English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 91 (6 milliseconds)
English Persian
To lend ones ears . To listen attentively . گوش فرادادن
Other Matches
To be all ears . To lend an avid ear . سرا پ؟ گوش بودن
looking attentively امعان نظر
attentively از روی دقت یا توجه
lend عاریه دادن اجاره دادن
Can you lend me ... آیا ممکن است ... را به من امانت بدهید؟
have the lend of عاریه گرفتن
lend متوجه شدن
lend متوجه کردن
lend عاریه دادن
lend قرض دادن
lend وام دادن
to lend a دست یاری دادن
lend معطوف داشتن
to lend and borrow قرض دادن و قرض گرفتن
lend a hand کمک کردن
lend lease وام واجاره
lend lease بصورت وام واجاره دادن
To lend each other bread. <proverb> نان به هم قرض دادن .
to lend an ear گوش دادن
Could you lend me some money ? می توانی یک قدری به من پول قرض بدهی ؟
listen in استراق سمع کردن
to listen in گوش دادن
listen to me سخن مرابپذیرید
listen to me بمن گوش بدهید
listen گوش کردن
listen گوش دادن
listen پذیرفتن استماع کردن
listen پیروی کردن از
listen استماع
listen شنیدن
listen استماع کردن
listen گوش دادن
listen شنیدن
You have to listen to me. شما باید به من گوش بکنید [ببینید چی می خواهم بگویم] .
Do you have an extra pen to lend me? یک قلم زیادی داری به من بدهی ؟
Dont listen to him . به حرف اوگوش نکن ( نده )
listen button دکمهمخصوصگوشکردن
to listen to reason بحرف حساب گوش دادن بحرف ایستادن
to listen with rapt attention با مجذوبیت تمام گوش کردن با ششدانگ حواس وغیره
Please listen carfully for the telephone tI'll I come back . لطفا" گوش ات به تلفن با شد تامن برگردم
ears خوشه زائده
over he and ears تاکردن
by the ears مخالف
to p up the ears گوشهاراتیزیاراست کردن
It is for your own ears. پیش خودت بماند ( بکسی چیزی نگه )
all ears <idiom> سراوپا گوش
I'm up to my ears <idiom> فرصت سر خاراندن ندارم
by the ears در ستیزه
by the he and ears بزور
ears خوشه دار یاگوشدار کردن
to be all ears سراپا گوش بودن
ears گوش
up to the ears غرق سرا پا فرو رفته
ears شنوایی
ears هرالتی شبیه گوش یا مثل دسته کوزه خوشه
ears دسته
ears گوشه
ears گوشواره
Walls have ears <idiom> دیوار موش دارد و موش گوش دارد [اصطلاح]
I'm up to my ears with work. خیلی سرم با کارهایم شلوغ است.
he is not yet dry behind the ears <idiom> دهنش بوی شیر می دهد
asses' ears نوعی گوشه [نوعی شاخه]
clear one's ears متعادل کردن فشار نسبت به پرده گوشها هنگام شیرجه فشار متعادل در طرفین هنگام شیرجه در اب
Walls are ears. <proverb> دیوارها گوش دارند .
music to one's ears <idiom> صدایی که شخص دوست دارد بشنود
To be up to ones ears in debt. تا خرخره درقرض بودن
I pulled him by the ears. گوشش را کشیدم ( بعنوان تنبیه )
To be in debt up to ones ears. غرق بدهی بودن
walls here ears دیوار موش دارد موش گوش دارد
walls have ears گوش دارد
walls have ears دیوار
to set by the ears بهم درانداختن
to set by the ears باهم بدکردن باهم مخالف کردن
to set by the ears بهم انداختن
my ears burn گویی کسی از من سخن می گوید
wet behind the ears <idiom> نابالغ ،دهانش بوی شیر میدهد
My ears are ringing . گوشم صدا می کند
up to one's ears in work <idiom> کارهای زیاد برای انجام داشتن
little pitchers have long ears کودکان غالبا گوششان تیزاست
From your lips to God's ears! <idiom> امیدوارم که حق با شما باشد، اما من کمی شک و تردید دارم.
little pitchers have big ears <idiom> دیوار موش داره موش هم گوش داره
The sound rings in the ears. صدا در گوش می پیچد
The dog pricked up his ears سگ گوشهایش را تیز کرد
To set people by the ears. مردم را بجان هم انداختن
To box someones ears. تو گوش کسی زدن
to grate on somebody's eyes [ears] چشم های [گوش های] کسی را آزار دادن [چونکه ناپسند است]
He is stI'll wet behind the ears. هنوز دهانش بوی شیر می دهد
To bring something to someones ears . مطلبی را به گوش کسی رساندن
To box someones ears . تو گوش کسی زدن
to go [fall] together by the ears [outdated] <idiom> شروع به دعوی کردن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com