش را چشیده ام ( بسرم آمده است )
path پیاده رو
scan path مسیر پیمایش
motor path گذرگاه حرکتی
roller path ریل دواربرجک توپ
roller path صفحه بلبرینگ
primrose path راه تسلیم ورضا
primrose path راه عیش وخوشی
path sweeping مین روبی مسیر دریایی
bridle path راه باریک
the primrose path عیش و نوش جویی
bridle path جاده اسب رو
time path مسیر زمانی
to beat a path کوبیدن یک جاده
foot path کوره راه
train path اجازه عبور ترن روی یک خط
current path مسیر عبور جریان برق
leakage path مسیر نشت
base path مسیر بین پایگاهها
glide path مسیر فرود ازاد
bicycle path مسیر دوچرخه سواری
critical path مسیربحرانی
glide path مسیر پرواز در حال سرخوردن
glide path مسیر حرکت ازاد یا پرواز ازاد هواپیما یاموشک
critical path مسیر بحرانی
flight path مسیر پرواز
mean free path مسافت ازاد متوسط
bicycle path راه دوچرخه رو
expansion path مسیر افزایش حجم عملیات بنگاه گر یک نقشه منحنیهای متساوی التولید
expansion path مسیر گسترش
leakage path مسیر خزش
light path مسیر نور
lightning path مسیر برق
path sweeping پاک کردن مسیر
path of flight مسیر هواپیما
path of flight مسیر پرواز
path of expansion مسیر گسترش
path of expansion مسیر توسعه
path analysis تحلیل مسیر
nerve path گذرگاه عصبی
magnetic path مسیر خطوط قوا
mean free path مسافت ازاد میانگین
absorption mean free path مسافت ازاد میانگین در جذب مسافت جذب
critical path method سی پی ام
critical path method روش مسیر بحرانی
mean free path for attenuation مسافت ازاد میانگین درتضعیف مسافت تضعیف
magnetic path length طول مسیر خطوط قوا
critical path analysis تعریف کارها و زمانی که هر یک نیاز دارند تابه اهداف خود برسند و نیز PERT
critical path analysis منبعی که در هر زمان فقط توسط یک پردازنده قابل استفاده است
attenuation mean free path مسافت ازاد میانگین درتضعیف مسافت تضعیف
scattering mean free path مسافت ازاد میانگین درپراکندگی مسافت پراکندگی
critical path analysis استفاده از بررسیهای هر مرحله بحرانی یک پروژه بزرگ برای کمک به گروه مدیریت
mean free path absorption مسافت ازاد میانگین در جذب مسافت جذب
His path was strewn with flowers . مقدم اورا گلباران کردند
critical path analysis تحلیل مسیر بحرانی
path [corridor] for emergency vehicles راه [باز شده در جاده] برای وسایل اورژانس
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com