English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 50 (4 milliseconds)
English Persian
To flunk a course . To fail an exam. در امتحان رد شدن
Search result with all words
To pass (fail,flunk) an exam. درامتحان قبول ( رد )شدن
Other Matches
flunk چیدن موجب شکست شدن
flunk شکست خوردن
flunk شکست
exam examination=not
To pass the exam on the first try. یک ضرب در امتحان قبول شدن
to write an exam امتحان کتبی نوشتن
to mug up [British E] for an exam فشرده درس خواندن [برای امتحانی]
to swot [British E] for an exam فشرده درس خواندن [برای امتحانی]
How many students passed the exam? چند نفر در امتحان قبول شدند؟
The exam was too easy for words . امتحان آنقدر آسان بود که چه بگویم
He feels shame at failing in his exam . ازاینگه در امتحان مردود شده خجالت می کشد
fail out ریزش کردن
without fail حتما البته بی تخلف
fail سیستمی که وضعیتی از پیش تعریف شده دارد که در صورت خرابی برنامه اصلی یا وسیله آن را دنبال میکند برای جلوگیری ازفاجعهای که ناشی از خاموش کردن کابل میباشد
fail سیستمی که پس از خرابی بخشی از آن هنوز کار میکند
fail عقیم ماندن ورشکستن
fail قصور کردن
fail وا ماندن
fail ورشکست شدن
fail درماندن
fail مردود شدن
fail رد شدن
fail عمل نکردن موفق نشدن شکست خوردن بد کار کردن
fail انجام ندادن کاری که باید انجام شود درست کار نکردن
fail رد شدن قصور ورزیدن
fail شکست خوردن
fail softly با خرابی تدریجی
fail safe تخریب امن
to fail [memory] درماندن [حافظه یا خاطره]
to fail [memory] وا ماندن [حافظه یا خاطره]
fail soft با خرابی تدریجی
fail-safe تخریب امن
fail back پشتیبان
fail back یدکی
fail safe ماسوره تامین شده از نظرعمل کرد دستگاههای داخلی ماسوره مطمئن العمل
fail soft با خرابی ملایم
fail safe با خرابی امن
fail soft تخریب
fail soft تخریب تدریجی
fail softly با خرابی ملایم
fail-safe ماسوره تامین شده از نظرعمل کرد دستگاههای داخلی ماسوره مطمئن العمل
fail-safe با خرابی امن
You wI'll fail unless you work harder . موفق نخواهی شد مگه اینکه تلاش بیشتری بکنی
How did you make out? Did you succeed or fail? شیری یا روباه ؟
power fail restart سهولتی که یک کامپیوتر راقادر می سازد تا پس از قطع برق به عملیات عادی خودبرگردد
fail safe system سیستمی که برای جلوگیری ازخرابی طراحی شده است سیستم با خرابی ملایم
to fail to provide an answer درماندن در دادن پاسخ
His deeds fail to square with his words. عملش با حرفش نمی خواند
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com