English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
To spilt hair . To make a fine distinction . مورااز ماست کشیدن ( مو شکافی کردن )
Other Matches
To make a distinction between two things. بین دوچیز امتیاز قایل شدن
To discriminate . To make a distinction . فرق گذاشتن
make one's hair stand on end <idiom> ترسیدن
spilt زمان گذشته و اسم مفعول spill
the milk was spilt شیر ریخت
spilled or spilt پرت کردن
spilled or spilt انداختن
spilled or spilt ریختن
cry over spilt milk <idiom> شکایت وناله از چیزی که بتازگی اتفاق افتاده
It is no use crying over spilt milk . <proverb> بعد از ریختن شیر ,گریه فایده ندارد.
That jar is broken and that measure spilt . <proverb> آن سبو بشکست و آن پیمانه ریخت.
spilt core type transformer ترانسفورماتور انبری
to d. a distinction فرقی قائل شدن
distinction تشخیص
distinction تمیز
distinction فرق
distinction امتیاز
distinction برتری ترجیح
distinction رجحان
distinction تمایز
without distinction بدون فرق یکسان
without distinction of sex بدون فرق گذاری در بین ذکورواناث
without distinction of sex بدون تبعیض جنسی اززن ومرد
distinction without a difference ترجیح بلا مرجحdistillate
to make friends [to make connections] رابطه پیدا کردن [با مردم برای هدفی]
To make money. To make ones pile. پول درآوردن ( ساختن )
fine جریمه کردن
fine جریمه گرفتن از صاف کردن
fine کوچک کردن صاف شدن
fine فاخر
fine غرامت
fine تاوان
fine جریمه
That'll do me fine. اون برای من کافیه.
Fine, I will take it. خوب من اتاق را میخواهم.
fine رقیق شدن خوب
I'm fine with it. <idiom> من باهاش مشکلی ندارم.
fine نازک
in fine خلاصه
fine عالی لطیف
to fine down بادادن مبلغی ازاجاره
fine مصادره کردن
fine بسیار اماده
fine ضربه توپزن به پشت منطقه خود
in fine بالاخره
fine کیفیت بسیار بالا و عالی
fine جزای نقدی
fine شگرف
fine ریز
fine نرم
fine فریف
to fine down کاستن
hair [الیاف نازکتر از پشم مو یا کرک بز و شتر، تفاوت آن با پشم در داشتن ساختار سلولی است که کیسه های هوای موجود باعث ایجاد درخشندگی بیشتر آن می گردد.]
against the hair ازبیراهه
keep one's hair on خونسردبودن
keep one's hair on دست پاچه نشدن
She had let her hair down . موهایش را ریخته بود روی شانه اش
let down one's hair <idiom> تمدد اعصاب کردن
in one's hair <idiom> عصبانی کردن شخصی
out of one's hair <idiom> ازشر کسی راحت شدن
hair گیسو
to keep ones hair on دست پاچه نشدن
hair موی سر
hair زلف
to a hair بادقتی هرچه تمامتر
to a hair موبمو
hair مو
to keep one's hair on خون سردبودن
to keep one's hair on دست پاچه نشدن
to let down one's hair غفلت کردن از خود
to let down one's hair کنترل از دست دادن
fine rain باران ریز
fine gravel شن ریز
fine gravel نرمه شن
fine leg محل پشت سر توپزن
fine rain نم نم
to chop fine ریزریزکردن
fine gravel شن دانه ریز
fine grained دانه دانه شده ریز
fine drawing رفوگری
fine drawn باریک
fine drawn لاغر شده در
fine drawn نتیجه ورزش
fine drawn ممتد
fine drawn مفصل
fine fingered چابک دست
fine fingered ماهر
fine flour میده
fine grained ریزدانه
fine rain باران
fine sand ماسه ریز
fine structure استخوانبندی فریف
fine toned خوش صدا
fine tune تنظیم خصوصیات و پارامترهای نرم افزار و سخت افزار برای افزایش کارایی
fine tuning میزان سازی دقیق
fine turning میزان سازی دقیق
fine woven ریزبافت
he has a fine p in the town اوخانه خوبی در شهر دارد
fine structure ساختار فریف
fine spun غیرعملی
fine spun دقیق خیالی
fine setting تنظیم دقیق
fine setting تنظیم میکرومتری
fine sieve الک
fine sieve غربیل
fine sight تنظیم دقیق زاویه توپ
fine sight تنظیم خط نشانه دقیق
fine skill مهارت فریف
fine spoken خوش سخن
fine spun نازک ریسته
fine spun باریک
how fine is the weather چقدرهوالطیف است چه هوای لطیفی است
fine drawer رفوگر
fine print متن چاپ شده با حروف ریز
I appreciate your concern, but I'm fine. خیلی سپاسگذارم از اینکه دلواپس هستی اما من حالم خوب است.
not to put too fine a p on it رک وبادرشتی سخن گفتن
fine art آثار هنری نمایشگاه آثار هنری
That is fine by me if you agree. اگر موافقی من هم حرفی ندارم
We get along splendidly(fine) خیلی با هم جور هستیم
That is quitw O. K. That is fine. هیج اشکالی ندارد
fine art هنر هایزیبا
fine art صنایع مستظرفه
fine spinning ریسندگی نخ های ظریف
how fine the weather is چقدرهوالطیف است چه هوای لطیفی است
fine art هر مهارت هنری وفریف
fine draw نازک کردن
fine aggregate مواد ریز
fine aggregate مصالح ریزدانه سنگدانههای ریز
fine boring سوراخکاری فریف
fine aggregate مواد دانه ریز
fine adjustment تنظیم دقیق
liable to fine مشمول جریمه
fine adjustment تنظیم فریف
fine draw رفو کردن
fine draw امتداد دادن
fine arts هنرهای زیبا
hair stroke خط نازک بالا یا پایین حروف نوشته یا چاپی
I'd like some hair gel. من کمی ژل مو میخواهم.
hair grip سنجاقسر
some hair gel کمی ژل مو
wavy hair گیسوی مجعد
he did not turn a hair هیچ خستگی وانمودنکرد
hair spring فنر رقاصک
hair stroke نازک کاری درخوشنویسی
hair splitting موشکافی
hair splitter ادم مو شکاف
hair trigger ماشه دوم تفنگ
hair trigger باسانی حرکت کننده
hair worm کرم رشته
hair worm کرم پیوک
hair worm کرم مویی
he did not turn a hair خم به ابرویش نیاورد
hair splitting موشکاف
wavy hair موی فردار
My hair is growing. موهایم دارد بلند می شود
matted hair موی کرک شده
To dye ones hair. موها را خاموش کردن
My hair is falling. موهایم دارد می ریزد
To part ones hair . فرق سر باز کردن
part the hair فرق بازکردن
pubic hair موی زهار
It is exact to hair. مو نمی زند ( کاملا"یکسان است )
split hair موشکافی
to part the hair فرق باز کردن
to part the hair فرق گذاشتن موی را از هم باز کردن
to powder the hair پودر به مد یا بسرزدن
hair bulb ساقهمو
hair clip گلسر
hair dryer سشوار
hair roller بیگودی
hair shaft ساقهمو
camel hair پارچهکلفتو پشمی
hair's breadth آنچهبهفاهراتفاقنیفتادهاست
hair-grip تل - گلسر
to put up ones hair مویاگیس خودرازنانه درست کردن
tangled hair موی ژولیده یادرهم وبرهم
hair space باریکه
disheveled hair زلف پریشان
hair loss ریزش مو [پزشکی]
loss of hair ریزش مو [پزشکی]
hair-raising ترسناک
hair-raising مهیج
hair raising ترسناک
hair raising مهیج
hair loss آلوپسی [پزشکی]
goat hair موی بز [الیاف نازک و پشمی بز که بیشتر در قسمت های ظریف و تزئینی بافت بدلیل ظرافت آن بکار می رود. بهترین نوع آن مربوط به بز کشمیری هندوستان است که از لحاظ ظرافت و لطافت سبیه ابریشم است.]
mane hair موی یال
disheveled hair موی ژولیده
cross hair خط داخل دوربین
cross hair تار موی وسط دوربین
hair brush ماهوت پاک کن
camels hair پارچه پشم شتر
camels hair کرک یاپشم شتر
camel's hair کرک یا پشم شتر پارچه پشم شتر
My hair is falling out. موهای سرم دارند میریزند.
loss of hair آلوپسی [پزشکی]
to part one's hair فرق سر خود را باز کردن
hair line طناب مویی
hair seal خوک پرموی بی گوش
hair raiser موی برتن سیخ کننده
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com