Dictiornary-Farsi | To dismiss (discharge) someone. | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 182 (9 milliseconds)

English	Persian
To dismiss (discharge) someone.	کسی رابیرون کردن ( اخراج کردن )


Search result with all words

To dismiss(sack,discharge)someone.	کسی را جواب کردن
Other Matches

To dismiss lightly . To dismiss as trivial on top of everything	به هیچ گرفتن
dismiss	سوزاندن توپزن و اخراج او
dismiss	منفصل کردن یکان مرخص
dismiss	مرخص کردن
dismiss	مرخص کردن معاف کردن
dismiss	منفصل کردن موضوعی را مختومه کردن
dismiss	روانه کردن
To dismiss ( discharhe) someone.	عذر کسی راخواستن
to dismiss [American E]	معاف کردن [ارتش]
to dismiss [American E]	مرخص کردن [ارتش]
To dismiss something from ones thoughtl .	فکری را از سر خود بیرون کردن
To meglect something . To dismiss something from ones mind.	کاری را پشت گوش انداختن
to dismiss [remove] the board of managers	مرخص کردن [معاف کردن] هیئت مدیره
discharge	تادیه کردن
discharge	دشارژ
discharge	تادیه
discharge	ابراء
discharge	خالی کردن باتری
discharge	اخراج تخلیه الکتریکی
discharge	شلیک عصبی تخلیه
discharge	خالی کردن گلوله
discharge	مرخص کردن هیات منصفه از دادگاه نقض حکم یا دستور دادگاه
discharge	گذر حجمی در واحگ زمان
discharge	دبی
discharge	برون ریزی
discharge	تخلیه الکتریکی
discharge	بده
discharge	انفصال ترشح
discharge	ترشح کردن
discharge	اداء کردن
discharge	مرخص کردن
discharge	درکردن
discharge	خالی کردن
discharge	تخلیه
discharge	تخلیه بار
discharge	رفع اتهام
discharge	پرداخت
discharge	منفصل یااخراج کردن
discharge	ادا کردن دین بری الذمه کردن
discharge	مفاصا تصفیه
discharge	تبرئه
discharge	ازاد کردن
discharge	اخراج کردن ازخدمت رهایی از خدمت
discharge	مرخص کردن پس دادن
discharge	خارج کردن
discharge	اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
implusive discharge	تخلیه غیر متناوب
lightning discharge	تخلیه اتمسفری
internal discharge	تخلیه داخلی
internal discharge	تخلیه جزیی داخلی
undulatory discharge	تخلیه مواج
main discharge	تخلیه اصلی
mutual discharge	مبارات
neural discharge	تخلیه عصبی
non self maintained discharge	تخلیه وابسته
order of discharge	حکم تصفیه
order of discharge	حکم برائت ذمه
impulse discharge	تخلیه ضربهای
honorable discharge	ترخیص با سابقه خدمت مجدانه
electron discharge	تخلیه الکترونها
electrostatic discharge	تخلیه الکتروستاتیکی
first townsend discharge	تخلیه اول تاونزند
flaming discharge	تخلیه مشتعل
flood discharge	بده طغیان
flood discharge	بده فزون ابی بده سیل
general discharge	ترخیص عمومی از خدمت سربازی
general discharge	خاتمه خدمت
glow discharge	تخلیه تابناک
glow discharge	تخلیه تابنده
honorable discharge	ترخیص محترمانه
electrical discharge	تخلیه برقی
point discharge	تخلیه نقطهای
discharge pipe	لولهتخلیه
discharge system	سیستمتخلیه
discharge tube	مجرایتخلیه
oscillating discharge	تخلیه مواج
total discharge	تخلیه الکتریکی عمیق [در باتری]
deep discharge	تخلیه الکتریکی عمیق [مهندسی برق یا الکترونیک]
discharge tube	لامپ تخلیه الکتریکی [فیزیک]
discharge bay	صفحهشارژنشده
utilizable discharge	بده مفید
rain discharge	حجم بارندگی در یک حوزه تقسیم بر مدت ریزش بارندگی
request for discharge	عرضحال اعاده اعتبار دادن عرضحال اعاده اعتبار
residual discharge	تخلیه مانده
second townsend discharge	تخلیه دوم تاونزند
self maintained discharge	تخلیه ناوابسته
spontaneous discharge	شلیک خودانگیخته
surging discharge	تخلیه نوشی
to discharge a guarantee	ضمانتی را ازاد کردن
to discharge goods	کالا را تخلیه کردن
to discharge of an obligation	از دینی مبرا کردن
undesireable discharge	اخراج به علت عدم صلاحیت اخراج به علت فساد اخلاق
corollary discharge	تخلیه تبعی
discharge gate	دریچه تخلیه
discharge head	ارتفاع تخلیه
discharge hydrograph	منحنی بده
discharge nozzle	فواره تخلیه
discharge of an obligation	سقوط تعهد
charge and discharge	محل بارگیری و باراندازی
discharge of chips	تخلیه براده ها
discharge of contract	انجام تعهدات قراردادی پایان دادن به تعهدات قراردادی
discharge of solids	بده جامد
discharge chute	سرسره تخلیه
discharge of affect	برون ریزی هیجانی
sediment discharge	بده جامد
discharge end	محل تخلیه
discharge end	سمت تخلیه
coefficient of discharge	ضریب جریان
corona discharge	تخلیه الکتریکی
corona discharge	تخلیه کورونا
corona discharge	تخلیه الکتریکی ناقص در نزدیکی الکترودهای یک میدان غیر یکنواخت
conditional discharge	ازادی مشروط
discharge capacity	فرفیت تخلیه بار
coefficient of discharge	ضریب تخلیه
discharge capacity	فرفیت تخلیه بارانداز
discharge cock	شیر تخلیه
discharge conveyor	نوار تخلیه
discharge currect	جریان تخلیه
discharge currect	جریان دشارژ
discharge curve	منحنی بدههای اندازه گیری شده
brush discharge	تخلیه جارویی
discharge opening	راهگاه تخلیه
discharge opening	مجرای تخلیه
discharge velocity	سرعت تخلیه
discharge voltage	ولتاژ تخلیه
discharge voltage	ولتاژ دشارژ
discharge head	سر لوله
average available discharge	بده میانگینی دسترس
anuual discharge	بده سالانه
absolute discharge	آزادی مطلق
discharge without honor	اخراج به علت عدم صلاحیت خدمتی
dishonorable discharge	اخراج از خدمت به علت عدم صلاحیت اخراج از خدمت
disruptive discharge	تخلیه جرقهای
electric discharge	تخلیه الکتریکی
discharge valve	سوپاپ تخلیه
discharge valve	سوپاپ دود
discharge pressure	فشار تخلیه
discharge recorder	تخلیه نگار
discharge resistance	مقاومت تخلیه
discharge spout	ناودانه ی تخلیه
average discharge	بده متوسط
average discharge	بده میانگین
average available discharge	بده متوسط مفید
abnormal glow discharge	تخلیه تابناک نامتعارف
capacitor discharge ignition	سیستم احتراق با انرژی زیاد
discharge rate [of a pump]	مقدار تحویل [تلمبه ای] [مهندسی]
bad conduct discharge	اخراج به علت عدم صلاحیت
discharge rate [of a pump]	مقدار حمل [تلمبه ای] [مهندسی]
compressor discharge pressure	فشار در قسمت خروجی کمپرسور
to discharge someone without honor [from the army]	اخراج کردن کسی به علت عدم صلاحیت خدمتی
discharge rate [of a pump]	مقدار انتقال [تلمبه ای] [مهندسی]
After his discharge from the army, he came to Tehran .	پس از اینکه از خدمت ارتش مرخص شد آمد تهران.
charge and discharge statements	حساب انحصار وراثت
bad conduct discharge	اخراج از خدمت
charge and discharge statements	حساب قیومیت صورت و نحوه ارزیابی و عملیات مالی ارث حساب ارث
cooling water discharge	تخلیه اب سرد
corona discharge current	جریان تخلیه کورونا
incandescent cathode discharge	تخلیه کاتد ملتهب
luminous discharge lamp	لامپ تخلیه الکتریکی
high rate discharge	تخلیه شدید
high frequency discharge	تخلیه فرکانس بالا
glow discharge lamp	لامپ تخلیه کنتاکتی
glow discharge tube	لامپ مشتعل
gas discharge lamp	لامپ تخلیه گازی
gas discharge display	صفحه نمایش سطح و سبک که از دو قطعه شیشهای پوشیده شده از هادی تشکیل شده است و توسط یک لایه توسط یک لایه نازک گاز نورانی جدا شده است که یک نقط ه صفحه توسط دو سیگنال الکتریکی انتخاب شده است
gas discharge arrester	برقگیر تخلیه گازی
lightning discharge current	جریان تخلیه
low pressure discharge	تخلیه ی فشار ضعیف
xenon discharge lamp	لامپ تخلیهای گزنون
variable discharge turbine	توربین گازی که جرم جریان ان توسط شیرها یا دریچه هایی کنترل میشود و قدرت توربین را با ارتفاع ومتغیرهای دیگر سازگارمیکند
maximum flood discharge	بده حداکثرطغیان
semi self maintained discharge	تخلیه نیم وابسته
gas discharge relay	رله تخلیه گازی
discharge indicator disc	دیسک رنگی معمولا زرد یاقرمز برای نشان دادن تخلیه سیستم اطفاء حریق
normal glow discharge	تخلیه تابناک متعارف
mistake while in discharge of duty	خطا در حین انجام وفیفه
maximum flood discharge	بده بیشینه طغیان
electric discharge lamp	لامپ تخلیه الکتریکی
high frequency gas discharge breakdown	شکست تخلیه گازی فرکانس بالا
glow discharge cold cathode tube	لامپ مشتعل