Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 162 (8 milliseconds)
English
Persian
To search ones conscience .
کلاه خود را قا ضی کردن
Other Matches
conscience
وجدان
up my conscience
به وجدانم سوگند
conscience
دل
conscience
باطن
conscience
ذمه
conscience
ضمیر
a guilty conscience
[about]
وجدان با گناه
[بخاطر]
conscience-stricken
دچار ناراحتی وجدان یا احساس گناه
conscience-stricken
وجدانزده
conscience-stricken
گرفتار عذاب وجدان
it stings the conscience
وجدان را نیش میزند
liberty of conscience
ازادی عقیده یا فکر
seared conscience
وجدان پینه خورده
With a clear conscience.
با وجدان پاک
I cannot square it with my conscience to ...
من این را نمی توانم به وجدانم وفق بدهم ...
bad conscience
عذاب وجدان
seared conscience
وجدان بیحس
a clear conscience
وجدان پاک
bad conscience
وجدان بد
pricks of conscience
سرزنش ها یا نیشهای وجدان
A guilty conscience needs no accuser.
<proverb>
کسی که پوزش می خواهد خود را متهم می کند.
[ضرب المثل]
With an easy mind (conscience).
با خیال (وجدان ) راحت
conscience
[archaic for: consciousness]
حس اگاهی
conscience
[archaic for: consciousness]
آگاهی
conscience
[archaic for: consciousness]
هوشیاری
conscience
[archaic for: consciousness]
اطلاع
conscience
[archaic for: consciousness]
هشیاری
The crime lies heavily on his conscience.
جنایت اش بار سنگینی بر وجدان اواست
A clear conscience fears no accusation
<proverb>
آن را که حساب پاک است از محاسبه چه باک است
Excuses always proceed from a guilty conscience.
<proverb>
کسی که پوزش می خواهد خود را متهم می کند.
[ضرب المثل]
to search
جستجو کردن
the search of
جستجوی چیزی
to search for anything
پی چیزی گشتن
to search for anything
چیزیراجستجو کردن
to search out
پیدا کردن
right of search
حق بازرسی کشتی در دریاها
search me
<idiom>
نمی دونم ،ازکجا بدونم
right of search
حق جستجو
right of search
حقی که کشتیهای دول متحارب برای جستجوی ناوگان ممالک بیطرف به منظور مطمئن شدن از بیطرفیشان دارند
in search of
بجستجوی
in search of
در جستجوی
to search
[for]
[someone]
دنبال
[کسی]
گشتن
[ برای مثال پلیس]
to search
گشتن
[جستجو کردن]
search
جستجو
to search after
تحقیق کردن
to search after
کاوش کردن
search
بررسی وشناسایی زمین
search
مراقبت کردن از زمین
search
کاوش کردن زمین
search
شناسایی کردن
search
درو در عمق با اتش
search
تجسس کردن
search
تجسس تفتیش کردن وارسی کردن وارسی
search
بررسی خریدار ملک جهت اطلاع از اشکالات احتمالی مربوط به مبیع
to search after
جستجو کردن
search
تجسس
search
تکاپو بازرسی
search
کاوش
search
جستجوکردن
search
گشتن
search
بازرسی کردن
search
تلاش
search
تفتیش
search
روش بازیابی داده که از بخشی از داده به جای آدرس برای یافتن محل داده استفاده میکند
search
جستجو کردن
to search after
زیر و رو کردن
search
جستجوی فایل عناصر به صورت لیست زنجیری
search
جستجو برای یک موضوع داده
search
فرآیند جستجو و مشخص کردن یک حرف یا کلمه یا بخشی از داده در متن یا فایل
search
بررسی میشود تا به عنصر مورد نظر برسیم
search
جستجویی که هر عنصریت
search
1-کلمه یا عبارتی که باید در متن پیدا شود.2-فایل یا داده دیگری برای انتخاب رکوردهای مختلف در پایگاه داده ها
search
جستجوی متن ها روی یک موضوع خاص با یک داده مشخص
search
روش جستجو که هر عنصریت را با کلید جستجو مقایسه میکند تا عنصر مورد نظر پیدا شود.
search
نرم افزاری که جستجو در پایگاه داده را انجام میدهد وقتی که کاربر تقاضای یافتن اطلاع دارد
to search after
بازرسی کردن
search warrant
حکم تفتیش منزل
specific search
تجسس اختصاصی منطقه
sequential search
جستجوی ترتیبی
sector of search
منطقه تجسس رادار
sector of search
منطقه مراقبت رادار
sector of search
منطقه کاوش
body search
بازرسیبدنی
search one's soul
<idiom>
کنکاش کردن درمورد بی گناهی کسی
search results
نتایج جستجو
search result
نتیجه جستجو
search party
دستهی جستار گرد
search party
گروه پیگرد
search parties
دستهی جستار گرد
search parties
گروه پیگرد
search results
نتیجه های جستجو
visit and search
بازدید و تجسس کردن ناو
specific search
شناسایی مخصوص
search warrant
حکم بازرسی و ورود
binary search
جستجوی دودوئی
blind search
جیستجوی بی نتیجه
chaining search
جستجوی زنجیرهای
dichotomizing search
جستجوی دورستهای
dichotomizing search
روش جستجو سریع برای استفاده از لیست داده ها.
dichotomizing search
جستجوی دو حالته
dichotomizing search
جستجوی دوقسمتی
disjunctive search
جستجو برای داده هایی که لااقل با یکی از اعداد کلید مط ابق هستند
exhaustive search
جستجو هر رکورد در پایگاه
search coil
پیچک کاشف
fibonacci search
جستجو فیبو ناجی
fibonacci search
جستجوی فیبوناچی
binary search
جستجوی دوتایی
backward search
جستجوی پسرو
area search
جستجوی ناحیهای
search warrant
حکم تفتیش
search warrant
اجازه تفتیش
search warrants
حکم تفتیش منزل
search warrants
حکم بازرسی و ورود
search warrants
حکم تفتیش
search warrants
اجازه تفتیش
air search
تجسس هوایی
air search
مراقبت هوایی
antisubmarine search
عملیات تجسس ضد زیردریایی
antisubmarine search
کاوش ضد زیردریایی
area search
کاوش منطقه
area search
کاوش منطقه با دیدبانی بصری کاوش منطقهای
area search
جستجوی ناحیه
area search
جستجوی دامنهای
global search
جستجوی سراسری
search sweeping
مین روبی ازمایشی
search and replace
جستجوی کلمه پرداز و تابع جایگزینی مربوط به فایل کامل یا متن
search and replace
خصوصیتی در کلمه پرداز که به کاربر امکان یاتن کلمه یا عبارت خاص میدهد وآنرا با کلمه یا عبارت دیگری جایگزین میکند
search and replace
جستجو و جایگزینی
search and rescue
عملیات تجسس و نجات
search cycle
چرخه جستجو
search jammer
تولید کننده پارازیت در انتن رادار وسیله جلوگیری کننده از تجسس رادار وسیله جلوگیری کننده از مراقبت
search key
کلید جستجو
search light
نورافکن
search memory
حافظه جستجو
search mission
ماموریت تجسس زمینی به وسیله هواپیما
search radar
رادار تجسسی
search string
رشته جستجو
search sweeping
مین روبی مراقبتی
search and clear
جستجو و پاک کردن دشمن
retrospective search
جستجوی متن ها دریک موضوع مشخص ازیک داده
cover search
جستجوی بهترین منطقه پوشش عکاسی هوایی
multifile search
جستجوی چند پروندهای
linear search
جستجوی خطی
intercepting search
کاوش برای رهگیری هوایی تجسس با رادار به منظوررهگیری
global search and replace
جستجو و جایگزینی سراسری
search light illumination
روشن کردن منطقه با نورافکن
search light illumination
روشنایی با نورافکن
parallel search storage
انباره جستجوی موازی
quadratic quotient search
الگوریتم بازرسی کننده که به هنگام تست مکانهای بعدی جدول از یک ادرس دوگانه استفاده میکند
air search radar
رادارردیابهوایی
track search keys
کلیدهایجستجویزمان
case sensitive search
جستجو برای حساسیت نسبت به بزرگ یا کوچک بودن حرف
edit/search buttons
دکمهجستجوگر
edit/search buttons
اصلاحگر
automatic search jammer
دستگاه پخش پارازیت خودکاردر دستگاههای ردیابی دستگاه پخش پارازیت خودکار
total search result
مجموع نتیجه جستجو
search attack unit
یکان تجسس و تک ضدزیردریایی
search attack unit
ناو گروه شکارزیردریایی
optimum tree search
جستجوی بهینه درخت
air search attack unit
تیم تجسس و نابودی هوایی تیم تک اکتشافی هوایی
HE has plenty of excuses who is in search of trick.
<proverb>
ییله جو را بهانه بسیار است .
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com