Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 193 (9 milliseconds)
English
Persian
To depress the market .
بازار را کساد کردن
Other Matches
depress
فشردن
depress
دلتنگ کردن
depress
دژم کردن افسرده کردن
depress
فرو بردن
depress
کم بها کردن
depress
پایین دادن لوله پایین اوردن
depress
ازارزش انداختن
depress
گود کردن
market
درمعرض فروش قرار دادن
market
در بازار دادوستد کردن
market
فروختن
down-market
رجوع شود به downscale
market
بازار فروش
[اقتصاد]
off-market
<adj.>
خارج از بورس
[فروخته شده ]
in the market for
<idiom>
خواستن یا آماده خرید چیزی شدن
market value
ارزش
market
مرکزتجارت
market
محل داد وستد
market
به بازار عرضه کردن
outside market
بازرگانی اوراق بهادار در خارج از بورس
market value
قیمت بازار
market value
ارزش بازاری
market value
در بازار قیمت بازار
market
بازار
market value
قیمت مناسب برای خریداروفروشنده
market system
نظام بازار
perfect market
بازار کامل
market socialism
سوسیالیسم مبتنی بر بازار سیستم اقتصادی که در ان وسایل تولید در مالکیت عمومی بوده اما نیروهای بازار در این سیستم مکانیسم هماهنگ کننده را بوجود می اورند . سیستم اقتصادی یوگسلاوی مثال مشخصی ازاین نوع سیستم میباشد
price market
وضع کردن قیمت در انحصار
rig the market
با احتکار کالا افزایش وکاهش مصنوعی در قیمت هاایجاد کردن
market segmentation
تجزیه بازار
market structure
بنیان بازار
organized market
بازار سازمان یافته
market trends
روندهای بازار
market trust
بازار انحصاری
narrow market
بازار محدود
oil market
بازار نفت
market structure
ساخت بازار
market share
سهم بازار
market segmentation
تقسیم بازار
market risk
خطر بازار
market survey
بررسی بازار
market mechanism
مکانیسم بازار
market mechanism
طرز کار بازار
market leader
دارای رهبریت بازار
market leader
پیشرو بازار
market information
اطلاعات و دادههای بازار
market imperfection
ناقص بودن بازار
market imperfection
نقص بازار
market opportunity
فرصت بازار
market oriented
بازاری
market oriented
در جهت بازار
market review
بررسی بازار
market prices
قیمتهای تعیین شده در بازار
market price
قیمت بازار
market leader
پیشقدم در بازار
market prices
قیمتهای بازار
market penetration
نفوذ به بازار
market overt
بازار عمومی محل خرید و فروش درفضای باز
market overt
بازار اشکار
market functions
وفائف بازار
to put on the market
درمعرض فروش قرار دادن
to place on the market
به بازار عرضه کردن
to put on the market
به بازار عرضه کردن
carpet market
بازار فرش
flea market
<idiom>
بازارمکاره (بازارکهنه فروشها)
There is no market for it in Iran .
درایران مصرفی ندارد
to place on the market
درمعرض فروش قرار دادن
to put on the market
فروختن
to place on the market
فروختن
financial market
بازار مالی
over-the-counter market
بازرگانی اوراق بهادار در خارج از بورس
off-market purchases
خرید در بیرون از بورس
On the free market .
دربازار آزاد
market gardening
شغلسبزیکاریوکاشتمیوه
target market
بازاری که سخت افزار یا نرم افزار مخصوصا برای ان طراحی شود
spot market
بازار معاملات نقدی
spot market
بازار نقدی
soft market
بازار با تقاضای خوب
sharing the market
تقسیم بازار
seller's market
بازاری که در ان اختیار معامله وتصمیم گیری در دست فروشنده است
seller's market
بازار فروشنده
security market
بازار اوراق بهادار
the market is dull
بازار راکد است
the market is dull
بازار کساداست
to make a market of
معامله کردن
market gardener
باغکار سبزیکار
market garden
مزرعهکاشتسبزیجاتومیوهجاتجهتفروش
labour market
متقاضیکار
cattle market
محلفروشاحشام
widening of market
گسترش بازار
wage market
بازار دستمزد
to rig the market
با احتکارویکجاخریدن کالاافزایش وکاهش مصنوعی دربهای کالافراهم کردن
to make a market of
با کالای دیگرمعاوضه کردن
securities market
بازار اوراق بهادار
credit market
بازار اعتباری
bullish market
بازار احتکاری
bullion market
بازار شمش
bull the market
بازار را گرم کردن
break into the market
در بازار رسوخ کردن
black market
دربازارسیاه معامله کردن
black market
بازار سیاه
stock market
بورس کالاهای مختلف
stock market
بورس سهام وارز
bullish market
بازار رو به رونق
buyer's market
بازار خرید
cornering the market
خرید کلی و یکجای کالاهای بازار
cornering the market
قبضه نمودن بازار
commodity market
بازار کالای مصرفی
commodity market
بازار مواد اولیه
commodity market
بازار کالا
capital market
بازار سرمایه
buyers market
بازار خرید
buyer's market
بازار مناسب برای خریدار
buyer's market
بازاری که درکنترل خریدارست
flea market
بازار مخصوص فروش اشیاء ارزان قیمت یادست دوم
flea market
سمساری
Common Market
بازار مشترک جامعه اقتصادی اروپا سازمان متشکل ازکشورهای المان غربی ایتالیا
Common Market
جامعه اقتصادی اروپا
Common Market
بازار مشترک
free market
بازار ازاد
open market
بازار ازاد بازاری که دارای رقابت کامل میباشد
open market
بازار باز
open market
بازار ازاد
Common Market
بلژیک
Common Market
فرانسه لوکزامبورگ و هلند
money market
بازار پول
market place
بازار
market research
بررسی بازار
market research
تحقیقات درخصوص بازار مطالعه وضعیت بازار
market research
بازارپژوهی
market research
تحقیقات علمی در بازار ودادوستد کالا
market economy
اقتصاد بازار
market economy
اقتصاد مبتنی بر بازار اقتصاد بازار
market economies
اقتصاد بازار
market economies
اقتصاد مبتنی بر بازار اقتصاد بازار
market places
بازار
dead market
بازار کساد
market freedom
ازادی بازار
loan market
بازار وام
labor market
بازار کار
imperfect market
بازار ناقص
idols of the market
اوهام ناشی از سخن وامیزش
home market
بازار داخل کشور
home market
بازار داخلی
gold market
بازار طلا
futures market
بازار خرید و فروش سلف
market acceptance
پذیرش کالا توسط بازار
market appraisal
سنجش بازار
market channels
مجاری توزیع
market forces
عوامل موثردر بازار
market freedom
ازادی تجاری
market forces
نیروهای بازار
market failure
شکست بازار نارسائی بازار
market failure
ناتوانی بازار
market equilibrium
تعادل بازار
market demand
تقاضای بازار
foreign market
بازار خارج
domestic market
بازار داخلی
exchange market
بازار اسعار
easty market
بازاراست تا
exchange market
بازار داد و ستد
fair market
هفته بازار
bearish market
بازار رو به افول
fair market
بازار مکاره
falling market
بازار رو به زوال
dead market
بازار کم فروش
kerb market
[British E]
بازرگانی اوراق بهادار در خارج از بورس
market demand schedule
صورت تقاضاهای خریدارجزء در بازار
market directed economy
اقتصاد مبتنی بر بازار
market grades and grading
طبقه بندی بازار
open market operation
عملیات دولت در بازار ازاد خرید و فروشهایی که دولت از طریق خزانه داری کل میکند
demand and supply market
بازار عرضه و تقاضا
open market price
قیمت بازار ازاد
open market rate
نرخ بازار ازاد
aggregate market demand
تقاضای کل بازار
market clearing price
قیمت تعادل در بازار
foreign exchange market
بازار ارز
aggregate market supply
عرضه کل بازار
free market economy
اقتصاد بازار ازاد
The gold market is booming .
بازار طلااینروزها گرم است
free market system
نظام بازار ازاد
curb market
[American E]
بازرگانی اوراق بهادار در خارج از بورس
open market operations
عملیات بازار ازاد
the islamic inspector of the market
محتسب
black market operations
عملیات بازار سیاه
market rate of interest
نرخ بهره بازار
mass market product
محصول پر فروش
dual labor market
بازار کار دوگانه
developed market economy countries
کشورهای مرفه
developed market economy countries
کشورهای توسعه یافته ازنظر اقتصادی
He eats bread at the ruling market price.
<proverb>
نان را به نرخ روز مى خورد .
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com