English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English Persian
To memorize something. To commit somthing to memory. چیزی را بخاطر سپردن
Other Matches
to commit to memory ازبرکردن
commit to memory حفظ کردن
to have views upon somthing چشم یاطمع بچیزی داشتن
memorize از بر کردن
memorize حفظ کردن
memorize بخاطر سپردن
memorize باقی مانده در حافظه
memorize یاد سپردن
To memorize. to learn by heart. حفظ کردن ( بخاطر سپردن )
to commit someone to something کسی را به چیزی موظف کردن
commit سپردن
to commit yourself to do something خود را به انجام امری متعهد نمودن
commit وارد عمل کردن نیروها انجام دادن مرتکب شدن
commit بکار بردن نیروها
commit تسلیم کردن
to commit a زناکردن
to commit a زنادادن
commit سرسپردن
commit متعهدبانجام امری نمودن
commit اعزام داشتن برای
commit مرتکب شدن
commit theft سرقت کردن
to commit adultery زنا کردن
to commit to the grave بگور سپردن
commit a fault تقصیر کردن
commit a crime مرتکب جنایتی شدن
commit no nuisance ادرار کردن و اشغال ریختن اینجا ممنوع است
commit suicide خود کشی یا انتحار کردن
commit theft دزدی کردن
to commit to paper روی کاغذاوردن
to commit to paper نوشتن ثبت کردن
to commit to prison درزندان افکندن
to commit suicide خود کشی کردن
to commit to writing روی کاغذ اوردن
two phase commit ن میشود که هر مرححله تراکنش صحیح است و معتبر , پیش از برخورد با تغییرات پایگاه داده ها
to commit oneself خودراگرفتاریا بسته کردن
to commit murder خون ناحق ریختن
to commit murder قتل کردن
to commit suicide انتحارکردن
commit a minor offence خلاف کردن
commit a minor offence مرتکب جرم خلافی شدن
attempting to commit murder شروع کردن به قتل عمد
attempting to commit rape شروع کردن به تجاوز جنسی
to make [commit] a faux pas اشتباه اجتماعی کردن [در رابطه با رفتار بین مردم]
To put it in black and white . To commit some thing to paper . روی کاغذ آوردن ( کتبی و رسمی )
To play safe . Not to swallow the bait. Not to commit oneself . Not to rise to the bait. دم به تله ندادن
to commit terrorist act [ act of terrorism] مرتکب جرم تروریستی شدن
to the memory of به یادبود
immediate memory حافظه فوری
memory یادگار یاد بود
in memory of <idiom> به صورت رایگان
memory فضای ذخیره سازی در سیستم کامپیوتری یا رسانه که قادر به بازیابی داده یا دستورات است
memory حافظه دستگاه کامپیوتر
memory یاد
memory خاطره
memory حافظه
scratchpad memory حافظه چرکنویس
scratchpad memory حافظه چرکنویسی
rotating memory حافظه چرخشی
remote memory حافظه دور
regenerative memory حافظه احیاء کننده
regenerative memory حافظه باز زا
shadow memory حافظه ثانوی موقت
shadow memory محلهای حافظه مکرر که با کد مخصوص قابل دستیابی است
screen memory خاطره پوشان
screw to the memory بذهن سپردن
shadow memory جدول مبدل که محلهای حافظه واقعی را با معادل محلهای مجازی آن ها بیت میکند
search memory حافظه جستجو
secondary memory حافظه ثانویه
semiconductor memory حافظه نیمه هادی
semiconductor memory حافظه نیمه رسانا
regenerative memory رسانه ذخیره سازی که باید محتوای آن مرتباگ تنظیم شود تا محتوایش باقی بماند
regenerative memory عملیات خواندن که به طور خودکار داده را تولید میکند و در حافظه می نویسد
one level memory حافظه یک سطحی
memory word کلمه حافظه
memory trace رد یاد
memory span فراخنای یاد
memory sniffing ازمایش مداوم حافظه به هنگام پردازش
memory snapshot تصویر لحظهای حافظه
memory register ثبات حافظه
memory protection پشتیبانی ازحافظه
memory protection حفافت حافظه
memory port درگاه حافظه
memory module ماژول حافظه پیمانه حافظه
memory moard برد حافظه
optical memory حافظه نوری
passive memory حافظه منفعل
refresh memory واحد حافظه با سرعت بالابرای تولید مجدد تصویر ناحیهای از حافظه کامپیوترکه مقادیری را نگهداری میکند
recent memory حافظه نزدیک
real memory حافظه واقعی
real memory حافظه حقیقی
real memory حافظه فیزیکی موجود که توسط CPU قابل آدرس دهی است
read only memory حافظه فقط خواندنی
read mostly memory حافظه بیشتر خواندنی
racial memory حافظه نژادی
programmable memory حافظه برنامه پذیر
photodigital memory خواندن چند بار
photodigital memory سیستم حافظه کامپیوتری که از لیزر برای نوشتن داده روی فیلم ای که بعدا چندین بار قابل خواندن است ولی نه نوشتن استفاده میکند. WORM نیز گفته میشود. حافظه نوشتن یک بار
memory module واحد حافظه
memory management مدیریت حافظه [علوم کامپیوتر]
to fail [memory] وا ماندن [حافظه یا خاطره]
addressed memory حافظه تصادفی [علوم کامپیوتر]
To revive a memory. خاطره ای رازنده کردن
addressed memory حافظه خواندن،نوشتن [علوم کامپیوتر]
I can recite from memory. می توانم از حفظ بخوانم
to fail [memory] درماندن [حافظه یا خاطره]
primary memory حافظه رایانه [علوم کامپیوتر]
computer memory حافظه کامپیوتر [علوم کامپیوتر]
main memory حافظه کامپیوتر [علوم کامپیوتر]
primary memory حافظه کامپیوتر [علوم کامپیوتر]
computer memory حافظه رایانه [علوم کامپیوتر]
main memory حافظه رایانه [علوم کامپیوتر]
memory recall دوبارهخوانیحافظه
to stamp on the memory ذهنی کردن
to escape one's memory از خاطر رفتن
subtract from memory دکمهکمکنندهازحافظه
to stamp on the memory در ذهن منقوش ساختن
static memory حافظه ایستا
stack memory حافظه پشتهای
upper memory کیلو بایت از حافظه قرار گرفته بین حدود کیلوبایت و مگابایت . حافظه بیشتر بعد از حافظه معمول کیلوبایت است و قبل از حدود مگابایت
virtual memory حافظه مجازی
memory key کلیدحافظه
memory cancel پاککردنحافظه
memory button دکمهحافظ
add in memory اضافه کردن به حافظه
within living memory به یاد دارند
within living memory تا انجا که مردمان زنده
volatile memory حافظه یا رسانه ذخیره سازی که داده ذخیره شده در آن را در صورت قط ع منبع تغذیه از دست میدهد.
volatile memory حافظه فرار
shadow memory شبه حافظه
magnetic memory حافظه مغناطیسی
expanded memory حافظه گسترشی
eidetic memory یاد روشن
EDO memory ذخیره کند
EDO memory فن آوری حافظه که حاوی پیشرفت بهتری است و می انواند داده را از محلی از حافظه پیدا کند و بخواند بایک عمل . و نیز میتواند آخرین قطعه داده را که در حافظه ذخیره شده بود در حافظه پنهان آماده خواندن از حافظه است
EDO memory MEMORY OUTPUT DATA EXTENDED
dynamic memory حافظه پویا
shared memory حافظه تسهیم شده
disk memory حافظه دیسک
cryogenic memory استفاده از خصوصیات هدایت مواد
cryogenic memory رسانه ذخیره سازی که در دمای خیلی پایین کار میکند
core memory حافظه هستهای
auxiliary memory حافظ کمکی
extended memory حافظه توسعه یافته
extended memory حافظه تمدیدی
low memory فضای حافظه تا چند کیلوبایت
laser memory حافظه لیزری
it escaped my memory یادم رفت
internal memory بخشی از RAM Rom که واحد پردازش مرکزی مستقیما وصل است بدون نیاز به واسط
internal memory حافظه داخلی
interleave memory حافظه جاگذاری
incidental memory حافظه اتفاقی
in memory of blessedmemory خدابیامرز
in memory of blessedmemory بیادگار مرحوم
in memory of blessedmemory بیاد
external memory حافظه خارجی
core memory حافظه چنبرهای
coordinate memory حافظه مختصاتی
bubble memory سرعت بالا و حافظه متحرک
bubble memory مین فرفیت بالا
bubble memory حافظه حبابی
base memory حافظه پایه
auxiliary memory حافظه کمکی
associative memory حافظه شرکت پذیر
associative memory حافظه تداعی
associative memory حافظه انجمنی
as memory serves هر وقت بیاد انسان بیاید
alterable memory حافظه اصلاح پذیر
alterable memory حافظه تغییرپذیر
bubble memory روش ذخیره سازی داده دودویی با استفاده از خصوصیات مغناطیسی رسانه ها تا دادههای با حجم بالا در حافظه اصلی ذخیره شوند
buffer memory حافظه میانیگر
conventional memory این فضای حافظه مستقیماگ توسط DOS-MS قابل کنترل است و محلی است که بیشتر برنامههای بار شده برای اجرا آنجا هستند
conventional memory در سیستم سازگار -IBM PC ناحیه حافظه با دستیابی تصادفی نصب شده روی PC با گنجایش چند کیلو بایت
control memory حافظه کنترلی
control memory حافظه کنترل
constructive memory حافظه سازا
cache memory یک حافظه کوچک و بسیارسریع که مخصوص ذخیره موقت اطلاعات میباشد حافظه پنهان
cache memory فایل کردن یا قرار دادن در حافظه پنهان
cache memory بخشی از حافظه سریع که داده هایی را ذخیره میکند که کامپیوتر بتواند به سرعت به آن دستیابی داشته باشد
cache memory بخشی در حافظه سریع که چند دستور بعدی که باید توسط پردازنده پردازش شوند را مشخص میکند.
cache memory مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
cache memory حافظه پنهانی
bytewide memory بایت ادرس پذیر در حافظه اصلی
acoustic memory حافظه صوتی
memory guard نگهبان حافظه
memory for digits حافظه عددی
memory cycle چرخه حافظه
memory allocation اختصاص حافظه
memory afterimage رد تصویر یاد
memory mapping نگاشت حافظه
memory cache حافظه پنهان
memory dump رونوشت ازحافظه
memory management مدیریت حافظه
memory location محل حافظه
memory bank بانک حافظه
memory cell سلول حافظه
memory chip تراشه حافظه
memory illusion خطای یاد
memory capacity گنجایش حافظه
memory hierarchy سلسله مراتب حافظه
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com