English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English Persian
To place an order for some goods. کالائی را سفارش دادن
Other Matches
order for goods سفارش کالا
the goods are on order کالا را سفارش داده ایم
place an order سفارش دادن
marching order [travel order] دستور پیشروی [ارتش]
goods امتعه
goods کالاها
goods اجناس
goods جنس
goods کالا
available goods کالاهای موجود
get the goods on someone <idiom> فهمیدن اطلاعات بد درمورد کسی
d. of goods تحویل کالا یا اجناس
to take place رخ دادن
were i in your place اگر جای شما بودم
If I were in your place. . . اگر بجای شما بودم …
place value ارزش مکانی
take out place محل حرکت
take place رخ دادن
I have no place (nowhere) to go. جایی ندارم بروم
to take place واقع شدن
take place واقع شدن
place میدان شهری
in somebody's place بجای کسی
in the first place <idiom> درمشکل قرارداشتن
take place <idiom> انفاق افتادن
out of place <idiom> درجایی اشتباه ،درزمان اشتباه بودن
out of place جابجا شده
To keep away from a place. از محلی دور شدن
in place of به جای [به عوض]
out of place بیجا
out of place بی مورد
i cannot place you نمیدانم شما را کجا دیده ام
to take the place of something جایگرچیزی شدن
place مکان موقع
place جا
place مکان
in place of بجای درعوض
place وهله مرتبه
in the first place اولا
place جای دادن
place جاخالی
to take the place of something جانشین چیزی شدن
place مقام رتبه
place مقام
place محل رقم در یک عدد
in place کارگذاشته
to take the place of something جای چیزیرا گرفتن
place پاس به یار ازاد فرستادن گوی بیلیارد به سمت هدف
in the second place ثانیا
place جایگاه
place گذاشتن
in place بجا بمورد
in the second place دوم انکه
in place درجا
place قرار دادن گماردن
place محل
i have no other place to go جای دیگری ندارم که بروم
place در محلی گذاردن
place فضا
place میدان
place صندلی
place جا مکان
on receipt of the goods برسیدن کالا
Contraband goods. کالای قا چاق
dutiable goods کالایی که حقوق گمرکی یاعوارض دیگربدان تعلق می گیرد
collective goods کالاهای قابل استفاده جمعی کالاهای عمومی که استفاده یک فرد ازانها موجب محرومیت دیگران از استفاده ان کالاها نمیشود
durable goods کالاهای بادوام
deliver the goods <idiom> موفق درانجام کاری که خوب انتظار میرود
discount of goods تخفیف روی کالا
dress goods قماشهای زنانه
durable goods کالای بادوام یا فاسد نشدنی کالاهای دیرپای
contrabanded goods اموال و اشیا قاچاق
complementary goods کالاهای مکمل
competitive goods کالاهای مورد رقابت
common goods کالای مورد نیاز عموم
perishable goods perishables
collective goods پارک و غیره
collective goods مانند جاده
collective goods کالاهای جمعی
piece goods کالاهایی که بصورت دانهای بفروش میرسد
collection of goods دریافت کالا
checking of goods بررسی امتعه
perishable goods کالاهای خراب شدنی کالاهای فاسد شدنی
perishable goods کالاهای فاسد شدنی
prohibited goods کالاهای منع شده
d. in second hand goods دست فروش
d. in second hand goods سمسار
custody of goods حفافت یا نگهداری کالا
final goods کالا برای مصرف نهائی
overdue goods کالاهای تحویل نشده
consumption goods کالاهای مصرفی
consumer's goods کالای مصرفی
consolidate goods کالاها را ادغام کردن
carriage of goods حمل و نقل کالا
on receipt of the goods بوصول کالا
household goods her by girl married anewly to given parents جهیزیه
hard goods اجسام سخت
hard goods اجسام پایدار ومقاوم
handling of goods جابجایی امتعه
substandard goods اجناس بنجل
goods trains قطار حمل کالا
goods on consignment کالاهای امانی
goods on approval تحویل کالا به شرط قبولی کالاهای مشروط
goods receiving کالاهای درحال تحویل
goods receiving کالاهای دریافتی
goods inwards کالاهای درحال تحویل
hazardous goods کالاهای خطرناک
hazardous goods امتعه خطرناک
knit goods کش بافت
inwards goods کالاهای وارداتی
investment goods کالاهای سرمایهای
intermediate goods کالاهای واسطه
intermediate goods کالاهای واسطهای
knit goods کالای کش بافت
lien on goods حق حبس کالا
heavy goods ماشین الات سنگین
heavy goods محصول صنایع سنگین
heavy goods کالاهای سنگین
goods inwards کالاهای دریافتی
goods intake کالاهای درحال تحویل
finished goods کالاهای ساخته شده
handling of goods جابجایی کالا
final goods کالای نهائی
Goods to declare همراه داشتن کالاهای گمرکی
fate of goods وضعیت کالا
fancy goods کالاهای تجملی
narrow goods کاذی باریک
narrow goods نوار قیطان
nondurable goods کالاهای بی دوام
marketable goods کالاهای قابل عرضه به بازار
finished goods کالاهای اماده فروش
mixed goods کالاهای مختلط
goods intake کالاهای دریافتی
goods in transit کالاهای عبوری
goods in pledge کالای گروی
goods and services کالاها و خدمات
goods and chattels اموال و دارائیهای منقول
goods afloat کالای در راه
futures goods کالاهایی که در معامله سلف خرید و فروش می گردد کالاهای مورد معامله سلف
merit goods کالاهای مطلوب
merit goods کالاهای ایده ال
nonessential goods کالاهای غیر اساسی
supporting goods کالاهای حمایتی
acceptance of goods پذیرفتن کالا
rationed goods کالاهای جیره بندی شده
consumer goods کالای مصرفی
substitute goods کالاهای جانشین
consumer goods کالاهای مصرفی
consumer goods اشیاء مصرفی
we ran out of these goods این کالای ما تمام شد
goods station ایستگاهکالاهایتجارتی
goods wagon واگنحملکالا
appropriation of goods ضبط مال التجاره
producer's goods هرچیزی که تولید کننده یا صاحب کارخانه در جهت تولید جنس دیگری ازان استفاده کند
prohibited goods کالاهای ممنوعه
acceptance of goods قبول کردن کالا
prohibited goods اشیاء ممنوع
proprietary goods کالاهایی که دارای علامتی خاص میباشند
proprietary goods کالاهای اختصاصی
manufactured goods کالایکارخانهساز
public goods کالاهای عمومی
luxury goods کالاهای تجملی
luxury goods کالاهای تشریفاتی
stolen goods کالای مسروقه
soft goods کالاهای مصرف شدنی
soft goods کالاهای بی دوام
secondhand goods کالاهای دست دوم
goods trains قطار باربری
goods train قطار حمل کالا
goods train قطار باربری
dry goods اجناس خشک
dry goods خشکبار
spot goods کالاهای موجود
spot goods کالاهای اماده تحویل
stolen goods مال مسروقه
stolen goods مال دزدی کالای دزدیده شده
yard goods اجناس ذرعی
valuable goods اشیاء بهادار
stolen goods اموال مسروقه
staple goods کالای بسیار ضروری
white goods حوله سفید ملافه
white goods پارچه سفید نخی
smuggled goods کالای قاچاق
producer's goods مواد تولیدی
to t. a cusomer for goods کالای نسیه به مشتری دادن توگلایاردوی اعتباعجنس به مشتری دادن
the goods in question کالای موردبحث
bonded goods کالاهایی که در انبار گمرک میباشد
to discharge goods کالا را تخلیه کردن
transport of goods حمل و نقل بار
to countermand goods سفارش کالا را پس گرفتن
to boycott goods تحریم کردن کالا
bill of goods فهرست تجارتی
branded goods کالاهای دارای علامت تجاری کالاهای مارکدار
business goods کالای تولیدی
valuable goods اشیاء باارزش
capital goods کالاهای سرمایهای
transport of goods رفت و آمد بار
bonded goods کالاهایی که تحت کنترل گمرک نگهداری میشود
bill of goods صورت کالا
producer goods کالاهای سرمایهای
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com