Dictiornary-Farsi | To block the escape routes. | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (10 milliseconds)

English	Persian
To block the escape routes.	راههای فرار را مسدود کردن


Other Matches

routes	مسیر
routes	فرمان حرکت دادن
routes	به خاک نشاندن تثبیت کردن
routes	راه
routes	تعیین خط مسیر
routes	مسیر یک پیام بین فرستنده و گیرنده در شبکه
routes	مسیر چیزیرا تعیین کردن
routes	به زمین نشاندن
routes	خط سیر
routes	جاده
re-routes	ارسال در یک متفاوت
routes	راه جریان معمولی
routes	کانال
routes	رهنامه
routes of communication	کانالهای ارتباطی
routes of communication	مسیرهای ارتباطی
escape	ستون
escape	گریز
in an a to escape he	چون خواست بگریزد
escape	رستن
escape	فرار از خاک
escape	گریز فرار
to escape [with something]	رهایی یافتن [با چیزی]
escape	گلویی
he had a near escape	جان مفت بدر برد
to escape [with something]	گریختن [با چیزی]
escape	فرار ازخدمت یا دشمن نجات پیداکردن
escape	گریختن
escape	دررفتن فرارکردن
escape	رهایی جستن خلاصی جستن
escape	جان بدربردن گریز
escape	فرار
escape	رهایی
escape	خلاصی
escape	فرار کردن
escape mechanism	وسیله فرار
bridge escape	فرار از پل
tail escape	نهر تخلیه انتهائی
to escape by a squeak	جان مفت بدر بردن
to escape one's lips	از دهان کسی در رفتن
to escape one's memory	از خاطر رفتن
to have a narrow escape	جان مفت بدربردن
negligent escape	فرار از زندان بدون اطلاع ورضایت مامور محافظش
velocity of escape	سرعت گریز
fire escape	پلکان اطمینان
region of escape	فراسپهر
sediment escape	ساختمانهای تخلیه و شستشو
escape training	گریزاموزی
to escape with nothing more than/just a fright	از دست چیزی فقط با وحشت فرار کردن
fire escape	پله کان مخصوص فرار در مواقع حریق
fire escape	خروجی اضطراری در مواقع اتش سوزی
escape trunk	دهلیز فرار
escape trunk	تونل فراراضطراری
escape velocity	سرعت گریز
he had the luck to escape	بختش یاری کرد که گریخت
fire escape	نردبان نجات
escape character	کلیدی روی صفحه کلید که به کاربر امکان وارد کردن کد espace را میدهد برای کنترل حالت ابتدایی یا عملیات کامپیوتر
escape channel	مجرای تخلیه اب
escape character	ترتیب ارسال کد که به گیرنده اعلام میکند که حروف مقابل کمکی برای اعمال کنترلی هستند
escape clause	شرط تعلل
escape code	رمز گریز
escape convention	قرارداد گریز
escape hatch	دریچه فرار
escape hatch	دهلیز فرار دهلیز نجات
escape key	کلید انصراف
escape velocity	سرعت فرار
escape line	مسیر نجات پرسنل درگیر در عملیات پنهانی وچریکی
narrow escape <idiom>	بدون هیچ خطایی فرارکردن
escape mechanism	طفره وتعلل
escape mechanism	تجاهل
I had a narrow escape.	خطر از سرم ( بغل گوشم ) پرید
escape wheel	دندهخلاص
escape clause	شرط گریز
escape character	حرفی که نشان دهنده کد espace باشد
escape character	کاراکتر گریز
escape charaoter	دخشه گریز
escape code	اسکیپ کد
escape line	خط نجات
escape chit	امان نامه
escape chit	اتیکت امان نامه
to escape with life and limb	بی اسیب
they schemed a mode of escape	راه گریزی اندیشیدند
data link escape	گریز اتصال دادهای
I made good my escape .	موفق به فرار شد
conditioned escape response	پاسخ گریز شرطی
to escape an assassination attempt	از قصد آدمکشی گریختن
launch escape system	سیستمفرارلانچ
to escape with life and limb	جان مفت بدر بردن
to escape with life and limb	سختی رهایی جستن
self block	خودبندی
block out	جاسازی
on the block <idiom>	فروخته شده
v block	گونیای جناقی
the block	مردن بوسیله گردن زنی
block	قرقره
block	کنده
block	توده قلنبه
block	پارازیت
block	سد قالب
block	مانع شدن
block	پخش پارازیت سدکردن مسیر پیشروی
block	قطعه زمین
block	توده
block	یک دستگاه ساختمان
block	مانع
block	وقفه
block	بنداوردن
block	انسداد
block	سد
block	جعبه قرقره
block	اتحاد دو یاچند دسته بمنظور خاصی
block	بلوک
block	کنده مانع ورادع
block	قطعه
block	بستن مسدود کردن
block	مانع شدن از بازداشتن
block	قالب کردن
block	قرقره طناب خور
block	فراکسیون
block	مسدودکردن
block	سد کردن
block	منطقه
block	بندال
block	بلاک
block	توقف رویدادن چیزی
block	سدکردن غیرمجاز حریف
block	دفاع در مقابل ابشار
block	یک دوره مسابقه بیلیارد برای رسیدن به امتیاز معین
block	دفاع
block	بلوک ساختن
block	سد کردن خطا
block	قالب ریختن
block	بلوک سیمانی
block	مجموعهای از موضوعات در یک گروه
block	تعدادی رکورد ذخیره شده به عنوان یک واحد
fuse block	خانه فیوز
power block	سد کرپدن راه مدافع بوسیله مهاجم با راندن او به عقب بابکنار
fuse block	بلوک فیوز
pully block	قرقره مرکب
punch down block	وسیلهای که در شبکه محلی برای اتصال کابل UTP
radium block	بلوک شعاعی
radius block	بلوک شعاعی
fuse block	قالب فیوز
hat block	قالب کلاه
plummer block	کنده شفت
snatch block	قرقره پران
leg block and under over	فن تندر با گرفتن بازوهای حریف از بیخ شانه و از تو وپیچاندن او
keel block	تیر حمالی که به کشش کارمیکند
input block	بلاک ورودی
input block	واحد ورودی
nerve block	وقفه عصبی
offensive block	دفاع تهاجمی
one man block	تک دفاع
pierce the block	شکافتن دفاع
pierce the block	ابشار محکم غیرقابل دفاع
plummer block	کنده محور
nested block	بلوک تو در تو
block vote	رایفردیبهگروهی
block capitals	حروفبزرگسادهوبدونهیچگونهنشانوتزئینی
travelling block	بستانتقال
tension block	کششقرقره
pulley block	کلیدسایهروشن
pin block	بخشسوزنی
hoisting block	گیرهجرثقیل
earth block	پلاکزمینی
crown block	قرقرهراس
anchorage block	بستلنگرگاه
chock-a-block	به هم چپیده
chock-a-block	مملو
breeze-block	آجرسیمانی
tower block	ساختمانبرجمانند
chip off the old block <idiom>	(هرچی گذاشته اون برداشته)رفتار مشابه به والدین داشتن
to walk around the block	دور بلوک خیابان راه رفتن
key-block	سنگ تاج
cluster-block	چندین طبقه آپارتمان
breeze-block	خاکه زغال نیمه سوز
block-plan	نقشه اولیه ساختمان
block-house	دژ چوبی
block-cornice	قرنیز بلوکی
block-capital	سرستون بالشتکی
to block [to block up] [to clog] [to clog up] something	جلوی جریان [ریزش] چیزی را گرفتن
knock one's block off <idiom>	خیلی سخت به کسی صدمه زدن
chock-a-block	کیپ
chock-a-block	پر
three man block	دفاع سه نفره
tail block	قلاب عقب هواپیما
tail block	قرقره طناب دار
tackle block	دستگاه قرقره جرثقیل
swivel block	قرقره گردان
swage block	قالب سوراخ سوراخ
storage block	بلوک ذخیره
stone block	قالبسنگ
starting block	تخته استارت
starting block	سکوی شروع
spike over the block	ابشار از بالای دفاع
snatch block	قرقره فلزی چفت دار
title block	قسمت مربوط به درج اطلاعات
title block	قسمت عنوان نامه
to block a ball	نگهداشتن توپ در بازی
chock-a-block	بالا کشیده