English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2 milliseconds)
English Persian
To form a queue. To line up. صف بستن ( کشیدن )
Other Matches
How long were you in the queue [line] ? تو چند مدت در صف ایستادی؟
To stand in a queue (line). توی صف ایستادن
We had to queue [line] up for three hours to get in. ما باید سه ساعت در صف می ایستادیم تا برویم تو.
to queue [line] up for tickets برای بلیط در صف ایستادن
form line خط بین نقاط هم ارتفاع
form line خط متساوی البعد
queue 1-صف تقاضای استفاده از یک کانال . 2-صف دادهای که به کانال فرستاده میشود
queue صق بالاکهای منتظر پردازش که با روش دستیابی ترتیبی بازیابی شده اند
queue فایل اندیس دار ترتیبی که موضوع به موضوع به تاخر خوانده میشود
queue روش استفاده شده در ساختار صف , Lifd یا Fifd
queue ترتیب آن متناسب با آخرین عنصر است
queue نرم افزاری که کارهایی که باید پردازش شوند را مرتب میکند
queue تعداد فایل هایی که مرتب ذخیره شده اند پیش از پردازش
queue تعداد کارهای مرتب که منتظرند تا در سیستم دستهای پردازش شوند
queue در صف گذاشتن در صف ایستادن
queue صف صف بستن
queue صف اتوبوس و غیره
queue مدت زمانی که پیام ها باید پیش از پردازش یا ارسال منتظر بمانند
queue روش برنامه نویسی که تاخیر ورودی و خروجی را به این صورت کم میکند که اطمینان می یابد از اینکه داده ارسالی بین نرم افزار و وسیله ورودی و خروجی با وسایل و ورودی و خروجی همسان است
queue صف افراد که یکی پشت سر دیگر منتظر هستند
queue لیست دادههای , که منتظر پردازش هستند , مجموعهای ازمتن ها
queue که به ترتیب بررسی می شوند
queue افزودن داده یا کار بیشتر به انتهای صف
He jumped the queue. پرید توی صف ( خارج از نوبت )
job queue صف کار
To jump the queue. خود را داخل صف جا زدن ( خارج از نوبت )
rear of queue عقب صف
input queue صف ورودی
scheduling queue صف زمان بندی
print queue صف چاپ
job queue صف برنامه
output job queue صف برنامه خروجی
input job queue صف برنامه ورودی
output work queue صف کار خروجی
input work queue صف کار ورودی
to queue-jump [British E] داخل صف زدن
out of form غیراماده
form ابتدای فایل که ذخیره میشود و همزمان با متن چاپ میشود
form طرز ورفتار
form ابتدا یا سایر بخشهای ذخیره شده که همراه متن چاپ میشود
form نظم فرم
out of form بدحالت
form تصویر وجه
form قسم
form سابقه فعالیت اسب
form قالب کردن
three form فرم تریو
form بشکل دراوردن
form تشکیل دادن ساختن
form فرم
form برگه ورقه
form طریقه
form روش
form ترکیب
form ریخت
form پروردن
form شکل گرفتن سرشتن
form امادگی
form شکل قالب
form صورت
form تشکیل دادن
form صورت دیس
form فراگرفتن
form شکل
re form دوباره درست کردن
form نوع
in form خوش حالت
form شکل دادن
form ورقه
form ساخت
form ایجاد یک شکل
form کد چهار حرف که نوع داده را به صورت فایل RIFF مشخص میکند
form صفحهای از صفحات کامپیوتری
form 1-متن چاپ شده با فضای خالی که اطلاعات می توانند وارد شوند. 2-نمایش گرافیکی که مشابه حالت چاپ موجود است و برای ورود داده به پایگاه داده است
form یات هر آدرس وارد آن شود مثل نام و آدرس و شغل
form حساس کننده روی چاپگر که وقتی کاغذ تمام شود اعلام میکند
form یات مربوطه را وارد میکند
form وسایل جانبی که مربوطه به خروجی چاپگر هستند.
form دستوری به چاپگر برای قرار دادن صفحه بعدی
in form اماده
sixth form دورهی آماده سازی برای دانشگاه
tendering form برگ پیشنهاد برگ درخواست
wave form شکل موج تکراری در نموداردامنه و زمان یا روی لوله اشعه کاتدی
boat form قایقی شکل
boat form شکل قایقی
form drag مقاومت ناشی از شکل جسم
application form برگ درخواست
Form without substance . صورت بدون معنی
meso form شکل مزو
tooth form شکل دندانه
continued form دنباله
wave form شکل موج
canonical form صورت متعارفی
canonical form شکل رزونانسی
complement form صورت متمم
complement form صورت متممی
matter and form جوهر و عرض
cold form در حالت سرد شکل دادن
form work کاذب سازی
coil form شکل بوبین
coil form نوع بوبین
coil form مغزی پیچک
coding form فرم برنامه نویسی
coding form ورقه برنامه نویسی
true form فرم واقعی
turnaround form شکل برگشت
complement form فرم متمم شکل متمم
continuous form ورقه پیوسته
reduced form فرم تقلیل یافته
form feed خورش ورقه
form feed تغذیه کاغذ
form grind سنگ زدن در مقطع طولی
form insulation عایق کاری قالب
form lining پوشش قالب بندی
form mill فرز کردن پروفیل
form utility مطلوبیت شکلی
form factor ضریب شکل
form drag پسای شکل
solemn form در CL تصدیق وصیتنامه یا از طریق رسمی یعنی در دادگاه است یا ازطریق غیر رسمی یا عادی است که توسط دفاتر اسنادرسمی به عمل می اید
solemn form طریقه رسمی
slip form قالب لغزنده
sliding form قالب بندی کشویی
sight form نمونه رصد
form alignment هم ترازی ورقه
form block بلوک فرمکاری
form determinant تعیین کننده شکل
form utility کیفیتی که دراثر جمع اوری و بسته بندی مواد اولیه
form utility در این مواد ازنظر پذیرش بازار و مصرف کننده ایجاد میشود
in a tabular form بشکل جدول یافهرست
proposal form فرم پیشنهاد
proposal form فرم درخواست بیمه
pyranose form شکل پیرانوزی
quadratic form شکل درجه دوم
quadratic form معادله درجه دوم
radial form شکل ستارهای
resonance form شکل رزونانسی
in a topic form بصورت عنوان
in binding form به وجه ملزم
form work قالب بندی
form work کفراژ
power form تیراندازی ایستاده با تیر وکمان
free form نوعی پیمایش نوری که در ان عمل پیمایش توسط علائمی که به وسیله دستگاه ورودی در هنگام ورود اطلاعات داخل می شوند کنترل می گردد
sentential form صورت جملهای
furanose form شکل فورانوزی
gauche form شکل کج
in due form بطرز شایسته
pausal form دردستور عبری شکلی که کلمه هنگام ایست درجمله پیدا میکند
field form نمودار میدان
to form a habit عادتی پیداکردن
natural form وضع بدن هنگام تیراندازی
the precatory form صیغه تمنی یا در خواست
tendering form ورقه پیشنهاد
normal form صورت عادی
executable form برنامهای که به کد ماشین ترجمه یا کمپایل شده باشد تا پردازنده بتواند اجرا کند
normal form صورت هنجار
to form a habit تشکیل عادت دادن
to form a notion تصور کردن
to melted in to another form بطور غیر محسوس تبدیل شکل دادن
to form into groups دسته دسته کردن طبقه بندی کردن
to form into groups دسته بندی کردن
to form into groups گروه بندی کردن
form cutter دستگاه فرز پروفیل
to form a plot اسباب چینی کردن
to form a plot توط ئه دیدن
to form a notion اندیشه کردن خیال بستن
normalized form صورت هنجار
endless form ورقه بی انتها
keto form شکل کتو
erythro form شکل اریترو
executable form شکل قابل اجرا
executable form فرم قابل اجرا
standard form صورت متعارف
fanfold form ورقه با تای بادبزنی
staggered form شکل نامتقابل
end of form انتهای ورقه
structural form شکل بنیانی
die form فشردن
die form شکل دادن حدیدهای
symbolic form علایم رمز مخابراتی هواسنجی و هواشناسی بین المللی
reduced form فرم تعدیل شده
order form نمونه سفارش نامه پر نکرده
eclipsed form شکل متقابل
substance and form جوهروعرض
structural form شکل اولیه معادلات در سیستم معادلات هم زمانی در اقتصاد سنجی
to set a form فرم بستن
form letters فرم نامه
registration form فرم ثبت نام
form-piece [تکه های سنگ در مشبک کاری]
eye-form [شکل کیسه ماهی برای عبور نازک نور]
life form زی نمود
form letter فرم نامه
free form defects خالی از خطا
free form defects بی خطا
FI'll in the job application form. این برگ درخواست کاررا پرکنید
data entry form فرم ورودی داده ها
form wound coil سیم پیچ قالبی
atomic form factor ضریب پراکندگی اتمی
collapsible form work قالب قطعات پیش ساخته بتونی
claim guarantee form مطالبه پرداخت ضمانتنامه
form cutting tool قلم تراش
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com